نگاهي به مجموعه «هيچجوريترين اختراعات دنيا»
هر جا در زندگي كم آورديد، اختراع كنيد!
معصومه ميرابوطالبي
اختراع از خلاقيت ميآيد، وقتي به چيزي كه پيش از اين وجود نداشته احساس نياز كني و بعد تمام خلاقيتت را به كار بگيري كه وسيلهاي براي رفع اين نياز اختراع كني، يعني خلاقيت. يعني نمينشيني غُر بزني، گلايه كني، دست به دامن مادر و پدرت بشوي كه يالا بياييد كمكم كنيد يا يكي از راحتترين راهحلهاي اين روزها را به كار بگيري، جستوجو كني ببيني بقيه با اين نياز چه كردهاند تا تو هم همان كار را بكني. فري و وزي مخترعند. دوقلوهايي كه مشكلات خودشان را دارند، اما دقيقا با مشكلاتشان اختراعي برخورد ميكنند، يعني براي هر چيزي يك وسيلهاي اختراع ميكنند تا مشكلشان حل شود. اينكه چطوري با موش خانگيشان، فندك، صحبت كنند، نيازمند يك وسيله است. پس دستگاه مبدل زبان اختراع ميكنند. آنها ميخواهند بدون اينكه بقيه كيك خراب شود توتفرنگي رويش را بردارند، پس دستگاهش را اختراع ميكنند. دلشان ميخواهد هي اسمارتيز بخورند و كسي برايشان نميخرد، پس ماشيني اختراع ميكنند كه سنگ را به اسمارتيز تبديل كنند و .... فري و وزي هميشه باهم رقابت دارند. اما آيا رقابت آنها برندهاي دارد؟ همكاري بهتر از رقابت نيست؟
در مجموعه هيچ جوريترين اختراعات دنيا سوالهايي مطرح ميشود كه شما را تشويق ميكند نهتنها تا انتهاي هر جلد، بلكه جلدهاي بعدي را دنبال كنيد تا ببينيد سرانجام آن ماجرا چه ميشود. مثلا آقاي مخفي كيست؟ چرا مادر و نامادر اين همه با هم فرق دارند؟ مادربزرگ مخترع بزرگ كجاست و واقعا كيست؟ بابا اصلا چه كاره است و آقاي ويلچر رون چرا واقعا روي ويلچر است؟ و در كنار اين تعليقها، هر جلد ماجراي منحصربهفرد خودش را هم دارد و يك سرانجام و پاياني برايش در نظر گرفته شده است. جلد اول رسيدن به مفهوم همكاري بين دوقلوها را روايت ميكند و جلد دوم سراغ اين ميرود كه بالاخره مامان خوب، چطور ماماني است. اما سوالها و مسالههاي مطرحشده به همين راحتي بيان نميشوند. نويسنده براي همراهكردن مخاطب خودش مسائل داستاني را پيچيده كرده و حلشان ممكن است به بعد موكول شود يا اينكه خواننده براي حل آن تلاش كند. يكي از اين مسائلِ حاشيهاي كه جذابيتي زياد براي مخاطب كودك دارد، ماجراي ننه سركوفت است. همسايهاي كه مدام سركوفت دو قلوها را به دخترش رز ميزند بدون اينكه بداند اصلا دخترش چه خواستهاي دارد و استعدادش در چيست. ننه سركوفت در يك پيچش داستاني، وقتي فكر ميكند سركوفتهايش جواب داده و دختر بيعرضهاش يكدفعه به يك مخترع تغيير ماهيت داده، تبديل ميشود به خانم پزي. يعني راهبهراه پز دخترش را به بقيه ميدهد بدون اينكه دختر، خواسته و استعداد او برايش اهميتي داشته باشد. اين بستر براي خانم همسايه در جلد اول ساخته ميشود. زهرا شاهي هوشمندانه در جلد دوم از اين مجموعه، وقتي دعوا- سر مادر و نامادر، سر روشهاي تربيتي و چطور يك بچه موفق داشته باشيم - بالا ميگيرد از كاشتهاي جلد اول بهره ميبرد. خانم پزي به اين اعتمادبهنفس رسيده كه راه موفقيت دخترش از سركوفتهاي او ميگذرد و براي همين، حالا مادر يك نابغه رياضي است. داستانهاي فرعي فقط به اين ختم نميشوند. فندك، موش خانگي فري و وزي كه آخر جلد اول معلوم ميشود يك نابغه است، در جلد دوم به فرزندي تبديل ميشود كه نياز به تربيت دارد و پدرش (يا مادرش) آقاي ويلچر رون است. آقاي ويلچر رون هم ميخواهد تلاش خود را بكند تا در اين راه يك والد موفق باشد. پس در اين داستانها همهچيز به همهچيز ربط دارد و اين نقطه قوت اثر است. پيچشهاي داستاني، تصاويري كه مكمل متنند و شخصيتپردازي معماگونه از مهمترين ويژگيهاي اين مجموعه است كه نشر افق با تصويرگريهاي غزاله بيگدلو چاپ كرده و در اين داستانها روابط خواهر- برادري، والد- فرزندي و دوستي را در شكلهاي جديد و بامزهاي ميبينيد.