كشورهاي همسايه در اولويت مراوده
محمدحسين بنياسدي
در سال ۱۳۷۴ در زمان رياستجمهوري مرحوم هاشميرفسنجاني براي گشايش راهآهن مرزي بين ايران و تركمنستان مراسم باشكوهي برگزار شد، وزارت امور خارجه طي دستورالعملي از كليه نمايندگيهاي خارج از كشور خود خواست كه از مقامات كشور محل ماموريت براي شركت در اين مراسم دعوت به عمل آورند، طبق معمول اينجانب كه كاردار موقت سفارت بودم طي ملاقات با مديركل سياسي منطقهاي ضمن بر شمردن اهميت راههاي مواصلاتي در تجارت جهاني و به ويژه پديد آمدن فرصت براي تركمنستان به عنوان دروازه آسياي ميانه به خطوط مواصلاتي و بنادر ايران تصميم براي دعوت از مقامات عاليه برزيل را عنوان و آن را فرصتي براي حضور تجاري و اقتصادي برزيل در ايران و آسياي ميانه توصيف كردم، مديركل سياسي وزارت خارجه برزيل ضمن تشكر ابراز داشت راههاي مواصلاتي ايران و تركمنستان براي دو كشور و منطقه مهم است ولي براي برزيل اهميت و جاذبهاي ندارد كه فرد يا هياتي را براي شركت در اين مراسم اعزام كنيم بلكه براي برزيل مهم اين است كه در حوزه كشورهاي همسايه و مركوسور (بازار مشترك جنوب) فعال باشد و شركت در مراسم شما براي ما در اولويت نيست لذا نميتوانيم شركت كنيم. چاناكيا سياستمدار و متفكر هندي در زمان امپراتوري آشوكا به دولتمردان توصيه ميكند كه هميشه با همسايگان و همسايه همسايه ارتباط ويژه داشته باشيد، به گفته چاناكيا در عالم سياست و حكمراني هميشه بين همسايه مشكلات و چالشهايي بروز ميكند لذا براي تنظيم رابطه با همسايه، پيوسته بايد با همسايه همسايه رابطه ويژهاي برقرار كرد، اين توصيه چاناكيا حتي امروز هم سرلوحه سياستمداران هندي در سياست خارجي قرار دارد، بيهوده نيست كه در زمان حاضر هند با همسايههاي همسايههاي خود نيز ارتباط ويژهاي دارد و پيوسته در جهت توسعه و تحكيم آن ميكوشد. كشورها معمولا در روابط خود يك برنامه مشخص و با اولويتي دارند كه حتي با تغيير دولتها نيز از ريل تعريف شده خارج نميشود در اين چارچوب بلااستثنا همسايگان در اولويت قرار دارند، پنج عضو دايم شوراي امنيت، سازمانهاي مطرح و موفق جهاني مثل اتحاديه اروپا، گروه هفت، آسهآن، نفتا، مركسور در امريكاي جنوبي، بريكس و... به علاوه كشورهاي مهم صنعتي مثل آلمان، ژاپن، كرهجنوبي، هند، برزيل، آفريقاي جنوبي و قدرتهاي نوظهور و... قرار دارند. در اينكه كشورمان در تعامل با كشورهاي ديگر در اقصا نقاط جهان حضور فعال داشته باشد جاي بسي خوشبختي است و سفر رييسجمهور به ونزوئلا و چند كشور ديگر امريكاي لاتين (كوبا، نيكاراگوئه) نيز ميمون و مبارك است ولي منطق و دورانديشي ايجاب ميكند كه ايران نيز يك برنامه مشخصي براي رفت و آمد با كشورهاي جهان داشته باشد و بر آن اساس حركت كند و نه اينكه «تا چه بازي رخ نمايد بيدقي بر صفحه شطرنج جهان براند»، گرچه براساس فرضيه «بغض معاويه نه حب علي» فعلا امريكاي لاتين مورد توجه مسوولان قرار گرفته و ونزوئلا، كوبا و نيكاراگوئه و برخي كشورهاي كوچك امريكاي لاتين در زمان رياست چپگراها مورد توجه خاصي قرار گرفتهاند ولي كاملا روشن است كه جنس روابط ايران و اين كشورهاي امريكاي لاتين هرگز شكل و شمايل استراتژيك ندارد همانگونه كه به لحاظ فرهنگي نيز هيچگونه سنخيتي با فرهنگ ايراني ندارد، البته به معني انكار روابط اقتصادي نيست و طبعا هر جا كه منافع ملي ايران تامين شود بايد به آن توجه كرد و در آنجا حضور داشت. امريكاي لاتين حوزه نفوذ و حيات خلوت امريكا محسوب ميشود، كشورهاي منطقه نيز براي توسعه و پيشرفت خود راهي به غير از همكاري با امريكا ندارند و چنانچه با يك تحول سياسي دولتهاي چپ ازجمله مادورو در ونزوئلا دچار دگرگوني شوند كاخ روياي متوهميني كه روابط با ونزوئلا را ابدي و استراتژيك ميدانند فرو خواهد ريخت، نه پرواز مستقيم بين تهران-كاراكاس توجيه و نه استراتژيك تصور كردن روابط دو كشور هميشگي است بلكه حكايت از يك سياست غيرواقعبينانه و ناسالم دارد. گستردگي سفارتهاي جمهوري اسلامي در جهان حتي بيشتر از برخي كشورهاي مهم و صنعتي جهان است، بسياري از كشورهاي ثروتمند و صنعتي جهان در كشورهاي جهان فاقد سفارت هستند و به روابط اكرديته با كشورها كفايت كردهاند، در اين زمينه نيز وزارت خارجه كشورمان بر پايه صرفا حضور ديپلماتيك اقدام به گشايش سفارت و اعزام سفير به كشورهاي نقلي و ذرهبيني امريكاي لاتين و آفريقا كرده است كه طبعا در اين گير و دار اقتصادي تنها هزينه مالي بر كشور تحميل ميكند، در دوره حاضر نداشتن سفارت به منزله تيرگي يا گسست در روابط با كشورها محسوب نميشود بلكه ميتوان روابط چند كشور را با روش اكرديته مديريت كرد. در چارچوب يك روابط سالم و منطقي و پويا و هزينه و فايده بايد اكنون شاهد سفر رييسجمهور كشورمان به كشورهاي همسايه، منطقه، اروپا و كشورهاي صنعتي مهم جهان چون ژاپن و كره و ديگر اقتصادهاي نوظهور باشيم نه اينكه بر فراز اين كشورها عبور كرده و رهسپار كشورهاي بياهميت امريكاي لاتين يا آفريقا باشيم، بديهي است امضاي دهها سند و ياد داشت تفاهم نيز دليلي بر پرباري و فايدهمندي سفر نيست اي كاش به جاي اين همه سند كه سرانجام بدون تحقق بايد در دبيرخانه وزارت خارجه يا ديگر نهادها خاك بخورد يك سند تامينكننده منافع ملي امضا ميشد كه ميتوانست راهكاري براي تقويت روابط پايدار كشورمان باشد. اي كاش رييسجمهور با امضاي يك يا دو سند با كنار گذاشتن عوامگرايي و خيالپردازي، دلها را شاد و منافع ملي را مستمر و پايدار ميكرد و در عمل ثابت ميكرد كه:
من نه آنم كه دو صد مصرع رنگين گويم / همچو فرهاد يكي گويم و شيرين گويم
شوربختانه اينگونه سفرهاي تشريفاتي و ايدئولوژيك محور، هزينه كردن اقتصاد براي سياست محسوب ميشود و بهره اقتصادي از اين سفرها عايد كشور نميكند بلكه تنها ژستي براي نشان دادن اينكه جمهوري اسلامي در تحريم نيست براي مسوولان به ارمغان ميآورد. شايسته بود رييس كشور ايران ميهمان كشورهاي مهمي چون ژاپن، آلمان، فرانسه و انگليس و... ميشد و پرچم ايران زينتبخش كاخهاي توكيو، برلين، پاريس و لندن ميگرديد و سرود ملي ايران با پيام قدمت و قدرت و دوستي ملت ايران در اين كاخها طنينافكن ميشد. سفر به كشورهاي منزوي و عقبافتاده و ورشكستهاي چون ونزوئلا، كوبا و نيكاراگوئه گرچه در عرف ديپلماتيك پذيرفته شدني است ولي نه به قيمت خود محرومي از سفر به كشورهاي مهم و مقتدر متناسب با قد و قامت و جايگاه ايران با پشتوانه هزاران سال تاريخ.