زنگها براي كه به صدا درميآيند؟!
اميد شاهد
در خبرها آمده بود شيفتِ شبِ كتابخانه ملي مدتهاست، به بهانه صرفهجويي در مصرف انرژي، تعطيل است و اين مساله مشكلات و مصائبِ فراواني براي اهالي علم و فرهنگ و پژوهشگران و جويندگان، به ويژه برخي دانشجويان و كارمندانِ روزكار را سبب شده كه تنها وقتِ فراغت از كار و دنبال كردنِ پژوهش برايشان، ساعاتِ شب است. دو دهه پيش از اين، دوره تحصيلات تكميلي خود را ميگذراندم، استادي داشتيم فارغالتحصيل از ژاپن كه به هر مناسبتي گريزي ميزد به اوضاعِ مملكتِ چشمباداميها و شرايط حاكم بر دانشگاههاي آنجا. از جمله تعريف ميكرد كه «در آنجا استاد و دانشجو با هم بسيار صميمي بودند، مخصوصا اگر استاد پي به درسخواني شاگردش ميبرد اين صميميت بيشتر هم گل ميكرد. تعطيلي دانشكده عملا بيمعني بود. استادم كليدِ دفترش را در دانشكده به من داده بود تا هر ساعتي از شبانهروز دلم خواست آنجا حضور داشته باشم و از كتابهاي فراوانش استفاده كنم. من هم براي صرفهجويي در هزينهها شبها را در همان دفترِ استاد بيتوته ميكردم. كپي كردن هم برايمان رايگان بود، من هم از اين فرصت [سوء / حسن] استفاده كردم و به تدريج، بيشترِ كتابهاي آنجا را كپي گرفتم و موقع برگشتن با خودم به ايران آوردم...» در آن ايام، استادِ ما همين كتابها را كه از قضا كپيشان از نظر كيفيت با اصلِ كتاب مو نميزد! به دانشجويانش ميداد تا به صورت فردي يا گروهي ترجمهاش كنند. حالا افزون بر دو دهه از آن دوران گذشته و ما بر خود ميباليم كه به قول رايج، «دانشگاهتهراني» هستيم. - دانشگاهِ تهران؛ مادرِ دانشگاههاي ايران و به قولِ خود متصديانِ امور «نمادِ آموزش عالي كشور» و...
در يكي از دوشنبههاي نيمسال دوم سال تحصيلي ۱۴۰۱-۱۴۰۲، در طبقه آخر دانشكده، با استادان و رفقا مشغول گپوگفتيم، ناگهان صداي بلند و ممتدِ زنگ در گوشهامان طنينافكن ميشود و با يادآوري ساعتِ پنجِ عصر، ما را به خود ميآورد كه بايد سريعا دانشكده را ترك كنيم. معدود دانشجوها و افراد پخش شده در كلاسها، سرويسها و ساير فضاها به سرعت خود را به درِ خروجي ميرسانند. مواردي پيش آمده دانشجو در اتاقِ استاد گرمِ بحث و گفتوگو بوده، وقتي رسيده دمِ در، با درِ بسته مواجه شده؛ در همان حال نگهبانان هم در طبقات مشغول كنترل كلاسها؛ در نتيجه فرد بايد آنقدر منتظر بماند تا احدي از كاركنان، استادان يا نگهبانان سر برسد و با كارت مخصوص، قفل الكترونيكي درِ بسته را بگشايد. كوتاهسخن آنكه علم و دانش، پژوهش و فناوري و بهطور كلي فرهنگ، به هيچ روي تعطيلبردار نيست و توجهِ عميق و جدي به حوزههاي آموزشي و غنا بخشيدن به محيطهاي دانشگاهي و علمي با نگاهِ كاسبكارانه، سطحي و خفيف مشابه آنچه در حالِ حاضر در برخي بخشها جاري و ساري است در تضاد و تباين است و ضرورت دارد در روند شتابان توسعه قطبها در عصر حاضر، مسوولانِ امر براي تسريع در رشد و ارتقا در سطوح مختلف، تدابيري شايسته و بسزا بينديشند.