• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5559 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۸ مرداد

نگاهي به چالش‌هاي نهضت ملي با تكيه بر كتاب كودتا نوشته يرواند آبراهاميان

آيا مصدق مي‌توانست مانع كودتاي ۲۸ مرداد شود؟

روح‌الله سپندارند

۲۸ مرداد هر سال، دوباره مي‌توان از لكه‌ننگي به نام مداخلات غرب در كشورهاي جنوب ياد كرد كه سال‌هاي سال، آثار مخرب آن در اقتصاد، سياست و فرهنگ يك كشور باقي مانده است. مداخله‌اي كه از جنس كودتا، دولتي ملي را سرنگون مي‌كند تا بنگاه‌هاي توليد ثروت همچنان براي‌شان باقي بماند و بتوانند به چپاول كشورهاي جنوب ادامه دهند و در اين ميان، نيروهاي مترقي و دموكراسي‌خواه به حاشيه رانده شوند تا آلترناتيوهاي وضعيت استبدادي چيزي نباشد جز بازمانده‌هاي رسوباتي از جنس همان استبداد كهن. در اين نوشتار كوتاه، نگاهي اجمالي خواهم داشت به ريشه‌هاي كودتاي سال ۳۲با تكيه بيشتر بر نظريات آبراهاميان در كتاب «كودتا: ۱۳۳۲، سيا و ريشه‌هاي روابط ايران و ايالات‌متحده در عصر جديد». كودتايي كه حالا دوباره عده‌اي با ادبيات شاه‌دوستانِ همان دوره، ضمن وارونه خواندن تاريخ آن را قيام ملي ۲۸مرداد مي‌خوانند و عده‌اي ديگر اگرچه كودتا را مي‌پذيرند اما در وجه تحليل‌هاي غالب تاريخي، بخش مهمي از آن را به اشتباه و خطاي مصدق نسبت مي‌دهند.

آبراهاميان با چنين رويكردي دست به نگارش كتاب كودتا زد تا تصور عرفي و رايجي را كه تحت‌تاثير نوشته‌هاي قبلي درباره كودتاي ۲۸ مرداد شكل گرفته است، در دو زمينه متفاوت به چالش بكشد؛ او نخست اين تصور عمومي و رايج را زير سوال مي‌برد كه انگليسي‌ها با حسن نيت مذاكره مي‌كرده‌اند و ايالات‌متحده به عنوان يك «ميانجي درستكار» اقداماتي جدي براي پادرمياني به عمل آورده است، اما مصدق به دليل كله‌شقي‌اش كه منشأ آن بنا به اين ادعا به ساختار روان‌شناختي شخصي و عقده شهادت شيعي او مربوط مي‌شده، نتوانسته است با آنها به سازشي برسد. حتي نويسندگاني هم كه نسبت به مصدق همدلي دارند اعلام مي‌كنند كه اگر او فقط كمتر كله‌شقي مي‌كرد مي‌توانست با آنها به يك سازش عادلانه و منصفانه برسد و بايد اين كار را مي‌كرد. آبراهاميان به عكس استدلال مي‌كند كه چنين سازشي به اين دليل ساده قابل حصول نبود كه در قلب اين كشمكش، اين سوال رك و راست و بي‌تعارف قرار داشت كه صنعت نفت - اكتشاف، توليد و استخراج و صدور آن- تحت كنترل چه كسي باشد؟ به اعتقاد او، ملي شدن ظاهري و كاذب - ملي شدن در شكل نه در ماهيت، در حرف، اما نه در عمل- اگرچه از طرف انگليسي‌ها و امريكايي‌ها در همه‌جا به عنوان يك «سازش عادلانه» جار زده مي‌شود، اما در واقعيت امر، اين ادعا در بهترين حالت آن‌ يك نقيضه‌گويي بي‌معني و در بدترين حالت آن يك پوشش عوام‌فريبانه براي پنهان نگاه داشتن واقعيت امور بود. در فاصله سال‌هاي ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ نه انگليسي‌ها و نه امريكايي‌ها، هيچ‌يك، به هيچ طريق حاضر به قبول ملي شدن واقعي نفت نبودند. آبراهاميان همچنين در كتابش اين تصور عمومي و رايج را زير سوال مي‌برد كه كودتا را مستقيما و يكسره در متن جنگ سرد - در متن تضاد بين شرق و غرب، بين اتحاد جماهير شوروي و ايالات‌متحده، بين بلوك كمونيست و به اصطلاح دنياي آزاد- قرار مي‌دهد. او سعي مي‌كند كودتا را به‌طور كامل و قطعي در چارچوب تضاد بين امپرياليسم و ناسيوناليسم، بين جهان اول و جهان سوم، بين شمال و جنوب و بين اقتصادهاي توسعه‌يافته صنعتي و كشورهاي توسعه‌نايافته‌اي قرار دهد كه به صادرات مواد خام خود وابسته‌اند.

 

كارزار ملي كردن نفت

سرچشمه‌هاي ملي كردن نفت، از منافع گسترده شركت نفت ايران و انگليس ريشه مي‌گرفت كه به جيب انگلستان مي‌رفت و ايران سهم اندكي از آن داشت، ظلم متعدد به كارگران شركت نفت هم در شكل‌گيري اعتصاب‌هاي سراسري نقش عمده‌اي داشت، اعتصاب‌هايي كه سازماندهي آنها بر عهده حزب توده بود. مصدق در انتخابات مجلس شانزدهم دوباره وارد سياست شد. او تعرض خود را با تكيه بر دو موضوع آغاز كرد: انتخابات آزاد و ملي كردن نفت. نزديك‌ترين مشاوران او را دوازده متخصص حرفه‌اي جوان و اكثرا تحصيلكرده فرانسه تشكيل مي‌دادند. مصدق روز ۲۳ مهرماه ۱۳۲۸ با صحنه هيجان‌انگيزي كه تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم را افشا مي‌كرد، دوباره وارد سياست شد. او يك راهپيمايي مسالمت‌آميز را از خانه خود در شمال تهران در شماره۱۰۹ خيابان كاخ (فلسطين كنوني) به طرف كاخ مرمر كه در نزديكي آن قرار دارد، در اعتراض به پر كردن صندوق‌هاي راي به وسيله وزارت كشور و نيروهاي مسلح، رهبري كرد. مصدق اعلام كرد كه اين تظاهرات فقط يك شعار دارد و آن هم سكوت است و با دقت و وسواس اصل عدم خشونت گاندي را رعايت مي‌كند. اين اعتراض تازه به تحصن باغ كاخ معروف شد. اين تحصن كه چهار شبانه‌روز تمام طول كشيد، تنها زماني پايان يافت كه شاه كه او را تهديد به اعتصاب غذا كرده بودند، قول يك انتخاب عادلانه و شرافتمندانه را داد. بلافاصله بعد از اين تحصن، چهره‌هاي برجسته اين معترضين در خانه مصدق گرد آمدند و تشكيل جبهه ملي را اعلام كردند. در انتخابات مجلس شانزدهم كه اوايل سال ۱۳۲۹ برگزار شد، جبهه ملي يازده كرسي را به دست آوردند كه فراكسيون وطن را در مجلس تشكيل دادند. وزن جبهه ملي خيلي بيش از اين فراكسيون بود، زيرا از نيروي افكار عمومي برخوردار بود. اين جبهه مجموعه‌اي از روزنامه‌هاي پرنفوذ و تاثيرگذار، سازمان‌هاي حرفه‌اي و صنفي، اصناف بازار و تشكل‌ها و انجمن‌هاي طبقه متوسط را داشت. آبراهاميان در كتاب كودتا مي‌گويد: جبهه ملي ناخواسته و غيرمستقيم از پشتيباني حزب توده هم برخوردار بود. سفارت انگليس گزارش داده است كه حزب توده بر سنديكاها تسلط دارد و از مصدق براي سياست نفتي او پشتيباني ارزشمندي به عمل مي‌آورد. سفارت انگليس پيش‌بيني مي‌كرد كه مصدق پشتيباني حزب توده را تا زماني كه برايش مفيد و مناسب باشد خواهد پذيرفت زيرا حزب توده تنها گروه سياسي سازمان‌يافته‌اي است كه مي‌تواند توده عظيم مردم را براي انتقاد و اعتراض عليه شرايط حاكم فعلي رهبري و تشويق كند.

يك روز پس از ترور رزم‌آرا، (۱۶ اسفند ۱۳۲۹) مصدق در كميته نفت مجلس، تصميمي را به اتفاق آرا به تصويب رساند كه قرارداد الحاقي نفت را مردود مي‌شناخت. او همزمان با رد قرارداد الحاقي، طرح ماده واحده‌اي را تقديم پارلمان كرد كه صنعت نفت را ملي اعلام مي‌كرد.

 

نخست‌وزيري مصدق

روز پنجم ارديبهشت ۱۳۳۰ يك روز پس از اعتصاب عمومي كاركنان شركت نفت، مصدق طرح تفصيلي‌تري را براي ملي كردن نفت تقديم مجلس كرد. اين طرح كه به طرح نه ‌ماده‌اي معروف است، براي كمك به دولت در اجراي قانون اصلي ملي كردن نفت، خواهان تاسيس يك كميسيون مختلط دوازده نفره بود. اين طرح شركتي را به نام شركت ملي نفت ايران به وجود مي‌آورد كه جايگزين شركت نفت انگليس و ايران شود و تكنسين‌هايي را تربيت كند كه به مرور جايگزين تكنيسن‌هاي خارجي شوند. اين طرح همچنين وعده مي‌داد كه ۲۵ درصد سودي را كه در آينده به دست مي‌آيد، براي پرداخت به مالكان قبلي، به عنوان غرامت عادلانه به صورت سپرده قانوني در بانك ملي توديع كند و فروش نفت را هم به قيمت‌هاي جاري روز، مثل گذشته به همه مصرف‌كنندگان ثابت شركت نفت انگليس و ايران ادامه دهد. اين طرح نه ماده‌اي به روشني براي پيش‌دستي كردن در زمينه مسائل حقوقي طراحي شده بود كه لايحه تك‌ماده‌اي اصلي ممكن بود در عرصه حقوق بين‌الملل با آن مواجه شود.

علاء در تاريخ هشتم ارديبهشت استعفا داد. او نمي‌خواست مخالف ملي شدن نفت شناخته شود. در همان روز، رييس مجلس به مصدق پيشنهاد نخست‌وزيري داد. مصدق نخست‌وزيري را به اين شرط پذيرفت كه طرح نه ‌ماده‌اي او فورا تصويب و به قانون تبديل شود. او تاكيد مي‌كرد كه اولين وظيفه‌اش اجراي كامل و بدون معطلي اين طرح خواهد بود. از صد نماينده حاضر در مجلس، هفتاد و نه نفر به او و طرح او راي موافق دادند. البته محمدعلي همايون كاتوزيان معتقد است كه آگاه شدن مصدق از قصد شاه براي معرفي سيدضيا به عنوان نخست‌وزير، باعث شد تا برخلاف گذشته اين‌بار پيشنهاد نخست‌وزيري را بپذيرد .

شاه قانون ملي شدن نفت را در روز اول ماه مه- با آگاهي كامل از اهميت نمادين اين روز- امضا كرد. مصدق در يك سخنراني راديويي به مناسبت روز اول ماه مه ‌خطاب به ملت اعلام كرد به دليل سن و وضع سلامتي خود هرگز تصور نمي‌كرد روزي نخست‌وزير كشور شود.

 

دعواي اصلي در ملي شدن

نفت و پيش‌زمينه‌هاي كودتا

اما مساله مهم در ملي كردن نفت از نظر آبراهاميان چيزي نيست جز مقوله «كنترل». به گفته او ملي كردن نفت آغاز يك مبارزه مجموع صفر بود. براي مصدق و ايران، ملي شدن به معناي حاكميت ملي و حاكميت ملي به معناي كنترل اكتشاف، استخراج و صدور نفت بود؛ براي بريتانيا و شركت نفت انگليس و ايران درست عكس اين بود. براي آنها اين رويداد به معناي از دست دادن كنترل اكتشاف، استخراج و صدور همان نفت بود. در برخوردهاي سياسي معمولا جايي را براي سازش باقي مي‌گذارند؛ در اين برخورد جاي ناچيزي از اينگونه باقي مانده بود. كنترل يا مي‌بايست - آن‌گونه كه مصدق بر آن پافشاري مي‌كرد- در دست ايران باشد، يا مي‌بايست - آن‌گونه كه انگليس هم با همان سرسختي پافشاري مي‌كرد- در دست آن كشور باقي بماند؛ يا حداقل از دست ايران خارج باشد. اگر اين مبارزه بر سر نحوه تقسيم سود بود، مي‌توانست به سازشي برسد، زيرا به‌رغم همه بحث‌ها هميشه مي‌توان يك كيك را طوري تقسيم كرد كه همه راضي باشند اما از آنجا كه اين مبارزه بر سر كنترل نهايي بود، نه بر سر منبع درآمد، حصول سازش تقريبا غيرممكن بود. طي بيست‌وهشت ماه پرتلاطمي كه از ملي كردن نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ آغاز شد و با كودتا در مرداد ۳۲ پايان يافت، واژه مهم و تعيين‌كننده‌اي كه اساس تمامي اين بحران بود، «كنترل» بود.

 

قيام سي تير و تصميم براي كودتا

اما قيام سي‌تير يعني ۵ روز پس از آنكه مصدق استعفاي خود را به مجلس تقديم كرد (۲۵ تير ۱۳۳۱) نقطه عطفي بود كه توانست قدرت مضاعفي را به مصدق بدهد تا علاوه بر تصدي دوباره نخست‌وزيري، كنترل قواي نظامي را هم از دست شاه بگيرد. فراخواندن مردم به اعتراضات توده‌اي مورد تاييد و پشتيباني حزب توده قرار گرفت و اين نخستين‌باري بود كه حزب توده به پشتيباني كامل از مصدق برخاسته بود؛ اين حزب دعوت به يك اعتصاب عمومي سراسري در سطح ملي كرد و از هواداران خود خواست به خيابان‌ها بريزند. در واقع از اين نقطه به بعد رهبران عمل‌گراتر حزب توده، به ويژه نورالدين كيانوري، عادتا مصدق را يك وطن‌پرست ضد امپرياليست مي‌ديدند.

ايالات‌متحده و انگلستان، براي بركناري مصدق طي مدتي طولاني به طرق و وسايل سياسي - عمدتا شاه و مجلس- متكي بودند اما پس از قيام سي‌تير، به اين نتيجه رسيدند كه بركناري قطعي و دايمي او از صحنه قدرت، جز از طريق يك كودتاي تمام‌عيار نظامي امكان‌پذير نيست. اگر چه ريزه‌كاري‌هاي آخري اين كودتا تا اواخر سال ۳۱ هنوز قطعي و نهايي نشده بود اما اين دو كشور بلافاصله پس از بازگشت پيروزمندانه مصدق به قدرت در تابستان ۳۱ به فكر كودتا افتادند. آبراهاميان در كتاب كودتا به نقشه انگليس و امريكا و زمينه‌چيني‌ها براي كودتا اشاره مي‌كند كه نفوذ در ميان صاحب‌منصبان، نظاميان و همچنين فشارهاي اقتصادي و تحريم‌هاي گسترده عليه دولت مصدق از اين جمله بود. در كنار آن، كوبيدن بر طبل خطر كمونيسم نيز به اندازه‌اي بود كه آبراهاميان در جايي مي‌نويسد: آنها خطر كمونيسم را آنقدر تكرار و بر آن تاكيد مي‌كردند كه مصدق هم نمي‌توانست از دست انداختن آنها خودداري كند. طي آخرين بار احياي مذاكرات پيرامون غرامت، لوي هندرسون ضمن مذاكره با مصدق شكايت مي‌كند كه او هرگز قادر نخواهد بود انگليسي‌ها را متقاعد كند كه محاسبات مصدق را بپذيرند. مصدق فورا به كنايه مي‌گويد: «مي‌توانيد به آنها بگوييد كه داريد ايران را از خطر كمونيسم نجات مي‌دهيد.» هندرسون به اندازه كافي با خلق‌وخو و بذله‌گويي مصدق آشنايي داشت كه بفهمد مصدق به او متلك مي‌گويد اما مورخيني كه با اين زبان طنز و موقعيت استفاده از آن آشنا نيستند، مي‌گويند «اين استفاده از زبان جنگ سرد، سرنوشت او را رقم زد.»

آيا مصدق مي‌توانست از وقوع كودتا

جلوگيري كند؟

بعد از كودتاي نافرجام ۲۵ مرداد۱۳۳۲، آبراهاميان به اشتباه تاريخي مصدق اشاره مي‌كند كه دستور داد مردم به خانه‌هاي‌شان بازگردند تا ناخواسته شرايط براي كودتاي ۲۸ مرداد فراهم شود. اما برخلاف آبراهاميان، بسياري از تحليل‌گران و مورخان، اين نگاه را غالب كرده‌اند كه اگر مصدق مي‌توانست بر سر مساله نفت با انگليس به توافق برسد، سايه كودتا را از سر ايران و دولت خودش دور مي‌كرد و احتمالا آينده ايران به گونه ديگر رقم مي‌خورد. جان فوران در كتاب مقاومت شكننده با وجود اشاره به نقش انگليس و امريكا در كودتا، اشاره مي‌كند كه مصدق خطاها و اشتباه‌هايي داشت و از آن جمله، ناتواني‌اش در حل مشكل نفت با بريتانيا بود. محمدعلي همايون كاتوزيان حتي بيش از آن، معتقد است كه مصدق مي‌توانست حتي مانع وقوع كودتا شود. تاكيد او بيشتر بر پيشنهاد بانك جهاني درباره مساله نفت بود. كاتوزيان معتقد است مصدق با رد اين پيشنهاد بزرگ‌ترين خطاي دوران زمامداري‌اش را مرتكب شد. در نقد نگاه كاتوزيان فارغ از آنكه مساله غرامت كسب و كار كه بيش از غرامت تاسيسات نفتي، مي‌توانست دردسرساز باشد و معلوم نبود كه دعوا بر سر «سودي كه انگليس مي‌توانست در سال‌هاي بعد به دست آورد و ايران بايد غرامت آن را مي‌پرداخت» به كجا مي‌رسيد؛ به اين نكته اشاره كرد كه چه تضميني وجود داشت كه در صورت توافق باز هم كودتايي عليه مصدق رقم نخورد. در گزارش پايمن يكي از اعضاي سفارت انگليس از ملاقات خود با دكتر هومن، معاون وزارت دربار هم تاكيد شده بود كه حل مساله نفت و در نتيجه پرداخت مبالغ هنگفتي به يك دولت ضعيف و نادرست - يعني دولت مصدق- مطلقا بيهوده است. كاتوزيان در حالي معتقد است مصدق در صورت توافق نفتي با انگليس مي‌توانست مانع كودتا شود كه در مجموعه مقالاتي كه در كتاب استبداد، دموكراسي و نهضت ملي گرد آمده، تاكيد مي‌كند اسناد و مدارك موجود نشان مي‌دهد كه وزارت خارجه انگليس و سفارت آن كشور در ايران، از ابتدا با مصدق و جبهه ملي سر ناسازگاري داشتند و حتي در صورتي كه با او بر سر مساله نفت به توافق مي‌رسيدند باز هم ترجيح مي‌دادند كه او از نخست‌وزيري كنار برود و ديگري جاي او را بگيرد. اين نكته ثابت مي‌كند همچنان‌كه ملي كردن نفت، به تنهايي براي نهضت ملي مساله اساسي نبود (بلكه به عنوان حربه‌اي لازم براي دست يافتن به استقلال كامل و «حكومت ملي» - يعني دموكراسي- تلقي مي‌شد)، امپراتوري انگليس ضديت خود را با مصدق و نهضت ملي در مساله ملي شدن نفت خلاصه نمي‌كرد، بلكه اساسا با وجود و ادامه چنين نهضتي در ايران مخالف بود. جالب آنجاست كه كاتوزيان خودش در مقاله‌اي ديگر كه در همان كتاب چاپ شده تاكيد دارد در حالي كه دولت انگليس آمادگي خود را براي مذاكره و حل مساله نفت اعلام كرده و در شُرُف اعزام هياتي به ايران (به رياست ريچارد استوكس، مهردار سلطنتي انگلستان) بود، همه كوشش سفارت انگليس و ياران و همكاران و هواخواهان آن صرف اين مي‌شدكه دولت مصدق را از كار بيندازند و چون حل مساله نفت چنين احتمالي را از ميان مي‌برد، تاكيد بر اين بود كه انگليس مساله نفت را با مصدق حل نكند، بلكه برعكس به اقداماتي دست بزند كه دولت او را متزلزل و منفعل سازد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون