• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5559 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۸ مرداد

كودتاي ننگين 28 مرداد و نام‌هاي ماندگار تاريخ

محمود فاضلي

دكتر محمد مصدق، طي سال‌هاي مبارزه با استعمار و استبداد و ايامي كه در راس دولت ملي ايران قرار داشت، ياراني را همراه خود مي‌ديد. بدون شك اين نام‌ها در نهضت ملي شدن نفت ايران ماندگار خواهد ماند. درباره ياران و همكاران نزديك او و سرنوشت كساني كه تا آخرين نفس به مصدق وفادار ماندند و حتي برخي از آنان جان خود را در اين راه فدا كردند يا سال‌ها حبس و تبعيد را پذيرفتند، سخن بسيار گفته شده است. سيدعلي شايگان، كريم سنجابي، الهيار صالح، كاظم حسيبي، خليل ملكي، غلامحسين صديقي، محمدحسن شمشيري، مهدي آذر، حسين فاطمي، مهدي بازرگان، داريوش فروهر و... كساني هستند كه در سخت‌ترين شرايط در كنار محمد مصدق باقي ماندند. در اين ميان نام‌هايي هستند كه كمتر به آنان پرداخته شده كه سرگرد سيدمحمود سخايي يكي از آنهاست.
سخايي (1296) در دوران تحصيل دانشجويي، شاخص بود و پس از پايان تحصيلات، افسري موفق به ‌شمار مي‌رفت. با آغاز نهضت ملي ايران، سخايي به اين جنبش پيوست و از حاميان دكتر مصدق بود. فعاليت او در حمايت بي‌قيد و شرط از مصدق، به حدي بود كه در اندك زماني خود را به عنوان يكي از حاميان نهضت ملي و نخست‌وزير آن مطرح ساخت. اعتماد مصدق نسبت به وي موجب شد كه پس از واقعه 9 اسفند 1331 (ماجراي تصميم شاه براي خروج از ايران) او را به رياست گارد محافظين مجلس شوراي ملي منصوب كند كه با مخالفت عده‌اي از نمايندگان روبه‌رو شد.
 در اين سمت، نقش موثري در حفاظت از مصدق در مجلس و در برابر مخالفان وي داشت، به خصوص كه اين مخالفان بارها و طي جلسات مختلف مجلس، قصد ورود به جايگاه تماشاچيان و آسيب رساندن به نخست‌وزير را داشتند كه هر بار با ممانعت گارد مجلس به رياست سخايي مواجه مي‌شدند. مصدق درنظر داشت تا پس از همه‌پرسي، سخايي را با ارتقا درجه فرماندار نظامي تهران كند، اما حساسيت و اهميت كرمان وي را بر آن داشت تا قبل از آن، وي را به كرمان اعزام كند. 
23 تير ماه 1332 فراكسيون نهضت ملي به‌طور دسته‌جمعي از مجلس استعفا دادند تا مجلس را از اكثريت بيندازند تا مخالفين نهضت ملي نتوانند لوايح مورد نظر خود را تصويب كنند. در همين ايام سازمان اطلاعاتي و مخفي «حزب زحمتكشان» با انتشار اعلاميه‌هاي رعب‌انگيز به تشنج دامن مي‌زد. نخستين اعلاميه اين حزب در بيستم خردادماه 1332 و با امضاي «كميته مجازات» كه هدفش ايجاد جو خشونت و دامن زدن به‌ هرج و مرج و تمهيد مقدمات كودتا شكل گرفته بود، منتشر مي‌شد. سازمان مخفي اين حزب شعب خود را در ساير نقاط هم داير كرده بود. يكي از اين شعب در كرمان تاسيس شد.
در آستانه كودتاي ننگين 28 مرداد، سازمان نظامي حزب زحمتكشان در راستاي تحقق سياست‌هاي دولت‌هاي آيزنهاور و چرچيل جهت سرنگوني دولت مصدق آماده شده بود. سرلشكر حسن اخوي همراه با سرلشكر ارفع و سرتيپ ديهيمي‌، علاوه بر مشاركت در طراحي دقيق و حساب‌شده كودتا، مهياي عمليات مهم ديگري بودند. بقايي از همان ايامي كه فعاليت سياسي خود را تشديد كرد، با عده‌اي از امراي ارتش نيز پيوندي استوار داشت‌. در كودتاي 28 مرداد نيروهاي بقايي در كنار چاقوكشان شعبان بي‌‌مخ قرار داشتند و طرفداران وي در شهرستان‌ها نيز به فعاليت مشغول بودند. شبكه مخفي حزب زحمتكشان در تهران و شهرستان‌ها، همراه با سازمان نظامي حزب‌، نقش مخربي ايفا كردند.
بعدازظهر 28 مرداد 1332 كه فريادهاي «زنده باد مصدّق، مرگ بر شاه»، با برگشتن ورق، تبديل به «جاويد شاه، مرگ بر مصدق» شده بود و با اينكه سخايي از اوضاع كشور كاملا آگاه بود، راننده خود را مرخص و پياده در محل كارش حاضر شد و حتي در برابر افرادي كه با تحريك برخي سياسيون مخالف مصدق و فرمانده لشكر كرمان قصد كشتن او را داشتند سخنراني كرد و از آنها خواست تن به پذيرش كودتا ندهند.
گروهي چاقوكش و قداره‌بند كه گفته مي‌شود نوچه‌هاي مظفر بقايي بودند، به‌ طرف شهرباني كرمان راه مي‌افتند تا به حساب سرگرد سخايي برسند. رييس دژباني كه بعدا به درجه سرلشكري رسيد، او را به دفتر ستاد لشكر برد. تيمسار فضل‌الله امانپور به سرگرد سخايي گفت: «اگر مي‌خواهي از دست اين مردم راحت شوي، كاري ندارد برو روي بالكن و عليه دكتر مصدق افشاگري كن و وفاداري خود را به شاه به اطلاع همه برسان. سخايي پاسخ داد: «من زنداني شما هستم و حرف‌هاي خود را در دادگاه خواهم زد.»
پس از اينكه درخواست فرمانده لشكر كرمان براي توبه و ابراز ارادت به شاه از سوي سرگرد سخايي رد شد، چاقوكشان و عده‌اي از گروهبان‌هاي طرفدار شاه به سرگرد سخايي حمله كرده و او را از اتاق فرمانده لشكر به پايين پرتاب كردند و در حالي كه هنوز زنده بود فرمانده لشكر با ماشين نظامي خود از روي او رد شد. اين جماعت درحالي كه شعار «زنده باد شاه» سر مي‌دادند، او را تا ميدان شهر (مشتاقيه فعلي) بر زمين كشيدند در حالي كه چوب و چماق‌هاي‌شان را در هوا مي‌چرخاندند، به دنبال جيپ و پليس نظامي راه افتادند.
چند روز بعد از كشته شدن سخايي، بقايي براي تشويق و تشكر از قتل وي با غرور و افتخار وارد شهر كرمان شد و اين‌چنين گفت: «... (مصدق) يكي از نوكران پست خود را به كرمان فرستاد تا دوستان ما را تحت فشار گذاشته و آنها را قلع و قمع نمايد، ولي درسي كه شما مردم از جان گذشته كرمان به اين افراد مزدور و نوكر صفت و بي‌شخصيت داديد، براي ابد در تاريخ مفاخر كرمان بلكه ايران ثبت شده است. شما مردم شرافتمند آن، مامور مخصوص مصدق را به سزاي خيانت و خوش‌رقصي‌هاي خودش رسانيده، پوزه كثيف او را به خاك ماليديد!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون