نظم در حال ظهور يا تغيير شكل جهاني
عليرضا قزيلي|بسياري روز 5 اسفند 1400 (24فوريه2202) آغاز حمله روسيه به اوكراين را نقطه عطفي در روابط بينالملل و آغاز «نظم جديد بينالمللي» ميدانند كه ممكن است به كاهش هژموني امريكا بينجامد. شواهد نشانگر آن است كه يك جابهجايي قدرت از «حوزه آتلانتيك (امريكا- اروپا)» به سمت «حوزه پاسيفيك (آسيا)» در حال انجام است. اما با اطمينان ميتوان گفت كه اين تغيير يا «نظم نوظهور» هنوز در مراحل اوليه شكلگيري و هستيپذيري (تكوين) است و هنوز شكل نهايي خود را پيدا نكرده است. واقعيت اين است كه همانطور كه نظم پس از جنگ جهاني دوم برمبناي «قدرت» به ويژه قدرت نظامي و قدرت اقتصادي شكل گرفت و دارندگان قدرت نظامي و اقتصادي قواعد نظم پساجنگ را تعيين و تدوين كردند، نظم در حال ظهور هم برمبناي «قدرت» شكل خواهد گرفت. بازيگران اصلي اين دوره هم به اندازه بهرهمندي از «عناصر جديد قدرت» قواعد نظم جديد را تعيين خواهند كرد. نكته مهم و تعيينكننده اين است كه در دوران پيش رو «قدرت» چه تعريفي دارد و كداميك از وجوه قدرت (نظامي، اقتصادي، مالي، فناوري و...) نقش تعيينكنندهاي در شكلگيري نظم جديد خواهد داشت. اگر روسيه و چين را دو بازيگر اصلي تجديدنظر طلب در نظم بينالمللي موجود - كه برمبناي تمركز قدرت در آتلانتيك يا هژموني ايالاتمتحده امريكا استوار است- بدانيم، اظهارات رهبران اين دو كشور پس از ملاقات 20 مارس 2023 بايد حاوي نكات كليدي در مورد رويكرد آنها به نظم در حال ظهور باشد. شي جي پينگ و ولاديمير پوتين تعريف خود از نظم جديد را اينطور بيان كردند: «دنياي چندقطبي عادلانهتر و دموكراتيكتر برمبناي حقوق بينالملل و اصول منشور ملل متحد.» بر اين اساس ميتوان گفت كه هدف اصلي آنها به «جلوگيري از هژموني ايالاتمتحده و تحميل شرايط واشنگتن به جهان» محدود ميشود. از نگاه واشنگتن اين رويكرد رهبران چين و روسيه به «نظم نوين بينالمللي» منجر نخواهد شد بلكه صرفا يك چالش براي امريكا به شمار ميرود و آن اينكه «امريكا ديگر رهبري نظم بينالمللي كه پس از جنگ دوم جهاني به وجود آمد را نداشته باشد.» اين چالش براي امريكا با روند قدرتمندتر شدن چين به لحاظ اقتصادي، نظامي، ديپلماتيك (نمونه ميانجيگري عربستان و ايران) و نقشآفريني ساير قدرتهاي نوظهور مثل هند، برزيل، آفريقاي جنوبي و... ابعاد مهمتر و بزرگتري پيدا خواهد كرد. در هر صورت واشنگتن ميپذيرد كه ديگر يك بازيگر
اجتنابناپذير نيست و استنثا بودن امريكا
American exceptionalism به پايان ميرسد. در چنين فضايي امريكا روي قدرت اتحادسازي خود حساب ميكند. امريكا ديگر نيازي ندارد به تنهايي وارد معركههاي جهاني شود بلكه از طريق دوستان و متحدان اقدام ميكند و چين از اين امتياز برخوردار نيست. تصميمسازان ايالاتمتحده پيشتر، اين تغيير در نظم بينالملل را دريافته و به دنبال چارهانديشي بودند. نمونه بارز آن را ميتوان در سخنراني جو بايدن پس از پيروزي انتخابات نوامبر 2020 را ديد: «امروز امريكا چراغ راهنماي جهان است. ما فقط با قدرتنمايي (نظامي) رهبري نخواهيم كرد بلكه با قدرت نمونه خود رهبري خواهيم كرد.» وي مداخله در افغانستان و ليبي را نمونههايي از قدرتنمايي نظامي خواند و بر مخالفت خود با آنها تاكيد كرد. روند تحولات نشانگر آن است كه تغييرات بسيار بزرگتر و عميقتري در جهان در حال شكلگيري است. در واقع شاهد يك تغيير شكل جهاني Global Transformation در همه عرصههاي زندگي هستيم به گونهاي كه تغيير در نظم بينالمللي تابعي از تغييرات فناوري است. مهمترين تغييراتي كه ميتوان مشاهده كرد عبارتند از:
رشد فناوريهاي نو به خصوص در حوزه IT شكل زندگي و اداره جامعه را تا حدي تغيير داده است كه «موازنه جديدي بين نهاد دولت و نهاد جامعه» اجتنابناپذير است.
دستيابي به فناوري و كسب برتري در فناوريهاي اطلاعات و ديتا، كانون اصلي چالش ميان قدرتها (چين و امريكا). نبرد بر سر «برتري جهاني در حوزه هوش مصنوعي، محاسبات كوانتومي و نسل جديد سلاح است» و اينها عوامل قدرت آينده به شمار ميروند.
برتري جهاني در حوزه فناوري، نيازمند برتري در سختافزارها (نيمه هاديها، ابر رايانهها، محاسبات كوانتومي و...) و نرمافزارها (اطلاعات ديتا Data، هوش مصنوعي) است. نبايد فراموش كرد كه چين برترين توليدكننده ديتا Data از نظر كميت است و در جمعآوري و مديريت ديتا Government of Data از امريكا جلوتر است. به همين دليل در 7 اكتبر 2022 دولت بايدن «صادرات نيمههاديهاي پيشرفته و تجهيزات مرتبط به آن، ابركامپيوترها، چيپسها و... به چين و كار كردن مهندسان و كارشناسان امريكايي براي شركتهاي چيني در اين حوزه را ممنوع كرد.» اگر در قرن 20 مهمترين حادثه كه ميتوانست جهان را تحت تاثير قرار دهد، قطع جريان نفت بود، امروز در قرن 21 مهمترين حادثه كه جهان را تحت تاثير را قرار خواهد داد قطع ارسال چيپهاي كامپيوتري از شركتهاي سازنده به خصوص TSMC تايوان است.
روابط بينالملل كه روي مفهوم «ملت-دولت Nation-state» استوار بود اكنون از سوي «سازمانهاي فرامليتي Supranational Organization،سازمانهاي منطقهاي و فرو منطقهاي Subregional Organizations، بازيگران غيردولتي Nonstate actors، گروههاي تروريستي، شركتهاي چندمليتي و سمنهاي فرامليتي Transnational NGO’s به شدت به چالش كشيده شده است و ديگر روابط بينالملل در رفتار و تصميمات دولتها محدود نميشود. اكنون تمام دولتها با اين سوال مهم و كليدي روبهرو هستند كه چگونه ميتوان از اين «تغيير شكل جهاني Global Transformation» در جهت منافع خود استفاده يا به عبارت بهتر چگونه اين تغيير را به «فرصتهايي در جهت صلح، امنيت، رفاه مردم خود و عدالت» تبديل كرد. كارشناس روابط بينالملل