سفر به سوريه بعد از دمشق به ايستگاه حلب ميرسد. حلب باستانيترين شهر، پرجمعيتترين شهر و بزرگترين شهر سوريه است. كهنترين آثار يافت شده در حلب به ۴۵۰۰ سال پيش برميگردد. قلعه حلب، در تپهاي مشرف بر شهر، بيش از ۴۰۰۰ سال قدمت دارد و در تمام طول تاريخ به عنوان دژ استواري براي دفاع از شهر ايستادگي كرده است. نام شهر حلب هم از همين قلعه ميآيد. گفته ميشود كه حضرت ابراهيم(ع) شير گوسفندانش را در دامنه همين كوه ميدوشيده است و از اين شير به مسافران ميداد. به همين مناسبت نام حلب به معناي شير يا حلب ابراهيم به اين شهر اتلاق شده است.
ابن جبير، سفرنامهنويس قرن ششم در رحله مينويسد: «شهري است بسيار مهم كه نامش در همه زمانها بر سر زبانهاست. جهان هواي وصال آن بر سر دارند و مردم را همه دل در گرو محبت آن است. ... شهري است كه بر مركب روزگار پيشي جسته و همه نوع مردم را از خواص و عوام در برگرفته است. كو امراي همداني و شاعران آنان؟ همه رفتند و اين شهر همچنان پاي برجاست. شگفتا كه شهرها برجاي ميمانند و شهرياران از پاي در ميآيند! پادشاهان از ميان ميروند و ملكشان باد گران ميافتد و آنچه براي خود گرد آورده بودند به آساني در قبضه تصرف اغيار در ميآيد. ... مكان با ثبات خود تغييرات و تحولات زمان را به هيچ انگاشته و اينك حلب چون خنياگري طناز خودآرايي مينمايد و چنان دل ميربايد كه فريفتگان و دلدادگانش را ملامت روا نميتوان داشت.»
پرنده گمنام
چند روز پيش از سفر به سوريه شنيده بودم كه مسير زميني دمشق به حلب سخت و طولاني است و همچنان در بخشهايي از آن ناامني وجود دارد؛ اما در دمشق خبردار شدم كه قرار نيست زميني به حلب سفر كنيم و سفر به حلب هوايي خواهد بود. سوريه دو فرودگاه فعال بينالمللي دارد، يكي در دمشق و ديگري در حلب، اما هنوز پروازهاي داخلي از دمشق به حلب برقرار نشده است. پرواز گروه ما يك پرواز ويژه است. در فرودگاه دمشق از كنار هواپيمايي عبور ميكنيم كه در فيلم «به وقت شام» از آن استفاده شده است. يك فروند هواپيماي ترابري ايلوشين-۷۶ دو موتوره نسبتا بزرگ كه تقريبا براي همه اعضاي گروه آشناست. اما هواپيمايي كه چند قدم آن طرفتر قرار است سوار آن شويم، هواپيماي ترابري كوچكتري است كه كسي با آن آشنا نيست و البته متوليانش هم علاقهاي ندارند كه مانند برادر بزرگتري كه روي باند پارك كرده است، مشهور شود. نزديك هواپيما كه ميشويم، كادر پرواز هشدار ميدهند كه از هواپيما فيلم و عكس نگيريم. اما اين هواپيماي كوچكتر، هر چند مانند ايلوشين-۷۶ ستاره فيلمهاي سينمايي نيست و قد و قواره چندان بزرگي ندارد، اما ماجراهاي خيلي بيشتر و جذابتري از جنگ براي تعريف كردن دارد. اين هواپيما مدتهاست كه ميان دمشق و حلب پرواز ميكند و در بحبوحه جنگ، زماني كه فرودگاه حلب رسما تعطيل بود و كاملا تحت محاصره قرار داشت، به پروازهاي خود ادامه ميداد. پروازهاي اين هواپيما زماني انجام ميشد كه مسلحين كاملا فرودگاه را در محاصره خود داشتند و با خمپاره باند آن را هدف قرار ميدادند. آقاي حاجيان، از كارمندان دفتر دمشق اتحاديه راديو-تلويزيونهاي اسلامي تعريف ميكند كه در دوران جنگ، زماني كه با اين هواپيما به حلب پرواز ميكرد گاهي مجبور بودند در حالي كه هواپيما موتورهاي خود را خاموش نكرده است و فقط لحظاتي براي پياده كردن مسافران و خالي كردن محمولهاش روي باند توقف ميكند تا به سرعت دوباره پرواز كند، در ميان گلولهباران باند فرودگاه حلب از هواپيما پياده شوند. بعدا ميفهمم كه در دوران محاصره روستاهاي نبل و الزهرا در اطراف حلب از اين هواپيما براي ريختن آذوقه و سوخت براي شهروندان تحت محاصره اين مناطق استفاده ميشد.
بازگشت زندگي
در چشمان من حلب شهري به مراتب زندهتر و پر جنب و جوشتر نسبت به دمشق است. حسين دياب، استاندار حلب ميگويد: قبل از بحران در سوريه جمعيت استان حلب ۶ ميليون نفر بود، اما در طول دوران جنگ جمعيت اين استان به يك ميليون نفر رسيد. اين مقام سوريه ميگويد كه اكنون ۴ ميليون نفر به استان حلب بازگشتهاند، يعني از ۵ ميليون نفري كه بر اثر جنگ مجبور به مهاجرت شده بودند اكنون ۳ میلیون نفر بازگشتهاند و ۲ ميليون نفر ديگر هنوز آواره هستند. شهر حلب، به عنوان پايتخت اقتصادي سوريه مشهور است. شهرك صنعتي شيخ نجار در نزديكي شهر حلب بزرگترين شهرك صنعتي در سوريه است كه بخش بزرگي از صنايع سوريه در آن قرار دارند. جنگ در حلب بين سالهاي ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ ادامه داشت و تقريبا تمام نقاط اين شهر را درگير كرده بود. همچنان آثار تخريب در نقاط مختلف شهر به چشم ميخورد، اما همزمان بر خلاف دمشق در نقاط مختلف شهر فرآيند بازسازي هم محسوس است و خيلي از ساختمانهايي كه در طول جنگ تخريب شده بودند در حال بازسازي هستند. حلب شهري به نسبت مذهبيتر از دمشق است، در حلب تعداد زنان محجبهاي كه در خيابان ديده ميشوند بسيار بيشتر است.
كهن قلعه ايستاده در غبار جنگ
قلعه حلب، يكي از نخستين مكانهايي است كه در اين شهر باستاني از آن بازديد ميكنيم. اين قلعه سابقهاي ۴۵۰۰ ساله دارد و همواره دژ مستحكمي براي حفاظت از شهر بوده است. در دوران جنگ داخلي هم قلعه حلب يكي از مكانهاي حساسي بود كه براي به دست آوردن آن نبرد طولاني در شهر جريان داشت. حاج يونس، از فرماندهان ايراني در سوريه و از نزديكان شهيد سپهبد قاسم سليماني، توضيح ميدهد كه اطراف قلعه جز منطقه كوچكي در نزديكي بازار كاملا تحت اختيار مسلحين بود و مدتها براي تصرف آن تلاش ميكردند. ساختمانهاي اطراف قلعه همچنان ويرانهاند و آثار جنگ طولاني مدت اينجا مشهود است، اما روي تپه، قلعه حلب همچنان بعد از سدهها استوار ايستاده است. در ورودي قلعه حلب براي نخستينبار با خودروهاي گشت ارتش روسيه مواجه ميشويم. نيروهاي ارتش روسيه در اتوبان M4 كه به موازات مرز تركيه حلب را به عراق متصل ميكند، با همكاري نيروهاي نظامي تركيه گشتزني مشترك با هدف كمك به امنيت منطقه انجام ميدهند. نيروهاي تركيه در مناطق تحت كنترل دولت سوريه حضور ندارند، اما نيروهاي روس در شهرهايي كه تحت كنترل دولت است با آزادي تردد ميكنند. مقامهاي سوريه همواره تاكيد ميكنند كه نيروهاي ايراني و روس، به دعوت دولت سوريه به صورت مشروع در اين كشور هستند، در حالي كه نيروهاي تركيه و امريكا نيروهاي اشغالگر هستند. حاج يونس عكسهايي را از شهيد سپهبد قاسم سليماني در اين قلعه به ما نشان ميدهد و توضيح ميدهد كه چگونه سپهبد سليماني عمليات آزادي حلب را از اين قلعه مديريت ميكرد. به گفته او مسلحين بارها تلاش كردند كه با استفاده از تونلهاي حفر شده از زير خندق اطراف قلعه عبور و به آن نفوذ كنند. اين قلعه براي هر دو طرف درگيري اهميت بسياري داشت.
درون قلعه آثاري از زلزله زمستان پارسال ديده ميشود. برخي ستونهاي سنگي قلعه حلب بر اثر زلزله ترك برداشتهاند و به ما هشدار ميدهند كه به آنها نزديك نشويم. زلزله مهيبي كه بهمن ماه سال گذشته جنوب تركيه و شمال سوريه را لرزاند، بيش از ۵۰ هزار كشته برجاي گذاشت، با اين حال بخش اعظم كشتهشدگان در سوريه در مناطق تحت كنترل شورشيان بودند و مناطق تحت كنترل دولت مانند شهر حلب، آسيب خيلي زيادي از زلزله نديدند.
خان طومان، نُبل و الزهرا
هر چند درون شهر حلب بازسازي با سرعت بيشتري در حال انجام است، اما اطراف حلب ويرانههاي بيشتر مشهود است. يكي از مناطقي كه با گروه از آن بازديد ميكنيم، خان طومان است. روستايي در نزديكي حلب كه سالها محل درگيري نيروهاي همپيمان نظام سوريه و مسلحين بود. درست مانند حومه دمشق، اينجا هم به جنگلي از سيمان و بتن تبديل شده است. البته به نظر ميرسد كه تعدادي از ساكنان پيشين خان طومان به آن بازگشتهاند. گلههاي گوسفند در اطراف روستا ديده ميشوند و پيداست كه زراعت در برخي زمينهاي روستا از سر گرفته شده است. اما عمده خانههاي خان طومان خالي و مخروبه است. از گوشهاي از شهر ميتوان دشت وسيعي را ديد كه سالها مسلحين در آن حضور داشتند و شهر را در محاصره گرفته بودند. به گفته حاج يونس، نبرد خان طومان نخستين نبردي بود كه رسما نيروهاي نظامي روسيه حضور در جنگ داخلي سوريه را آغاز كردند. جنگ خان طومان تا همين ۳ سال پيش ادامه داشت و آزادي كامل اين روستا و مناطق اطرافش نهايتا اواخر سال ۱۳۹۸ عملي شد.
نبل و الزهرا، دو روستاي شيعهنشين در استان حلب است كه بعد از خان طومان براي بازديد از آنها ميرويم. اكثريت قريب به اتفاق جمعيت استان حلب اهل سنت هستند و اقليت مسيحي هم در اين استان زندگي ميكنند، تنها دو روستاي نبل و الزهرا شيعهنشين هستند و نزديك به ۷۰ هزار نفر در اين دو روستا در زندگي ميكنند. نبل و الزهرا از سال ۲۰۱۳ به مدت ۴ سال در محاصره مسلحين قرار داشت. حسين، اهل نبل كه در كنار نيروهاي ايراني جنگيده و فارسي را به خوبي در طول سالهاي گذشته ياد گرفته است، توضيح ميدهد كه يكسال نخست محاصره براي مردم منطقه بسيار سخت بود، چراكه دسترسي به سوخت و غذا نداشتند. تنها مسير رساندن غذا و سوخت به نبل و الزهرا، ريختن ملزومات از آسمان و توسط هواپيما بود. حسين ميگويد كه بعد از سال اول، شهروندان نبل و الزهرا توانستند روابط نزديكي با كردهاي ساكن عفرين برقرار كنند و بتوانند تا حدي محاصره شهر را دور بزنند و به بخشي از نيازهاي اساسيشان از جمله غذا و سوخت دست پيدا كنند. شكستن محاصره نبل و الزهرا ۴ سال طول كشيد. در شهر يك «بهشت شهدا» است كه حسين ميگويد به خواسته شهيد سپهبد قاسم سليماني براي بزرگداشت شهداي اين شهر ايجاد شده است. حسين ميگويد كه نزديك به ۲ هزار نفر در اين دو روستا شهيد شدهاند. روي يكي از گورها سه دختر بچه زيبا و خندان را ميبينم. زينب و رقيه، دختر شهيدي هستند كه به ديدار پدرشان آمدهاند و فاطمه دختر جانبازي است كه دوست پدر زينب و رقيه بود. پدر زينب و رقيه، يكسال پيش و در حمله به يك اتوبوس شهيد شده است، موضوعي كه نشان ميدهد جنگ هنوز كامل در سوريه پايان نيافته و امنيت به صورت كامل به حلب باز نگشته است.
فقط ايرانيها و شيعيان نبودند
حاج يونس، از فرماندهان ايراني در سوريه، روايتي متفاوت از آنچه تاكنون شنيدهايم از حضور ايرانيان در جنگ سوريه ارايه ميدهد. برخلاف تصور عمومي، رزمندگان ايراني تا سه سال بعد از آغاز جنگ داخلي در سوريه، مشاركت فعالي نداشتند. حاج يونس ميگويد كه بين سالهاي ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۳ تعدادي مستشاران نظامي ايران در سوريه دست بالا به ۵۰ تا ۶۰ نفر ميرسيد. حاج يونس كه از نزديكان سردار شهيد حاج قاسم سليماني در سوريه بود، ميگويد كه يكي از نخستين اقدامات سردار سليماني در سوريه ايجاد يك چارچوب دفاعي محلي از شهروندان سوريه براي مقابله با مسلحين بود. سردار سليماني يك قرارگاه در دمشق به نام قرارگاه حضرت زينب(س) و يك قرارگاه در حلب به نام قرارگاه حضرت رقيه(س) براي سازماندهي و فرماندهي گروههاي مسلح دفاع مدني سوريه تشكيل داد. هر چند كمتر كسي در سوريه براي اين سوال جواب دارد كه چرا جنگ در سوريه آغاز شد، اما همه بر اين نكته اشتراك نظر دارند كه دولت سوريه براي مقابله با شورشهاي شهري و جنگهاي پارتيزاني آمادگي نداشت. ارتش سوريه يك ارتش كلاسيك است كه براي جنگ با اسراييل تربيت شده است، جنگي كه از آخرين نبرد تمام عيار در سال ۱۹۷۳ هنوز رسما تمام نشده و پيمان صلحي ميان حكومت سوريه و رژيم اسراييل امضا نشده است. در كنار ارتش سوريه يك نيروي پليس غيرنظامي هم در سوريه وجود دارد كه تنها وظيفهاش راهنمايي و رانندگي است. هنگامي كه جنگ داخلي در سوريه آغاز شد، پليس مسلح يا نيرويي كه آمادگي كنترل شورشهاي شهري را داشته باشد، حضور نداشت و نيروهاي ارتش براي مقابله با اعتراضات مستقيما وارد عمل شدند. خشونت ارتش سوريه به سرعت باعث تشديد تنشها در سراسر سوريه شد. به گفته حاج يونس نزديك به ۶۰ درصد از كساني كه در نبرد براي آزادي حلب در كنار نيروهاي ايراني حضور داشتند، شهروندان اهل سنت سوريه بودند و نبايد اينگونه تصور شود كه فقط شيعيان و علويهاي سوريه در جنگ سوريه در مقابل مسلحين ميجنگيدند.
در همسايگي مسلحين
بخشهايي از استان حلب همچنان تحت كنترل گروههاي مسلح قرار دارد و اين استان درست در كنار استان ادلب واقع شده كه اكنون ميزبان جمعيت بزرگي از مسلحين و خانوادههايشان است. جاده دمشق به حلب درست از نزديكي مناطق تحت كنترل مسلحين ميگذرد و شايد به همين دليل بود كه پيش از سفر به من گفته بودند جاده دمشق به حلب ناامن است. از سال ۲۰۱۶ به بعد كه حلب از مسلحين پس گرفته شد، با طراحي ايران، تركيه و روسيه، فرآيندي براي انتقال مسلحين به استان ادلب در شمال غرب سوريه آغاز شد. بر اساس ساز و كار مصالحه، بعد از پس گرفتن مناطق توسط دولت مركزي سوريه، مسلحيني كه علاقهمند به زمين گذاشتن سلاح و بازگشت به زندگي عادي بودند، به شهرهاي خود برميگشتند و اگر نميخواستند سلاح را كنار بگذارند به استان ادلب اعزام ميشدند. بر اساس سرشماري سال ۲۰۰۴ در سوريه جمعيت اين استان نزديك به يك ميليون و ۲۵۰ هزار نفر بود و برآورد ميشود كه جمعيت اين استان سال ۲۰۱۱ در آستانه جنگ داخلي سوريه به حدود يك ميليون و ۵۰۰ هزار نفر رسيده باشد، اما حالا بر اساس برآوردي كه پزشكان بدون مرز منتشر كرده جمعيت استان ادلب به ۴ ميليون و ۵۰۰ هزار نفر رسيده است، يعني نزديك به ۳ ميليون نفر جمعيت جديد از نقاط ديگر سوريه به اين استان سرازير شدهاند. وضعيت ادلب بسيار شكننده است. نزديك به ۱۰۰ هزار نيروي مسلح از گروههاي متعدد مسلحين در اين استان زندگي ميكنند. از يك سو اين گروهها هنوز آرزوي خود را براي سرنگوني حكومت سوريه كنار نگذاشتهاند و از سوي ديگر اين گروهها چندان با يكديگر سازگار نيستند. دولت تركيه به عنوان ضامن آتشبس در قالب توافق آستانه با ايران و روسيه، در اين استان چندين پايگاه ايجاد كرده است و تعدادي از گروههاي مسلح، از جمله ارتش آزاد سوريه، تحت حمايت و قيموميت تركيه هستند. تركيه در حال گفتوگو با دولت سوريه است تا اختلاف دوازده ساله ميان دمشق و آنكارا حل و فصل شود. درست پيش از سفرم به سوريه، نشست چهارجانبه وزراي خارجه ايران، تركيه، سوريه و روسيه در مسكو برگزار شد. اگر گفتوگوها ميان تركيه و سوريه پيشرفت كند و اختلافها ميان دو دولت كنار گذاشته شود، گروههاي مسلح ممكن است عليه حامي پيشين خودشان، تركيه هم بشورند. كنترل شمال غربي حلب و ادلب با حضور بيش از ۱۰۰ هزار شبهنظامي با تجربه يك دهه جنگ، يك مساله مهم در آينده سوريه است.
سرزمين چهل تكه
۱۲ سال پس از آغاز جنگ داخلي در سوريه، هنوز بخشهاي مختلف خاك اين كشور خارج از اختيار دولت مركزي است، از جمله بخشي از شمال غربي استان حلب كه چسبيده به استان ادلب، به محل تجمع گروههاي مسلحي تبديل شده است كه در دوران بحران با دولت مركزي ميجنگيدند. اما مساله مناطق اشغالي و خارج از كنترل دولت، ريشهدارتر و گستردهتر از يك گوشه از استان حلب است. وقتي در جلسهاي در دمشق روي نقشهها در حال بررسي وضعيت جنگ سوريه در سالهاي مختلف هستيم، سرلشكر حسن حسن، فرمانده بازنشسته ارتش سوريه معترض ميشود كه نقشهاي كه به آن نگاه ميكنيم نقشه كامل سوريه نيست. موضوع به يك فرورفتگي سرزميني در شمال غربي سوريه بازميگردد، نواري در شرق درياي مديترانه كه اكنون در حاكميت تركيه است و به عنوان استان ختاي در تركيه شناخته ميشود. اين منطقه سال ۱۹۳۹، شش سال پيش از استقلال سوريه از استعمار فرانسه در توافقي ميان پاريس و آنكارا به تركيه بخشيده شده است. اما دمشق اين توافق را قبول ندارد و هنوز معتقد است كه استان ختاي تركيه در واقع استان اسكندرون سوريه است و در اشغال تركيه قرار دارد. بر خلاف نقشههاي بينالمللي، در نقشههاي رسمي كه درون سوريه استفاده و در مدارس تدريس ميشود، استان اسكندرون به عنوان بخشي از خاك سوريه نمايش داده ميشود. اما اين فقط ۳ درصد از خاك سوريه است. دومين بخش تحت اشغال سوريه مربوط به جنگ ۱۹۶۷ با اسراييل است، در اين جنگ اسراييليها نزديك به دوسوم از استان قنيطره سوريه را اشغال كردند، منطقهاي كه به عنوان بلنديهاي اشغالي جولان شناخته ميشود. برخلاف استان اسكندرون، جامعه بينالمللي حاكميت سوريه را بر بلنديهاي جولان به رسميت ميشناسد و اسراييل را اشغالگر ميداند. بعد از جنگ داخلي وضعيت بسيار وخيمتر شد، بعد از سال ۲۰۱۵ و نفوذ داعش از مرزهاي شرقي سوريه، كار به جايي رسيد كه نزديك به ۸۰ درصد از خاك سوريه از كنترل دولت خارج شده بود. اين وضعيت حالا تغيير كرده است و دولت مركزي بر سرزمينهاي بيشتري تسلط دارد. اما علاوه بر ادلب و شمال غربي حلب، بخشهاي ديگري از خاك سوريه هم تحت كنترل دولت نيست. تركيه از سال ۲۰۱۶ حملات خود را به بهانه مبارزه با گروههاي تروريستي كرد به شمال سوريه آغاز كرد. هدف تركيه اين بود كه يك نوار ۳۰ كيلومتري به عنوان سرزمين حائل در شمال سوريه ايجاد كند. در حال حاضر بعد از سه عمليات نظامي تركيه نيروهاي نظامي اين كشور نواري عريض در شمال سوريه، از جمله عفرين در استان حلب را در اشغال خود دارند. در شرق سوريه هم امريكاييها با همكاري گروههاي مسلح محلي كرد كه تحت عنوان نيروهاي سوريه دموكراتيك فعاليت ميكنند، يك منطقه خودمختار در شرق رود فرات ايجاد كردهاند. دولت سوريه، امريكا و تركيه را دولتهاي اشغالگر توصيف ميكند. پايينتر از مناطق تحت سلطه امريكا، در بيابانهاي استان ديرالزور، همچنان هستههاي پراكنده از داعش حضور دارند كه به دليل گستردگي مناطق بياباني پاكسازي كامل آنها امكانپذير نيست. امريكاييها در يك منطقه ديگر هم در جنوب شرقي سوريه حضور دارند. حاج يونس توضيح ميدهد كه در سهجاف جنوب شرقي سوريه، جايي كه مرزهاي عراق، سوريه و اردن با هم تلاقي ميكند، دولت امريكا يك دايره به قطر ۵۵ كيلومتر را قرق كرده است. در حالي كه نيروهاي متحد ايران دور تا دور اين دايره قرار گرفتهاند، اما بر اساس توافق نانوشته وارد مدار ۵۵ كيلومتر نميشوند. هر چند گهگاه خبرهايي در مورد درگيريهايي ميان نيروهاي متحد ايران و امريكاييها در منطقه منتشر ميشود، اما حاج يونس ميگويد كه ايرانيها هيچ وقت شروعكننده درگيريها نبودهاند و گروههاي ديگري هستند كه باعث اين درگيريها ميشوند. يكي از همراهان در مورد شرط اسراييل براي دور ماندن نيروهاي ايراني از بلنديهاي جولان ميپرسد، حاج يونس ضمن اينكه تاييد ميكند كه موضوع دور شدن ايرانيها تا ۸۰ كيلومتري بلنديهاي جولان مطرح شده است، ميگويد: «اسراييليها دروغگو هستند، نميشود به آنها اعتماد كرد. ميگويند ۸۰ كيلومتر، اما صدها كيلومتر آن طرفتر در بوكمال و حلب هم حمله ميكنند.»
چيزهايي كه نميدانيم
آخر شب، زماني كه قرار است دوباره سوار هواپيماي گمنام شويم و به دمشق برگرديم، در پاويون فرودگاه حلب، حسين، جوان اهل نبل قطعه فيلمي را از دوران نبرد خان طومان پخش ميكند. جايي در يك ساختمان مخروبه تعدادي از نيروهاي مسلحين اسير شدهاند و حاج يونس در حال سوال و جواب كردن از آنان است. يكي از اعضاي گروه ميپرسد كه «بازجويي ميكنيد؟» حاج يونس ميگويد كه حال آنها را ميپرسد و بازجويي نيست. در تصوير يك جوان اسير كه معلوم است حسابي ترسيده به سوالات حاج يونس جواب ميدهد. حاج يونس ميگويد كه حسابي ترسيده بود و ميلرزيد، خواستم براي او پتويي بياورند، حسين سوال و جوابها را برايمان ترجمه ميكند. جوان ميگويد كه هفتهاي ۴۰ دلار براي جنگيدن پول ميگرفت. يكي از اعضاي گروه ميگويد: «تروريستهاي اجارهاي». با اين توصيف موافق نيستم، اما چيزي نميگويم. حتي در كشورهاي بسيار فقير هم هفتهاي ۴۰ دلار پول زيادي حساب نميشود كه يك فرد عقيده و جان خود را به حراج بگذارد، قطعا چيزهاي ديگري هم هست كه باعث شده است اين افراد سلاح در دست بگيرند و جان خود را كف دست بگيرند. خيلي دوست داشتم در اين سفر ميتوانستم چيزهاي بيشتري در مورد كساني كه در طول ۱۲ سال گذشته وارد نبرد با دولت مركزي شدند، بدانم. جز پول و نفوذ خارجي، چه عوامل ديگري وجود داشت كه اين افراد را وارد اين جنگ خانمانسوز كرد؟ دوست داشتم، ميتوانستم به ادلب بروم، جايي كه گروههاي مسلح در آنجا مستقر هستند. بعيد ميدانم كه از يك ايراني در ادلب به گرمي پذيرايي شود و البته گروه هم قرار نيست جز دمشق و حلب، جاي ديگري در سوريه برود. جاهاي زيادي از سوريه مانده است كه فرصت نشده آنها را ببينم، آدمهاي زيادي هستند كه دوست داشتم، ميتوانستم با آنها حرف بزنم. دوست داشتم لاذقيه و طرطوس و سواحل مديترانهاي سوريه را كه ميگويند بسيار زيباست، ببينم. دوست داشتم به استان درعا بروم و مدرسهاي را ببينم كه مشهور است اعتراضهاي مردم سوريه از آنجا شروع شد. مسلحين ادلب، كردها در شمال شرق، تدمر يا پالميرا در ديرالزور، سواحل فرات، خيلي جاها در سوريه هست كه نديدهام، اما بعد از بازگشت از حلب فقط چند ساعت فرصت دارم بخوابم تا صبح زود به سمت لبنان حركت كنيم، دنيايي ديگر كه به صورت زميني بيشتر از يك ساعت با دمشق فاصله ندارد.
توضيح ضروري
در قسمت پيشين اين گزارش، قيمت بنزين در سوريه ۴ دلار در هر ليتر ذكر شده بود، اين در حالي است كه قيمت بنزين در پمپ بنزينهاي سوريه بسته به انتخاب بنزين يارانهاي يا آزاد و با ضريب ارزش برابري لير سوريه نسبت به دلار در بازار آزاد يا قيمت رسمي بين ۸۰ سنت تا ۲ دلار ميشود. قيمتي كه در مورد بنزين و گازوييل مورد اشاره قرار گرفته بود، قيمت معامله بنزين در بازار سياه است. در طول سالهاي گذشته قيمت سوخت در سوريه به شكل پيوسته افزايش يافته و از زمان اعمال تحريمهاي مشهور به تحريم سزار، دسترسي كشور به منابع انرژي از گذشته هم سختتر شده است تا جايي كه پاييز سال گذشته بحران گسترده سوخت سراسر سوريه را فرا گرفت و دسترسي به بنزين بسيار مشكل شد. در طول سالهاي اخير با توجه به كمبود منابع انرژي، بازار قاچاق سوخت در سوريه شكل گرفته است و با توجه به سقف مصرف بنزين دولتي براي خودروهاي شخصي و مسافركش در اين كشور، بسياري از شهروندان مجبور ميشوند براي تامين سوخت مورد نياز خود به بازار سياه مراجعه كنند.
سفر به سوريه و لبنان به همت اتحاديه راديو-تلويزيونهاي اسلامي براي گروهي از مديران و خبرنگاران رسانههاي كشور ميسر شد. هر چند اين سفر توسط اتحاديه راديو-تلويزيونهاي اسلامي برنامهريزي شده بود، اما تلاش كردهام كه مشاهداتم را در اين سفر بيطرفانه و صادقانه با مخاطبان روزنامه اعتماد به اشتراك بگذارم تا تصويري بهتر از وضعيت سوريه و لبنان، بيش از يك دهه بعد از آغاز بحران سوريه داشته باشند.