تجربهنگاري فيزيوتراپيست تيم ملي فوتبال - قسمت سوم
جزييات نرسيدن ستاره استقلالي به جام جهاني و سرخ شدن كيروش
به خودم لعنت ميفرستادم كه چرا با بازي كردن هاشم موافقت كردم...
دكتر عليرضا شهاب
يك هفته مانده تا اعلام ليست بازيكنان ايران به فيفا براي حضور در جام جهاني برزيل. با مصدوميتي كه هاشم بيگزاده دارد فكر نميكنم بتواند در مسابقه تداركاتي كه با مونتهنگرو برگزار ميشود بازي كند و اگر در تركيب بازي دوستانه نباشد شانسش را براي تركيب ثابت تيم ملي از دست ميدهد. خودش هم اين را ميداند، مسابقات منتهي به جام جهاني براي سرمربيان فوقالعاده اهميت دارد، آنها بهترين و آمادهترينها را با خودشان ميبرند، ريسك نميكنند و ليست نهايي جاي آزمون و خطا نيست.
تستهاي عملكردي نتيجه مطلوبي نشان نميدهند، از طرفي نتايج سونوگرافي هم نشاني از هماتوم يا حتي التهاب در عضله سولئوس ندارند. وضعيت پيچيدهاي است، اينجور مواقع صادر كردن حكم نهايي بسيار سخت است.
حين صبحانه خوردن در هتلي در حومه گراتس اتريش، ميز من كنار پنجرهاي رو به شيب كوهي قرار دارد كه محلي براي تمرين پاراگلايدر است. همينطور كه به غوطهور شدن يكي از ورزشكارها در آسمان خيره شدهام، نگاهم با نگاه «كارلوس كيروش» تلاقي پيدا كرد كه ميز كنار من نشسته بود و در حالي كه داشت قهوهاش را مينوشيد، نظارت دقيقي هم به تمام شرايط تيم داشت. چشمكي زد كه معنياش را خوب ميدانستم.
هاشم با شخصيت خاص خودش آمد و كنار صندلي من ايستاد و بيمقدمه گفت: خوب خوبم! خودم حالم رو ميدونم.
بعد رو به كيروش كرد و با خنده گفت: كوچ ... اوكي!
جلسه پزشكي قبل از تصميم نهايي تشكيل شد و عليرغم اينكه تستهاي عملكردي نامطلوب بود با اصرار بازيكن و دلخوشي به نتايج سونوگرافي راي مثبت براي حضور در بازي دوستانه صادر شد.
دقيقه ١٩ نيمه اول هاشم يك استارت ناگهاني لب خط زد و لنگان لنگان سرعتش را كم كرد و روي زمين نشست... اين يعني خبر بد براي او و تيم. نشانهها به قطعيت رسيد: هاشم بيگزاده به جام جهاني نميرسد.
ناراحتي عميقي وجودم را فرا گرفته بود، به خودم لعنت ميفرستادم كه چرا با بازي كردنش موافقت كردم، كاش اجازه نميدادم به زمين برود، حتي به قيمت ناراحت شدن هاشم كه دوستداشتني است.
نگاهم را چرخاندم به سمت كيروش. صورتش قرمز شده بود و با تكان دادن سرش رفت لب خط تا كارش را ادامه بدهد. خط خوردن يك بازيكن يعني بههم ريختن بسياري از پازلهاي تاكتيكي تيم.
وقتي فيزيوتراپيست تيم ملي باشي، تصميماتت فقط بين خودت و بيمارت نيست، اينجا مثل يك اتاق شيشهاي است و همه آنچه رخ ميدهد را ميبينند و قضاوت ميكنند و ممكن است يك اشتباه تمام اعتبار و تلاش ساليانت را بر باد بدهد. وقتي فيزيوتراپيست يك تيم ورزشي باشي در مصدوميتهاي داخل زمين فرصت اشتباه نداري، بايد از روي نيمكت تصميمت را بگيري، فرصت شرح حال گرفتن و معاينه دقيق نداري، در كمتر از يكي، دو دقيقه وقتي همه نگاهها به بازيكن مصدوم است و تو به سمت او ميدوي، وقتي دوربينها روي او زوم كردهاند كه آيا به زمين برميگردد؟ وقتي سرمربي دوست دارد او سالم باشد و در تركيب بماند، وقتي هوادار به ادامه بازي فكر ميكند و... تو بايد راي صادر كني، راي دشواري كه خيلي وقتها بازيكنان آن را نميپسندند، بازيكن ميخواهد به هر قيمت شده بازي كند، آن هم در تورنمنت بيمانندي مثل جام جهاني.
مصدوميت هاشم بيگزاده براي من تلخ بود، نميدانم اگر به او اجازه نميدادم در آن مسابقه شركت كند آيا سرنوشت او جور ديگري رقم ميخورد؟ اگر كيروش با تشخيص تيم پزشكي او را خط ميزد، هاشم تا ابد من را مقصر نميدانست كه مانع حضورش در جام جهاني شدهام و او مشكل جدي نداشت؟ من و تيم پزشكي تا چه اندازه تحت تاثير احساساتمان قرار گرفتيم و چقدر به تجربهمان تكيه كرديم؟
نزديك به 10 سال از آن روز ميگذرد اما رنج آن لحظه با من است، پرسشهايي كه جواب قطعي ندارند ولي دست از سر آدم برنميدارند، اين يعني دشواري وظيفه، دشواري مسووليت و...