• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۸ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5603 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۴ مهر

گفت‌وگو با حامد مكملي، نويسنده و كارگردان نمايش «كمين ژاله»

به حرف زدن از «جنگ» ناگزيريم، مثل عشق و تولد و مرگ

مخاطب در پايان اين كار، حس گريه كردن و خنديدن را با هم تجربه مي‌كند

متين نوروزي

نمايش «كمين ژاله» به نويسندگي و كارگرداني حامد مكملي كه اخيرا در تالار سنگلج روي صحنه بود، داستان سربازاني است كه در بحبوحه جنگ در موقعيتي قرار مي‌گيرند يا به خيال خودشان موقعيتي را انتخاب مي‌كنند كه آنها را به يك كمين دور افتاده با اسم رمز ژاله مي‌كشاند. جايي كه مواجهه‌شان با سرگروهباني تنها و كاركشته آنها را در وضعيت خاصي قرار مي‌دهد كه بر سر دو راهي بايد انتخاب مهم زندگي‌شان را انجام دهند. كارگردان اين نمايش، جبر و اختيار را درون‌مايه اصلي كار مي‌داند و در اين باره مي‌گويد: «هميشه فكر مي‌كردم كه آدم‌ها تا كجا گرفتار جبر و اختيارِ زندگي هستند! «كمينِ ژاله» داستانِ كساني است كه بزرگ‌ترين جبر و اختيارهاي زندگي خود را باهم تجربه مي‌كنند و حالا اين ما هستيم كه به عنوان مخاطب به آنها مي‌خنديم. از اين نويسنده، بازيگر و كارگردان كه از سال 1370 كارش را شروع كرده، تاكنون نمايشنامه‌هاي «خاك شيرين»، «كمينِ ژاله»، «اين عكس كه مي‌ماند»، «آن‌سوي رويا»، «استاد نوروزِ پينه‌دوز»، «زندگي سگ-مُرده»، «خانه نم‌زده» و «آريوبرزن و روشنك» منتشر شده و اين آثار بارها به كارگرداني خودش يا ديگران در نقاط مختلف كشور اجرا شده است. «كمين ژاله» منتخب جايزه‌ ويژه‌ هيات داوران سي‌و‌نهمين جشنواره‌ تئاتر فجر و جايزه‌ برگزيده نمايشنامه‌نويسي و جايزه‌ دوم كارگرداني پنجمين جشنواره ملي خندستان اصفهان شده است. با مكملي درباره اين نمايش گفت‌وگو كرديم.

 

‌ابتدا بفرماييد چه چيز باعث شد به مساله جنگ با اين نگاه خاص بپردازيد، توضيح دهيد؟

جهان اين اثر يك جهان انتزاعي و برگرفته از انتخاب‌هايي است كه ممكن است در زندگي هر آدمي اتفاق بيفتد. مثل دوران مدرسه، دوران عاشقي، دوران جنگ و دوران فراق و هر چيز ديگري كه هر آدمي مي‌تواند تجربه كند اما در «كمين ژاله» ما همه اين اتفاقات را در يك فضاي انتزاعي كنار هم قرار داده‌ايم. فضايي انتزاعي كه در موقعيت جنگ قرار گرفته. موقعيتي كه شخصيت‌ها در آن قرار گرفته‌اند باعث شده همه‌چيز يك فرم انتزاعي به خودش بگيرد.

‌پرداختن به مقوله جنگ با نگاه طنز چه حسن و چه محدوديت‌هايي داشت؟ هدف شما از اين نوع نگاه به جنگ چه بود؟

پرداختن به جنگ مساله‌اي است كه خيلي انتخابي نيست و هميشه بوده و هست و خواهد بود. ما مجبوريم و بايد درباره‌اش حرف بزنيم. چون بخش زيادي از زندگي ما تحت‌الشعاع اتفاقات جنگ و آثار مربوط به جنگ بوده و هست. بحث اصلا حسن و نقص و محدوديت و انتخاب نيست و ما بايد درباره جنگ مثل تولد و مرگ و عشق حرف بزنيم. اين چيزها با زندگي ما عجين است و بايد از اينها حرف بزنيم. شايد اينگونه بشود دوباره مرورش كنيم و به چيزهاي تازه‌اي برسيم و نتايجي را پيش روي‌مان ببينيم كه قبلا آنها را نديده يا به آنها توجه نكرده بوديم. همين فضا و همين نوع نگاه به ما اجازه داد بتوانيم در شكل و شيوه اجرا كارهايي بكنيم كه در شكل عادي و واقع‌گرايانه نمي‌توانستيم آن كارها را انجام بدهيم. مهم‌ترين دليلي كه باعث شد از اين زاويه به اين موضوع نگاه كنم، همين بود كه بتوانم با استفاده از اين فضاي انتزاعي حرف‌هايم را بزنم. بتوانم به مساله جبر و اختيار بپردازم و آنها را در كنار هم پيش ببرم؛ تا جايي كه در نقطه‌اي اين جبر و اختيار به هم وصل شوند و يك معني پيدا كنند. يعني جبر اختيار بشود و اختيار هم جبر. تا جايي كه مخاطب و شخصيت‌هاي نمايش را مجبور كند كه جبرشان را انتخاب كنند. قاعدتا محدوديت در هر موضوعي باعث مي‌شود شما نتوانيد اتفاقي كه دلتان مي‌خواهد را رقم بزنيد و عملا باعث مي‌شود نه آن اتفاقي كه شما دلتان مي‌خواهد بيفتد و نه اتفاقي كه محدوديت مي‌خواهد ايجادش كند. عملا چيزي پديد مي‌آيد كه خواسته كسي نيست و به چيزي بدل مي‌شود كه اول از همه هويتش را از دست مي‌دهد. وقتي شما سرچشمه يك موضوع را ناقص و كور كنيد عملا اصالت و هويت آن موضوع از بين رفته است و عملا شبيه چيزهايي مي‌شود كه تا به حال اتفاق افتاده است! يا تبديل به اثري مي‌شود كه حرفي براي گفتن ندارد و عملا زهر و اثرش گرفته شده و تاثير لازم را بر مخاطبش نخواهد داشت. خوشبختانه اين اتفاق در كمين ژاله نيفتاد.

‌بازخوردها از اجراي عمومي «كمين ژاله» در تهران چطور بود؟

تجربه اجراي «كمين ژاله» را در جشنواره فجر و خندستان داشتم. اجراي عمومي در قزوين و اصفهان نيز داشتم و حالا هم در تهران. خوشبختانه بازخوردها خيلي خوب بود و كساني كه كار را ديدند با توجه به كمدي بودن كار با آن ارتباط برقرار كردند و نمايش را سرگرم‌كننده و مفرح يافتند و از طرفي هم آن موضوع تلخ و روايت تلخ را كه مد نظر ما بود دريافت كردند. ما تماشاگراني داشتيم كه در آخر نمايش خنده و گريه را با هم تجربه كردند و اين اتفاق خوبي براي من بود. به دست آوردن علاقه و حس همدردي چه در تماشاگر خاص و چه تماشاگر عام در سنين مختلف و البته با سليقه‌هاي متفاوت نكته جالب توجهي بود.

‌درباره بازي بازيگران و تاثير آن در پيشبرد هدف نهايي نمايشنامه كمي صحبت كنيد.

اين نمايش پنج شخصيت دارد كه از اول تا آخر نمايش شانه به شانه هم حركت مي‌كنند، يعني چهار سرباز كه از نظر درجه ساختاري در نمايشنامه در يك سطح هستند و يك سرگروهبان كه در سطح ديگري است. همه آنها در طول نمايش حضور دارند و بنابراين ما به 5 بازيگر نياز داشتيم كه بتوانند در كنار هم آن اتفاق را رقم بزنند و به بازي‌هاي يك‌دست و يكپارچه و يك آهنگ برسند و كوك هم باشند. خوشبختانه با توجه به اينكه زمان تمرين‌ها بسيار مناسب بود و همين‌طور تكرار در اجراها به مرور زمان باعث شد كه ما بعد از مدت مشخصي به آن يكپارچگي و يكدستي كه مد نظرم بود برسيم؛ خب، يكي از مسائلي كه مخاطبان به كرات عنوان مي‌كنند، همين يكدست بودن و يكپارچه بودن بازي بازيگران نمايش است كه عملا به يك رفتار يكپارچه و منسجم روي صحنه تبديل شده است.

‌موضوع جبر و اختيار انسان‌ها دغدغه هميشگي شما بوده. اين نمايشنامه از چه منظري به اين مفاهيم نگاه مي‌كند؟

جبر و اختيار از قديمي‌ترين مسائلي بوده كه توي فلسفه هميشه مورد بحث قرار گرفته و انسان‌ها هم بهش فكر كردند. در «كمين ژاله» هم اين موضوع اساسي‌ترين مساله‌اي است كه مطرح مي‌شود. آدم‌ها مي‌آيند و در موقعيتي قرار مي‌گيرند و در نهايت آنقدر پيش مي‌روند كه جبر و اختيارشان يك معنا پيدا مي‌كند و عملا به يك جبر در اختيار و اختيار در جبر يا يك جبر اختيارآميز يا يك اختيار مجبورانه بدل مي‌شود. از طرفي چون با نگاه طنز به اين موضوع پرداخته شده تماشاگر خيلي درگير تلخي اين موضوع نخواهد شد و در هاله‌اي نرم اين فكر به او متبادر مي‌شود كه آدم با انتخابي از روي اجبار ممكن است خيلي چيزها از جمله جانش را از دست بدهد. مخاطب نمايش به اين موضوع مي‌خندد اما در واقعيت آدم‌ها در زندگي‌شان لحظات زيادي را مي‌گذرانند كه مجبور مي‌شوند چيزي را انتخاب كنند كه دل‌شان نمي‌خواهد ولي بايد انتخابش كنند. چيزي را از روي جبر انتخاب خواهند كرد و خيلي چيزها را هم از دست مي‌دهند. متاسفانه اين نوع زندگي ماست و اين شايد استعاره‌اي است از اينكه همه ما در كميني قرار گرفتيم كه كل زندگي‌مان همين‌طور با جبر و اختيار سپري مي‌شود.

‌آيا انتظارات شما از اجراي نمايش در تهران برآورده شد؟

خب تعريف انتظار براي من كه اجراي عمومي در تهران داشتم، سطوح مختلفي را شامل مي‌شود. با اين حال خوشبختانه بخش زيادي از اين انتظارات برآورده شد و خوشحالم كه اين اتفاق در تماشاخانه سنگلج كه قديمي‌ترين تماشاخانه تهران است، اتفاق افتاد. با همه سختي‎‌ها بعد از سه سال مي‌خواستم اين نمايش را در اين زمان و اين مكان روي صحنه ببرم. اين اتفاق افتاد و در مجموع اتفاق خوبي بود و اميدوارم به زودي بتوانم اثر بعدي را روي صحنه ببرم و دوباره با مخاطبان هم‌نفس بشوم.


بخش زيادي از زندگي ما تحت‌الشعاع اتفاقات جنگ و آثار مربوط به جنگ بوده و هست... اين چيزها با زندگي ما عجين است و بايد از اينها حرف بزنيم. شايد اين‌گونه بشود دوباره مرورش كنيم و به چيزهاي تازه‌اي برسيم و نتايجي را پيش روي‌مان ببينيم كه قبلا نديده يا به آنها توجه نكرده بوديم. همين فضا و همين نوع نگاه به ما اجازه داد، بتوانيم در شكل و شيوه اجرا كارهايي بكنيم كه در شكل عادي و واقع‌گرايانه نمي‌توانستيم آن كارها را انجام بدهيم.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون