موزه حسيني و گفتمانسازي روايي آن
رضا دبيرينژاد
اگرچه موزهها بر آن هستند تا ميراثهاي موضوعي خود را دستهبندي و روايت كنند اما در اين انتخاب، چيدمان و روايتشان گفتماني را انتخاب يا ميسازند و مخاطبين خود را با اين گفتمان رو به رو ميسازند. موزههاي آرامگاهي در وهله نخست به نظر ميآيد كه پديد آمدهاند تا مجموعهاي از هدايا، نذورات و ساير آثار كاربردي موجود در آرامگاه را گردآوري و نگهداري كنند. موزه اين فرصت را به اين اماكن مقدس ميدهد تا آثاري را كه به واسطه تعلق مكان حرمت يا قداست يافتهاند و در اين مجموعهها گردآوري شدهاند به نمايش بگذارند بلكه آنها را به فرصتي پژوهشي و فرهنگي تبديل كنند كه نقش مكملي در كنار زيارت به خود ميگيرند اما اين موزهها با پرسشهايي ازسوي بازديدكنندگان و زائرين خود روبهرو هستند كه انتخاب پاسخهايشان آنها را به يكي از گفتمانهاي موزهداري نزديك ميكند يا خود گفتماني را جلوه ميدهند. پاسخ اين موزهها به پرسشهاي بازديدكنندگان و زائرين از طريق انتخاب و چيدمان آثار و بعد بيان آنها اتفاق ميافتد از اين رو در ديدار از موزه عتبه حسيني در كربلا ميتوان پرسيد كه چه آثاري را انتخاب كردهاند و آنها را چگونه معرفي ميكنند. موزه عتبه حسيني در كربلا كه در طبقه فوقاني حرم مطهر امام حسين (ع) قرار دارد با اين سوال و توقع از سوي زائرين روبهرو است كه چه آثاري از امام حسين (ع) و حرم ايشان دارد و از اين رو در نخستين ويترين موزه چيدمان و فهرستي قرار دارد كه گزارشي از آثار متعلق به امام و يارانش در كربلا ميدهد كه تاراجكنندگان اين آثار بعدا آنها را چه كردند و يا چه بلايي بر سر آنها آمد و از اين رو بتواند نشان دهد كه نبايد هيچ توقعي از وجود آثار اصلي متعلق به سال 61 هجري داشته باشند. پس از آن نيز در پنل و ويترين جانبي تصاويري از انتفاضه شعبانيه و انقلاب مردمي آن سالها ميدهد و تلاش دارد كه روايت كند كه آسيبهايي به حرم در آن زمانوارد آمده است. اين موضوع تاراج تاريخي در چند جاي ديگر تكرار ميشود كه وقتي در كنار آثار موجود قرار ميگيرد بيشتر مبين آن است كه چرا سابقه قديميتري از خود حرم نيز وجود ندارد و با وجود وقف و نذورات بسيار چندان نشانهاي از آنها نيست. اينگونه است كه در فقدان نشانههاي تاريخي يا روايتهاي برجسته تاريخي ميتوان گفتمان غالب در موزه را مظلوميت تلقي كرد كه اين مظلوميت خود را در مواجهه با آثار مادي و حرم كربلا نشان ميدهد انگار مظلوميت و غارتي كه در عاشورا 61 هجري شروع شده بعدها و در ادوار مختلف به گونهاي ديگر نشان داده است و موزه ميخواهد امتداد روايي اين مظلوميت باشد. چنانكه در ورودي موزه نيز يك در آهني است كه نشانههاي تركش در انتفاضه آن سالها مانده است و حالا از گوشه ديگر حرم به نقطه آغازين موزه منتقل شده است. اگرچه آثار مختلفي اعم از شمشير و سپر و ادوات روشنايي تا ضريح پيشين در موزه حسيني جاي گرفته است اما گفتمان غالب و روايت متواتر بر اين موزه را ميتوان غارت آثار و يادگارها و درنهايت مظلوميت دانست كه با پايان موزه و هنگام ورود به بالكن همجوار موزه كه تماشاگه از بالاي صحن و ضريح موجود است انگار روايت گذشته مظلومانه حرم به امروز آن ختم ميشود تا آنچه هست را به آنچه از دست رفته است پيوند دهد. موزه روايتهاي پيدا و پنهان خود را دارد كه آگاهانه و ناخودآگاه به مخاطبينشان منتقل ميكنند و اين روايت ميتواند تداوم حيات آنها را شكل دهد و موزه حسيني ميخواهد مقدمهاي براي تصوير امروز حرم بسازد و ازسوي ديگر مظلوميت اين مجموعه را به شكل پيوسته در ادوار مختلف تاريخي و حتي معاصر نيز تداوم بخشد و شايد مقدمه براي دعوت از ارادتمندان جهت تكميل مجموعههاي نفايس موجود در موزه باشد.