اميرحسين حسينزاده هم دست از پا درازتر برگشت
لژيونر؛ كلمهاي كه از معنا خالي شده!
اميرحسين حسينزاده، ستاره دو فصل پيش استقلال كه فصل گذشته لژيونر شده بود روز گذشته به تراكتور پيوست. عمر كوتاه لژيونر بودن حسينزاده انگيزهاي شد براي نوشتن اين متن و بررسي چرايي ديپورت شدن استعدادهاي فوتبال ايران در فاصلههاي كوتاه.
لژيونر شدن در معناي عام يعني بازيكني خارج از ايران به فوتبالش ادامه بدهد اما تا چند سال پيش همين كلمه معناي خاص ديگري هم به ذهن متبادر ميكرد: اينكه يك بازيكن از چنان كيفيت فني و ذهني برخوردار شده كه تيمهاي اروپايي او را زير ذرهبين قرار دادهاند و خواهان جذب او شدهاند. در دهه هفتاد و هشتاد علي دايي و علي كريمي و مهدي مهدويكيا و وحيد هاشميان در سطح اول فوتبال آلمان بازي كردند. جواد نكونام در اوساسونا تبديل به اسطوره اين باشگاه شد. كريم باقري و آندو تيموريان در ليگ برتر انگليس توپ زدند. گزينهها زيادند اما اين ستارهها آنقدر بزرگ بودند و در تيمهاي مطرح بازي كردند كه مثلا حضور حسين كعبي در لسترسيتي اصلا لژيونر شدن به حساب نميآمد يا بازيكني كه راهي ليگهاي كشورهاي حوزه خليج فارس ميشد به عنوان لژيونر شناخته نميشد. لژيونر شدن آنقدر معناي بزرگي داشت كه حضور مهرداد ميناوند در ليگ اتريش و بازي در ليگ قهرمانان اروپا چندان در فوتبال ايران و آنچنان كه استحقاقش را داشت، برجسته نشد.
تا اينكه در دوران جديد اين مفهوم هم دستخوش تغييراتي شد. لژيونر شدن تبديل شد به يك مفهوم ساده: هر كسي كه خارج از ايران بازي كند لژيونر است و لژيونري كه بخواهد به فوتبال ايران بازگردد رقم دستمزدش چند برابر ميشود. همين شد كه هر بازيكني كه حتي يك نيمفصل در ليگ ايران درخشيد بلافاصله راهي تيمهاي معمولي درجه دو و سه اروپا يا كشورهاي حاشيه خليج فارس شد. بیشتر اين بازيكنان هم بعد از يكي، دو فصل يا به فوتبال ايران بازگشتند يا به تيمهاي درجه پايينتر اروپايي پيوستند. از بين همه اين بازيكنان تنها مهدي طارمي، سردار آزمون و عليرضا جهانبخش مراتب پيشرفت را طي كردند. بقيه بدون استثنا يا دست از پا درازتر برگشتند يا به عنوان بخشي از پروژههاي دلالي و جابهجايي پول بين تيمهاي گمنام دست به دست شدند؛ فقط براي اينكه بگويند ما لژيونر هستيم.
اميرحسين حسينزاده هم يكي از آن بازيكنان است. او كه در فصل بيستويكم و در تيم قهرمان بدون باخت استقلال آقايي ميكرد بلافاصله بعد از پايان فصل راهي ليگ بلژيك شد. ليگي كه به واسطه حضور چند ايراني در راس مديريتي تيمهاي باشگاهياش و چند واسطه شناخته شده در سالهاي گذشته تبديل به مقصدي براي فوتباليستهاي ايراني شده است؛ درست مثل ليگ پرتغال.
حسينزاده اما بعد از يك فصل نيمكتنشيني در اكثر بازيها طبق آنچه برخي رسانهها گفتهاند با رقمي معادل سه برابر رقمي كه با آن ترانسفر شده بود به ايران بازگشت و روز گذشته با تراكتور براي فصل بعد قرارداد امضا كرد. يك اتفاق نادر كه هر چقدر آدم ميخواهد خوشبينانه و با ديد فوتبالي به آن نگاه كند، امكانپذير نيست. چرا كه فوتبالدوستان عادت دارند و ديدهاند كه وقتي يك بازيكن از يك باشگاه راهي باشگاهي بزرگتر ميشود، در صورت عدم موفقيت كه يك امر طبيعي در فوتبال است با رقمي بسيار پايينتر به تيم سابق خود بازميگردد. اما اينجا و در فوتبال ايران دقيقا برعكس است. مهدي قايدي با يك رقم خاص به الاهلي امارات ميرود و با رقمي نزديك به همان رقم به عنوان بازيكن قرضي به استقلال برميگردد. پيام نيازمند، محمد محبي، رضا اسدي و بسياري بازيكن ديگر در اين فهرست عجيب و غريب ديده ميشوند.
متاسفانه استعدادها در فوتبال ايران عوض پيوستن به تيمهاي بزرگ يا لااقل باشگاههايي كه مسير پيشرفت را براي آنها فراهم كند در يك چرخه صرفا پولساز براي خودشان و عدهاي معدود گير كردهاند و براي همين است كه از زمانهاي خيليدور ديگر هيچ ستاره بزرگي به جز همان سهتايي كه نام برده شد، يعني طارمي و آزمون و جهانبخش در تيمهاي بزرگ اروپا يا ليگهاي معتبر بازي نميكنند. در حالي كه همين اميرحسين حسينزاده واقعا استعداد و توانايياش را داشت كه در يك مسير ديگر قرار بگيرد و پيشرفت خيلي بزرگتري را تجربه كند. درست مثل قايدي و خيلي از ستارههاي ديگر فوتبال ايران.