جنايي
قتل مرد جوان با چاقو بر سر معامله موتورسيكلت در شرق تهران
مرد جوان در صحنه معامله موتورسيكلت در شرق تهران به قتل رسيد. پنجشنبه چهارم آبان ماه، كاركنان انتظامات يكي از بيمارستانهاي شرق تهران از طريق تماس تلفني مرگ مشكوك مرد جواني را با ضربه چاقو به مركز فوريتهاي پليسي 110 گزارش كردند. با اعلام اين خبر، تيمي از كارآگاهان اداره دهم به همراه بازپرس موسي رضازاده از شعبه دهم دادسراي امور جنايي راهي سردخانه بيمارستان شدند و جسد مرد جواني را مشاهده كردند كه بر اثر ضربات چاقو به قتل رسيده بود؛ بررسيهاي اوليه نيز نشان ميداد، مرد جوان در جريان يك نزاع در اتوبان بسيج چاقو خورده است. تحقيقات ابتدايي حكايت از آن داشت، مقتول با 2 مرد جوان براي معامله موتورسيكلت در اتوبان بسيج قرار ملاقات داشته و در آنجا به دليل نامشخصي درگير شدهاند همچنين در جريان تحقيقات بيشتر مشخص شد، متهمان و مقتول از گذشته نيز اختلافات شخصي داشتهاند. پس از پايان تحقيقات ميداني در صحنه قتل، كارآگاهان جنايي اداره دهم پليس آگاهي ماموريت يافتند با بازبيني دوربينهاي مداربسته اتوبان بسيج و اقدامات اطلاعاتي ابتدا هويت متهمان را شناسايي و سپس نسبت به دستگيري آنها اقدام كنند. با دستور قضايي، جسد مرد جوان براي معاينات دقيقتر به پزشكي قانوني منتقل شد و تحقيقات كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در رابطه با دستگيري عاملان جنايت ادامه دارد.
مردي دخترعمهاش را به خاطر پول مواد كشت
مردي كه 11 سال قبل به خاطر تهيه پول مواد مخدر دست به سرقت مرگبار زد و دخترعمهاش را به قتل رساند حالا ميگويد لايق زندگي نيست و ميخواهد زودتر قصاص شود. 11 سال قبل صداي گريههاي ممتد دختر يك سالهاي همسايهها را مشكوك كرد و آنها با مرد خانواده تماس گرفتند و گفتند فرزندش به شدت گريه ميكند. وقتي كه مرد به خانه برگشت با جسد غرق در خون همسرش به نام ساناز روبهرو شد. اين مرد بلافاصله ماموران را باخبر كرد. با حضور ماموران و انتقال جسد به پزشكي قانوني تحقيقات پليس ادامه يافت و ماموران به پسردايي ساناز كه محسن نام دارد، مشكوك شدند. با بازداشت محسن مشخص شد او ساناز را كشته تا طلاهايش را بدزدد و مواد مخدر بخرد. با تكميل تحقيقات و صدور كيفرخواست پرونده براي رسيدگي به دادگاه ارسال شد. در جلسه رسيدگي قضات با درخواست اولياي دم متهم را به قصاص محكوم كردند، اما حكم اجرا نشد و 11 سال بعد از صدور حكم متهم درخواست تشكيل دوباره جلسه رسيدگي كرد. در جلسه رسيدگي كه به درخواست متهم براي تعيين تكليف تشكيل شده بود ابتدا شوهر مقتول در جايگاه قرار گرفت. او گفت: من چوپان هستم؛ البته موقع قتل همسرم رفتگر بودم. پول زيادي نداشتم و حالا هم ندارم. به خاطر فقر دخترم را به مدرسه شبانهروزي فرستادم، چون نميتوانستم از او مراقبت كنم. محسن فقط همسرم را نكشت. او هر سه نفر ما را كشت. سرنوشت دختر يك ساله من بهطور كلي عوض شد. او حالا 12 سال دارد و با اين سن كم به خاطر كاري كه محسن كرده عذاب بسيار زيادي را تحمل ميكند. من سالها دخترم را پيش روانپزشك بردم و هنوز هم تحت نظر است. دختر من ساعتها كنار جسد مادرش گريه كرده بود او در خون مادرش غلت خورده و خونين بود. چنين اتفاقي همه زندگي يك بچه را تغيير ميدهد. من پولي براي پرداخت تفاضل ديه ندارم، اما گذشت هم نميكنم. در ادامه متهم در جايگاه قرار گرفت و گفت: من خودم را مستحق مرگ ميدانم.