يك روايت واقعي از مصائب فعاليت در حوزه ورزش زنان
یک نفر من و مدیر باشگاه را به اسیدپاشی تهدید کرد!
تهدید از سوی عضو خانواده یکی از بازیکنان به خاطر دریافت نکردن مطالباتش صورت گرفت
فاطمه ابراهيمي
چند ماهي است كه بحث حمايت از زنان در تمام عرصههاي مختلف حسابي داغ شده است و هر كس به طريقي سعي ميكند حمايت خود را از قشري كه غالبا حقوقش پايمال شده است، نشان دهد. عدهاي از اين فرصت استفاده ميكنند و شايد به بهانه حمايت از زنان، به دنبال رسيدن به اهداف خود هستند و در مقابل عده بسياري هم در ماههاي اخير، محدوديت زنان را بيش از پيش درك كردهاند. دختران با شهامت ايراني كه نشان دادند براي رسيدن به حقوق اوليه خود تلاش ميكنند و بيانصافي است اگر از همراهي مردان در اين مسير سخت ننويسم. اما در اين ميان عده ديگري هم بودند كه نه تنها بعد از واقعه دلخراش مهسا اميني، بلكه در تمام اين سالها، تلاش خود را براي احقاق حق زنان انجام دادند. در اين سالها، همواره يكي از چالشهاي دختران در جامعه ما مربوط به ورزش بوده، تا همين چند سال قبل باشگاه رفتن زنان يك عمل ناهنجارانه به شمار ميرفت، در اين ميان فوتبال هم خط قرمز دختران محسوب ميشد؛ جامعه نميپذيرفت كه فوتبال يك ورزش مردانه نيست و دختران ايراني هم ميتوانند مانند دختران ساير كشورها وارد مستطيل سبز بشوند و عشق به فوتبال را با تمام وجودشان لمس كنند. فوتبال بازي كردن كه هيچ، اگر فشار فيفا و نهادهاي بالادستي نبود، حضور در ورزشگاهها هم براي «زن ايراني» تبديل به حسرت ميشد. من فاطمه ابراهيمي، خبرنگار تخصصي ورزش زنان، در تمام سالهاي اخير تلاشم را براي بهبود شرايط دختران ورزشي سرزمينم به كار گرفتم. چند سالي ميشود كه نه خبرهاي نقل و انتقالاتي فوتبال آقايان را دنبال ميكنم و نه در حين برگزاري مسابقات، به دنبال پوشش اخبار مسابقات هستم. در ازاي آن اما، در اين سالها به اكثر استانهاي ايران سفر كردم تا فوتبال دخترانشان را از نزديك ببينم. به ايلام رفتم و در حمايت از دختران تيم پالايش گاز ايلام، به كارخانه پالايش گاز سر زدم تا در آستانه انحلال اين تيم، به مديران اين كارخانه بگويم چه دختران با استعدادي در اين استان حضور دارند و بعدتر وقتي افزايش بودجه اين تيم و تداومشان در ليگ برتر را ديدم، از ثمره اين تلاش به ذوق آمدم. بارها سفرهاي چند ساعته به كرمان داشتم تا نشان دهم تقابل خاتون بم و شهرداري سيرجان در كرمان، حكم دربي سرخآبيهاي پايتخت را دارد و تمام اين فعاليتها بيمنت، بدون دريافت وجه اضافه از سوي رسانهام و با دو هدف انجام شد؛ اول، تاثير مثبت در هموار كردن راه دختران فوتبالي و دوم، ارضاي نيازهاي روحي خودم، در راستاي اهدافي كه بازگوي آن از حوصله مخاطب خارج است. اين روزها هم بهرغم اينكه چند ماهي است فصل پانزدهم فوتبال زنان تمام شده است، همچنان به پيگيري مطالبات دختران اين رشته مشغولم. در حوزه زنان خبري از انفجار بمبهاي نقل و انتقالاتي نيست و من هر روز در گفتوگو با بازيكنان و مربيان، ميپرسم آيا شما مبلغ قرارداد فصل قبل خود را دريافت كردهايد؟! اين را هم بگويم كه اينجا خبري از مبالغ چند ده ميلياردي نيست و گاهي بازيكنان در پي دريافت قراردادهاي زير 100 ميليون تومان خود هستند. البته اينطور هم نيست كه هميشه حق با بازيكنان باشد و اوضاع فوتبال زنان، پروندههاي پيچيده و مختص به خودش را دارد. براي مثال در همين روزهاي اخير، يكي از مديرعاملان تيمهاي ليگ برتري طي تماسي با من اعلام كرد كه برادر يكي از بازيكنان اين تيم براي دريافت مطالبات خواهرش، او و همسرش را تهديد ميكند و حتي از واژه ترسناك «اسيدپاشي» نيز استفاده كرده است. اين مديرعامل با ترس و دلهره خاصي بارها من را مورد خطاب قرار داد و گفت شما كه ميدانيد من مالك نيستم و فقط كارمند باشگاه بودم. از او خواستم براي من تصاويري از پيامهاي تهديدآميز بفرستد و او هم همين كار را كرد. مانند هميشه كه سعي ميكنم نگاه دلسوزانه به فوتبال زنان داشته باشم، اين پرونده را بدون رسانهاي كردن، از طريق مراجع ذيصلاح پيگيري كردم و تنها يكبار، در واكنش به اوضاع نابسامان ليگ برتر زنان، اين داستان را در استوري اينستاگرامي صفحه شخصي خودم روايت كردم. آن هم بدون نام بردن از هيچ شخص يا تيمي. اما چند ساعت بعد از استوريهايي كه هيچ نشانهاي از نام تيم و اشخاص نداشت، اين افراد شروع به تهديد خودم كردند. تماسها و پيامهاي تهديدآميز براي خبرنگاري كه تنها هدفش احقاق حقوق دختران ورزش ايران، به ويژه دختران فوتبالي است به دستم رسيد. دايركتهاي اينستاگرامي از طريق صفحاتي كه مشخص نيست به چه كساني تعلق دارد و تهديد به اينكه، سراغم خواهند آمد. اما شايد آنها نميدانند كه متاسفانه تهديدهايي با اين شكل و شمايل، براي برخي خبرنگاران عادي شده است و حداقل رعشه به تن من نمياندازد. نوشتن اين يادداشت هم دليل دارد، دليلي فراتر از اين تهديدها كه معلوم نيست عملي خواهد شد يا خير، دليل آن همزماني تهديدها با روز جهاني خبرنگار ورزشي است. دوم جولاي، روزي كه در تمام جهان از خبرنگاران ورزشي تقدير ميكنند. اتفاقا فدراسيون فوتبال ايران نيز روز گذشته پيامي زيبا در تقدير از خبرنگاران ورزشي منتشر كرد. در پيام آنها از رنجهاي خبرنگاري در اين رشته گفته شد، اما من هم ميخواستم با انتشار اين يادداشت بگويم؛ مشقتهاي خبرنگاري گاهي فراتر از آن چيزي است كه شما ميبينيد. شما ميتوانيد يك خبرنگار ورزشي در حوزه زنان باشيد، اما هر چند وقت يكبار با تهديدهاي اينچنيني هم مواجه شويد. شايد به همين دليل است كه هر بار كسي از علاقهاش به خبرنگار شدن ميگويد، به او ميگويم اول بايد عاشق باشي. اگر عاشق نباشي، اين رنج براي تو گنج نخواهد داشت... .