آيا بايد از تحولات و پيشرفتهاي علم و تكنولوژي نگران بود؟
آدمي چارهساز است
محسن آزموده
واكنش اوليه عموم نسبت به تحولات و به تعبير رايجتر پيشرفتهاي علم و تكنولوژي، حيرت و شگفتزدگي است، اگر پيش از آن انكار نباشد. البته اين پيشرفتها به خصوص در چند دهه اخير آن قدر گسترده و متنوع بوده كه ديگر كسي انكار نميكند و هر چيزي راجع به آينده علم و تكنولوژي و توانمنديهاي آنها بگوييد، باور ميكنند. يعني حتي اگر كسي بگويد علم و تكنولوژي بر مرگ هم فائق شدهاند و ميتوانند انسان را جاودانه كنند، تعجب نميكنيم. به تعبير يكي، امروز ديگر بشريت چيزي كه كم دارد، تخيل است، وگرنه همه موقعيتهايي كه تا زماني صرفا تخيلي محسوب ميشد و جزو آرزوهايي دستنيافتني، امروز ممكن به نظر ميرسد.
اما عكسالعمل دوم در برابر اين تحولات و به اصطلاح پيشرفتها، نگراني است، ترس از اينكه اين پيشرفتهاي بيمهار و همهجانبه، معنا و مفهوم انسانيت و زندگي انساني و اساسا حيات بشر را زير سوال ببرد. بازتاب و پژواك اين نگراني را هم در گفتارهاي روزمره انسانها ميتوان شنيد، هم در آثار ادبي و هنري خواند، آثار مشهوري چون دنياي قشنگ نو آلدوس هاكسلي يا فرانكنشتاين مري شلي در ادبيات و 2001 يك اوديسه فضايي اثر كوبريك و بليدرانر اثر ريدلي اسكات در سينما، نمونههاي كلاسيك اين آثار هستند.
نكته جالب اما اين است كه دانشمندان و اهل تكنولوژي در عمل، چندان وقعي به اين نگرانيها نميگذارند و كار خود را ميكنند. البته هميشه بودند و هستند عالمان و دانشمنداني كه نسبت به اختراعات و اكتشافات و پيشرفتها، نگرانند و احساس مسووليت ميكنند. اما همين شمار اندك هم قبول دارند كه جريان پيشرونده علم و دانش و پيشرفتهاي فناورانه متاثر از آنها را نميتوان متوقف كرد و ذهن جويا و پويا و كنجكاو و نوخواه بشر، به هر حال به هرچه بخواهد، دست مييابد و منع و ممنوعيت و روشهاي بازدارنده، تنها حرص و ولع او را براي دستيابي به آن پيشرفتها بيشتر ميكند.
با اين حساب پرسشي كه مطرح ميشود، اين است كه راهحل معقول و منطقي در برابر اين پيشرفتها و نوجوييها چيست؟ آيا بايد سكوت كرد و دست روي دست گذاشت تا دانشمندان هر كاري خواستند بكنند؟ قطعا خير. بيترديد راهحل در بگير و ببند و ممنوعيت ايجاد كردن براي دانشمندان نيست. آدمي چارهساز است. مسير پيشرفت و تحول علم و تكنولوژي عمري به درازناي تاريخ حيات انسان دارد. بشر در اين هزارهها كوشيده خودش را با شرايط جديد وفق دهد و براي پيامدهاي ناگوار پيشرفتهاي جديد چاره انديشيده. تقويت پايههاي وجدان اخلاقي و مهمتر از آن سازوكارهاي دموكراتيك كردن قدرت و تكثر آن، بزرگترين راه چاره است. در همين موضوع پيشرفت هوش مصنوعي يا امكان ذهنخواني، اگر قدرت سياسي متكثر باشد و عناصر متكثر قدرت بر يكديگر نظارت داشته باشند و شمار هر چه بيشتري از انسانها، امكان دسترسي به پيشرفتها را داشته باشند، قطعا امكان سوءاستفادهها به ميزان فراواني كم خواهد شد و در صورت بروز تخلف، امكان پيگيري و بازخواست فراهم است. به ديگر سخن، وجوه گوناگون زندگي بشري با يكديگر مرتبطند و براي كاستن از نتايج ناخواسته و منفي پيشرفتهاي ناگزير علم و تكنولوژي، به جاي دستورالعملهاي بيهوده صادر كردن، نگرانيهاي بيمورد و روشهاي سلبي بيفايده، بهترين راهحل تعبيه سازوكارهاي دموكراتيك و قانوني براي جلوگيري از تمركز فسادانگيز قدرت و تكثر آن است، تا همگان بتوانند بر خود و بر ديگران نظارت كنند و در جريان ساختن مسير زندگي سهيم باشند.