• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۷ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5568 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۷ شهريور

درنگي بر ويديو آرت‌هاي هامد جابرها در نمايشگاه «تورمنتوم اينسومنيا»

آن سوي بيداري

آيدين باقري*

هامد جابرها در پنجمين تجربه‌‎ نمايشگاه انفرادي خود، سراغ مضموني اجتماعي، تاريخي و سياسي رفته است. عنوان نمايشگاهش «تورمنتوم اينسومنيا» (شكنجه بي‌خوابي) است كه او در آن با سه ويديو آرت از كودتاها و جنگ‌ها گفته. نمايشگاه 27 مرداد در گالري فضاي باز ريشه افتتاح شد و تا 8 شهريور ادامه دارد. جابرها در بيانيه‌ نمايشگاه نوشته است: «در هر سه ويديو دوربين ساكن است. دوربين خودش را جاي بيننده مي‌گذارد كه در شرايط استبداد چون جسمي مسموم پويايي‌اش را از دست مي‌دهد... و نوشته است: بيننده استعاره از جامعه‌اي است كه در جريان روزها، ماه‌ها و سال‌ها شكنجه و استبداد گرفتار اضطراب و تاريخ‌پريشي است.واضح است كه اين رازِ دهشتناك، غيرقابل توضيح و پوچ است، زيرا فقط پوچ است كه امرِ فاقد توضيح را تاييد مي‌كند. - ميخاييل باكونين». بي‌خوابي تجربه دهشتناكي است، چنان ناگزير كه استمرارِ بي‌دليلش آرام آرام ملال‌آور مي‌شود؛ چيزي شبيه به حسِ ميخكوب شدن يا اراده نخواستن عليه هر نوع اراده به خواستن؛ ناراستي ديدن در عين حال كه ايستاده قامت مانده‌اي.اين آغازِ بر هم خوردنِ اصول مصالحه‌ «عقلاني» است؛ آنچه خودآگاه فرمان به متوقف شدن مي‌دهد اما بدن نافرمان گوش به ناخودآگاه مي‌سپارد، چرا كه در برابرِ مواجهاتِ غيرطبيعي، تابعِ اصول غيرمنطقي است.بدن چگونه بايد شيرفهم كند كه قادر به فهمِ فهم‌ناپذير نيست؟ اين ساده‌ترين واكنش ممكن توسط تنِ‌سالم در همراهي وجدان بيدار است؛ نه كم و نه زياد. تني كه تن به رام‌شدگي نمي‌دهد نه فروپاشيده، نه فروريخته، نه فروكاهيده. سقوط را مزه مزه نمي‌كند، بالعكس در حال تدارك مقدمات افروختن براي ققنوس‌وار پديدار شدن است.چه كسي مي‌تواند چنين مهمي را نكوهش كند؟ يا بگويد: روان رنجوري۱. بله بيمارم يا بيماريم. دست بر قضا سرايت‌پذير هم هست. «ما» را مي‌تواند مبتلا كند يا مبتلا كرده است. درمان‌پذير هم نيست، چراكه آبشخور دايم آن حافظه ناچار است. آنجايي كه انباشتِ ناتمامي است از تصاوير شكسته، ناكامي‌ها، سرخوردگي‌ها، گفته‌ها و ناگفته‌ها، تخيلات تلخ و شيرين فرداهايي كه نقشِ بر آب شدند و تقلاهايي اميدوارانه كه هنوز در پي صورت‌بندي فرداست، فردايي كه مي‌دانيم شايد دسترس‌ناپذير باشد.حافظه يادآورِ زخم‌هاي سربازي است كه هر كدام‌شان سربازي شده‌اند براي دفاع در برابر فراموشي. هر بار رخداد يا رويدادي زخم‌ها را احضار مي‌كند بر فراز زخم ديگري تا پيوستاري تشكيل دهند براي سر و سامان دادن به گفت‌وگو با خود براي همه آنچه گذشته است. توماري از پرسش و پاسخ‌ها كه بي‌وقفه سرازير مي‌شوند و جنسِ هيچ كدام شان سوگوارانه نيست، چراكه به قدرِ كافي از عمقِ پوچي آن آگاه هستند. جنسِ هيچ كدام‌شان حتي هذيان‌گويي‌هاي يك ذهنِ ديوانه و سرمست و البته بي‌خواب هم نيست!گفت‌وگويي است تمام عيار در خود براي يافتن «لحظه» دقيقا لحظه‌اي كه رهايي‌بخش باشد، لحظه‌اي كه نبايد در تاريكي بي‌انتهاي فراموشي غرق شود، لحظه‌اي كه ‌بايد پاياني شود براي ماندن در برزخ خواب و بيداري... گام‌هايي كه نبايد با ترديد برداشته شوند. بي‌خوابي در چنين شرايطي وراي شكل و شمايل شكنجه‌گرش راهگشا هم مي‌تواند باشد. دقيقا زماني كه به واسطه بيم از گذشته و آينده در ميان ديگران اپيدمي مي‌شود تا سبب‌ساز شكل‌گيري «ما» شود؛ نقطه مركزي قابل توضيح كه مي‌گويد: اين بي‌خوابي‌ها از بي‌سببي نيست، اينچنين برهم خوردنِ نظمِ روزمره در ميانِ من و ديگران كه منتهي به آشوبي تمام عيار شده است شايد نويدبخشِ تكانه‌اي فراگير باشد كه تغيير ممكن شود. وضعيت‌هاي مشابه، حالات مشابه را تكثير مي‌كنند و اين مهم هم منتهي به گفت‌وگو با ديگري خواهد شد، هم سرنوشت‌هايي را خواهند ساخت كه روايت‌هاي «بي‌خوابي» منشا آن مي‌شود. ترس و لرزهايي كه سايه انداخته‌اند تا زندگي كردن را به زيستن صرف تقليل دهند.

تفاوتي نمي‌كند سطح مناقشه مصائب گذران زندگي روزمره باشد يا مناقشات اجتماعي و سياسي. دردهاي مشترك، امراض مشترك خلق مي‌كنند و ما مي‌توانيم آگاه باشيم كه اشتراك ما در چنين اموري پوچ نيست، نبوده و نخواهد ‌بود. شايد در خلالِ فهمِ پوچ نبودگي اراده به خواستن خودي نشان دهد. لحظه‌اي كه مي‌تواند ما را به آن سوي بيداري پرتاب كند جايي كه ديگر بي‌خوابي‌ها شكنجه نباشد.
* نمايشگاه‌گردان و عكاس
1-Neuroticism

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون