نفت؛ قرباني سوءمديريت، اما در جايگاه متهم!
شايد اگر ما نفت نداشتيم، از اين هم فقيرتر بوديم؛ چراكه وقتي هنر مديريت استفاده از نعمت نفت را نداريم، هنر استفاده از ساير داشتههايمان را هم نخواهيم داشت. مگر همين حالا از ساير داشتههايمان خوب استفاده ميكنيم؟ مثلا جزو 10 كشور اول جهان از نظر جاذبههاي تاريخي و طبيعي گردشگري هستيم اما درآمدمان از گردشگري از كشورهاي كوچك جهان هم كمتر است! پس مشكل از نفت نيست؛ مشكل از نوع مديريت ماست كه حتي نميدانيم قرار است از نفت خود چگونه استفاده كنيم؟ چقدر توليد كنيم؛ چقدر صادر كنيم؛ چقدر تبديل به فرآورده كنيم و...
اما مشكل دوم، تحريم است. نتيجه تحريم، درجا زدن در توليد نفت است؛ چون نه ميتوان سرمايه و تكنولوژي جذب كرد و ميادين نفت و گاز را توسعه داد و نه ميتوان نفت صادر كرد. اينكه گفته ميشود با توان داخلي ميتوان ميادين را توسعه داد، شايد در ظاهر امكانپذير باشد اما همه جا امكانپذير نيست و اگر هم امكانپذير باشد، كيفيت كار كاهش مييابد. مثل فاز يازده پارس جنوبي كه به دليل عدم بهرهمندي از فناوري سكوهاي فشارافزايي، امكان توسعه آن را نداريم يا برخي ميادين نفتي ما از جمله در غرب كارون كه ضريب برداشت ما بدون بهرهگيري از تكنولوژيهاي روز جهان، در آنها بسيار پايين است. ۱۱۵ سال از كشف نفت در ايران ميگذرد اما وضعيت شهرهاي نفتي ما خود بهترين مصداق از سوءمديريت ماست؛ شهرهايي كه زماني آباد بودند و اكنون پر از فقر و محروميت هستند. همانگونه كه در حوزه كلان هم، در نوع سياستگذاري براي استفاده از اين نعمت خدادادي، آنقدر سردرگم هستيم كه چهار دهه است در توليد نفت درجا ميزنيم و در تجارت جهاني گاز هم جايگاهي نداريم. سوءمديريت در اغلب اركان مديريت به چشم ميخورد و اتفاقا نفت، بيشترين آسيب را از اين سوءمديريت متحمل شده اما در كمال شگفتي، نفت را كه خود قرباني بوده، در جايگاه متهم نشاندهاند! اينكه چه زماني مسوولان و سياستگذاران ما ارزش و جايگاه نفت را در مييابند و از اين ثروت خدادادي آنگونه كه آفريننده رفاه براي آحاد مردم باشد استفاده خواهند كرد، پرسشي است بيپاسخ و البته با چشماندازي مبهم!