شيعه احزان و شيعه افراح
سيد عطاءالله مهاجراني
چند سال پيش، شب تولد امام حسين عليهالسلام قاهره بودم. در اطراف مسجد راسالحسين عليهالسلام تا نزديكي دانشگاه الازهر، فضا سرشار از نور و سرور بود. چراغاني بود. شيريني و شربت. صداي موسيقي، صداي تلاوت آيات قرآن مجيد. صداي مولوديخواني. تبلور شادي در چشمها و چهرهها. احساس سبكبالي ميكردم و در فضاي معطر الهي و آسماني دم ميزدم. در زيارت حرم در مسجد راسالحسين، مصريها باور دارند كه سر امام حسين در محل مسجد راسالحسين دفن شده است. مسجد غلغله جمعيت بود. خودشان مراعات ميكردند، زود به زود مسجد را پس از زيارت ترك ميكردند تا براي آيندگان فرصت زيارت باقي باشد. پيوسته گروه گروه مردم براي زيارت ميآمدند. سر بر آستانه در مينهادند. سجده تكريم به جاي ميآوردند. اكثريت جمعيت از سيما و سر و لباسشان پيدا بود كه از مردمان فقيرند. بسياري روستايي به نظر ميرسيدند. شاخههاي گل را بالاي ضريح قرار ميدادند. درون ضريح مانند مجلس جشن آراسته شده بود. جهاني از رنگ و دنيايي از عطر در هم آميخته شده بود. دوست مصريام، استاد دانشگاه الازهر به من ميگويد: «ما شيعه افراح هستيم و شما شيعه احزان! ما تولد امام حسين را ده روز جشن ميگيريم و شما شهادت امام حسين را دو ماه سوگواري ميكنيد.»
به نظرم سخن او بخشي از واقعيت را دربر دارد. ما به عنوان شيعه، شهادت و عاشورا را به شايستگي و به حقيقت به يك فرهنگ تبديل كردهايم. اما با كمي توجه و غفلت ميلاد پيامبر و همه امامان، غير از نيمه شعبان كه نسبتا رنگ و رونق دارد، بقيه ايام و ليالي ميلاد پيامبر و امامان كمرنگ برگزار ميشود. بين اين دو بال تعادل نيست! چنان كه مسيحيان نسبت به مصلوب شدن مسيح كه انصافا ظرفيت اينكه تبديل به يك سوگواري عظيم در مسيحيت شود، توجهي ندارند، تمام تاكيدشان بر ميلاد مسيح است و مهمترين جشن سال و طولانيترين آن جشن ميلاد مسيح است. ما در تاريخ شيعه قدر روز هفده ربيعالاول را كه ميلاد پيامبر اسلام و امام صادق صلواتالله عليهم است، ندانسته و نميدانيم.
ميبايست ۱۷ ربيع تبديل به جشن بزرگ ديني و ملي ميشد. جشني كه از لحاظ شكوه و گستردگي با عاشورا قابل قياس باشد، البته با ماهيت متفاوت و مكمل. با توجه به روايت مشهور به نقل از پيامبر اسلام: «حسين منّي و انا من حسين» ميبايست شهادت و ولادت، نبوت و امامت، سوگواري و شادماني را مانند دو روي سكه باهم تلفيق كنيم.
امام علي عليهالسلام به هر دو روي شادمانی و سرور و نيز اندوه و سوگ توجه داشتهاند. درباره مختصات شيعيان خود گفتهاند:
«إِنّ الله تبارك و تعالى اطّلع إِلى الْأرْضِ فاخْتارنا- و اخْتار لنا شِيعهً ينْصُرُوننا و يفْرحُون لِفرحِنا- و يحْزنُون لِحُزْنِنا و يبْذُلُون أمْوالهُمْ و أنْفُسهُمْ فِينا- أُولئِك مِنّا و إِليْنا» (۱)
«خداوند متعال متوجه زمين شد و ما را برگزيد. و شيعياني براي ما انتخاب كرد كه ما را ياري ميكنند. در شادي ما شادماني ميكنند و هنگام حزن ما اندوهناك ميگردند. جان و مال خود را در راه ما ميبخشند. ايشان از ما ميباشند و به سوي ما باز خواهند گشت.» نكتههاي قابل تامل و جذابي در اين روايت وجود دارد؛ از جمله تقدم شادي بر سوگواري! در تاريخ ما سوگواري بر شادي در مراسم آييني شيعه هم به لحاظ كمي و هم كيفي تقدم يافته است، به حدي كه گاه ميبينيم در شب تولد امام حسين عليهالسلام هم تا واعظ يا مداح به صحراي كربلا نزند و روضه نخواند، و اشكي نگيرد، گويي مجلس و محفل را نا تمام و بينمك ميانگارد. اين امر در طول بيش از هزار سال، انجام شده است. ميبايست به مرور زمان، ۱۷ ربيع را قدر بدانيم. اين روز عزيز جايگاه خود را چنان كه شايسته است، پيدا كند كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست! عزاداري و سوگواري به جاي خود و شادماني به جاي خود. دو بال براي پرواز، نه بالي بلند و نيرومند و فراگير و بال ديگر نزار و كمتوان.