تقاضاي كمك دو قرباني اسيدپاشي بم از هموطنان
اعتماد| مادر و دختر اهل بم كه سه سال پيش به دست پدر خانواده مورد اسيدپاشي قرار گرفتند براي ادامه زندگي و پيگيري روند درمانيشان، چشم اميد به ياري هموطنان دارند.
تلخي ارديبهشت 90 هميشه در كام سميه و رعنا ميماند؛ روزي كه مردم روستاي «براتآباد» شهرستان بم، فريادهاي «كمك كمك سوختم»، آنها را شنيدند اما نميدانستند كه همسايههاشان قرباني اسيدپاشي مرد معتادي شدهاند كه قرار بود پشتوانهشان در زندگي باشد. تمام تلاشها براي نجات مادر و دختر فقط سه ماه كارساز بود. آنها به دليل ناتواني مالي، فروردين سال 91 را با هشت ماه دوري از مراحل درماني، سپري كردند و اكنون نيز شرايط نامناسبي دارند.
سميه درباره آخرين وضعيت زندگي خود و فرزندش به خبرگزاري ايسنا ميگويد: در 17 ارديبهشتماه امسال تحت عمل جراحي پيوند قرنيه قرار گرفتم و تا مدت كوتاهي بينايي داشتم اما اكنون تنها در حد سايه ميبينم و حدود يكسال است جراحي روي پوستم انجام نشده است. سميه سخنانش را به كودكش پيوند ميزند؛ جراحيهايي روي رعنا انجام شده و او قرار است سال آينده به مدرسه برود و پزشكان تلاش ميكنند تا او را براي رفتن به مدرسه آماده كنند.
17 آبانماه امسال عمل ترميم پوست سر رعنا با موفقيت انجام شد. با اين حال سميه ميگويد پروتز چشم دخترش بايد در 16 سالگي و وقتي رشد رعنا كامل شد، انجام شود. سميه قرار است اين هفته براي پيوند مجدد قرنيه به بيمارستان برود و دوباره معاينه شود. پزشكان به او گفتهاند كه اگر اين بار عمل پيوند قرنيه چشمم موفقيتآميز نباشد، بايد با قرنيه مصنوعي پيوند انجام شود.
سميه از محاكم قضايي، قصاص همسر و برادر شوهرش را كه او و فرزندش را مورد اسيدپاشي قرار دادند، درخواست كرده است. رعنا نيز خواستار قصاص است و ميگويد «اگر بابايي روي ما اسيد ريخت ما هم بايد بريزيم كه او هم مثل ما بسوزد».
سميه، دختر ديگري هم دارد؛ نازنين كه شاهد اين جنايت بوده و از اسم و خانواده پدرش ميترسد. سميه كه اين روزها به خاطر انجام عملهاي متعدد با كمك خيران در مناطق جنوبي تهران خانهيي اجاره كرده از هزينههاي بالاي درمان و ادامه زندگياش ميگويد. او توانسته با كمك خيران، مقداري از وسايل اوليه زندگي را فراهم كند اما هنوز از لحاظ مالي در تنگناست و پول يارانهاش را كه ميتوانست كمك خرجش باشد به علت اينكه هنوز از همسرش جدا نشده، خانواده او برداشت ميكنند و به اين ترتيب هيچ منبع درآمدي ندارد و خانواده كشاورز او نيز درآمد چنداني ندارند كه بتوانند كمك خرج او باشند. چشم اميد او و دخترش، به ياري هموطنانش است.