درباره مستند «راديوگرافي يك خانواده» ساخته فيروزه خسرواني
يك مطالعه موردي زيركانه
جابر تواضعي
هر هنرمند/ فيلمسازي ممكن است بتواند نسبت به موضوع و شخصيتهايش ژست بيتفاوتي و بيقضاوتي بگيرد، اما نميتواند در باطن هم موضع و قضاوتي نداشته باشد. به فرض محال حتي اگر در اثرش قضاوتگر نباشد، حداقل كارش نمايش يك موقعيت و ايجاد بستر براي قضاوت مخاطبان است. پس مهم اين است كه بتواند خودش را خوب پشت اين نقاب پنهان كند. اين كاري است كه فيروزه خسرواني بهخوبي از پس آن برآمده و بستري فراهم كرده كه آخرش مسووليت اين قضاوت را به مخاطب محول كند و بتواند بگويد اصلا هرچه شما بگوييد. اينكه او زندگي خانوادگي و شخصي خودش را به نمايش ميگذارد، او را مختار جلوه ميدهد و روايت نمايشي و دراماتيكش ما را از قضاوت ناگزير ميكند. درحالي كه فيلمش به عنوان يك مطالعه موردي
(Case study)، درباره موضوعي كه اتفاقا با گذشت زمان فراگيرتر شده، به شدت براي تاويلهاي سياسي اجتماعي راه باز ميكند.
ما در وهله اول با يك مستند بازسازي روبهروييم كه رسما فيلمنامه دارد و روايتش را با تلفيقي از تصاوير آرشيوي و عكسهاي خانوادگي فيلمساز پيش ميبرد. اگر زندگي پدر و مادر را به دو بخش قبل و بعد ميانسالي يا قبل و بعد انقلاب تقسيم كنيم، حتي صداي آنها، گذشته از انتخاب واژهها، لحن و آكسانگذاري متفاوتي دارد و اتفاقا حرف اساسي فيلم، همين «تغيير» است. صداي پدر در هر دو بخش، مهربان و پذيرا و فروتن است؛ مهري كه ناشي از عشق و مدارا است. صداي مادر هم در بخش اول يعني قبل از انقلاب، بيشتر ترسخوردگي يك دختر نوجوان در روبهرويي با محيط و شرايط جديد را القا ميكند. درحالي كه در بخش دوم يعني در آستانه انقلاب و بعد از آن، عصبي، متعصب و عصيانگر است در پيروي از يك رفتار عادتي و نيز عجول براي جبران مافات.
رويكرد مادر فقط به خودش و گذشتهاش مربوط نيست و ميشود بهوضوح آن را در آيندهاي ديد كه اكنون ما در حال تجربهاش هستيم. آيندهاي كه ذيل دوگانه انقلابي/غيرانقلابي، دوگانههاي ديگري مثل مذهبي/غيرمذهبي، باحجاب/ بيحجاب و... شكل گرفت و دور از ذهن نيست كه در آينده دوگانههاي ديگري هم شكل بگيرد. نتيجه مشترك اين دوقطبيت در خانواده، اگر جدايي قطعي بين زن و مرد نباشد، دستكم جدايي عاطفي ميان آنها و همينطور فرزندان خواهد بود و در گستره وسيعتر هم باعث انشقاق و عدم هماهنگي اعضاي جامعه خواهد شد. درست است كه آنات و لحظات يك خانواده در هيچ جاي تاريخ ثبت نميشود، اما از هر چيز ديگري اصالت بيشتري دارد. «راديوگرافي يك خانواده» يك مطالعه موردي است درباره اينكه يك اتفاق بيروني -اينجا انقلاب و حواشياش- چقدر ميتواند نهاد خانواده و بهطور كلي ارتباطات انساني را تحتتاثير قرار دهد. درباره وجوه ساختاري فيلم به اين بسنده ميكنم كه كار زيركانه و جسورانهاي است. جسورانه است چون منهاي سكانس آخر كه مادر را در حال نماز خواندن ميبينيم، تقريبا تمام فيلم با عكسهاي خانوادگي، پلانهايي از مكانها و مخصوصا تصاوير آرشيوي شكل گرفته و ميشود گفت از هيچ ساخته شده و زيركانه است چون توانسته با مستندنمايي همين هيچ، حرفش را به نحو تاثيرگذاري بيان كند.