آيتالله موسوي تبريزي:
اصلاحطلبي نياز به خون تازه و نيروي جديد دارد
«اصلاحطلبي مانند هر گفتمان زنده ديگري نياز به خون تازه و نيروي جديد دارد. من معتقدم جريان اصلاحات نياز به خانه تكاني دارد. مانند هر جريان فكري پويا و زنده نياز داريم اشتباهات گذشته را يك به يك شناخته و مرتفع كنيم. هيچ اصلاحطلب واقعي با نقدگذشته و تحرك مخالفت نميكند و از نقد گذشته نميهراسد» آيتالله موسوي تبريزي از نقد گذشته و نهراسيدن از نقد سخن ميگويد و آن را لازمه اصلاحطلبي بر ميشمرد. چكيده اظهارات موسوي تبريزي به شرح زير است.
متاسفانه دركشورما فعالان سياسي، گرفتار افراط و تفريط هستند. آنچه در اين سالها اصلاحطلبان و اصولگرايان با آن دست و پنجه نرم ميكنند چيزي نبوده است جز افراط و تفريط. از زمان مشروطه، ملي شدن نفت، اوايل انقلاب اسلامي و دوران اصلاحات تا به امروز ما با افراط و تفريط از سوي جريانهاي سياسي روبهرو بوديم كه متاسفانه ضرر آن را مردم و جامعه متحمل شدهاند. اين روزها بازهم عدهيي با وجود آنكه تجربه تلخ گذشته را دارند و اهل مطالعه هستند صحبتهايي را مطرح ميكنند كه به دور از واقعيت در جريان اصلاحات و تعريف اصلاحطلبي است.
اصلاح يعني تلاش براي خواستن صلاح مردم. طبعا اصلاحطلب هم كسي است كه به دنبال صلاح مردم و جامعه باشد. البته بايد بدانيم اصلاحطلبي بيش از هر چيز صبغه ديني و اسلامي دارد.
اگر بخواهيم تعريف بهتري از اصلاحطلبي ارايه دهيم بايد بگوييم اصلاحطلبي يعني طالب مصلحت مردم بودن. در تعريف ديني امروز ما، اصلاحطلبي يعني روشي كه امام خميني (ره) و بسياري از فقهاي بزرگ ارايه كردند. حتي در مورد مهمترين و بديهيترين احكام اسلام مانند نماز، روزه، جهاد و امربه معروف و نهي از منكر، مصلحت فرد فداي مصلحت جامعه ميشود.
معتقدم حضرت امام خميني (ره)، راه اصلاحطلبي را در عصر حاضر با عمق فقهي گشودند. انديشه ديني كه امام (ره) ارايه كرد همراه و همسو با اصلاحطلبي بود ميتوانم به جرات ادعا كنم اصلاحگري در چهار دهه گذشته؛ محصول تلاشهاي حضرت امام (ره) بوده است. آنهايي كه سبقه انقلابي دارند به درستي ميدانند كه امام (ره) در سال 42 ميخواست امور ممكلت اصلاح شود ايشان در دهه 40 نميخواست امور اصلاح شود، ايشان بارها و بارها اعلام كرده بودند كه نميخواهند شاه از كشور برود. اگر هم ته دلش ميخواست اظهار نميكرد.
كساني كه در انقلاب اسلامي ايران، پيشكسوت بودهاند و در عرصههاي مختلف از همان سال 42 بودند به درستي ميدانند كه اين مرجع تقليد بيش از هر چيز به اصلاح امور توجه داشت. متن نامههاي كه امام (ره) به شاه مينوشت و با الفاظي كه شاه را خطاب ميكرد به خوبي هويدا بود كه اين مرجع جهان تشيع به دنبال اصلاح حكومت و جامعه است اما وقتي توصيهها و مصلحت انديشيهاي امام (ره) بر سلطنت كارگر نشد، ايشان مقابل حكومت اصلاح ناپذير ايستادند.
اصلاحطلب از درون بايد افكار مخالف را قبول كند نه اينكه در ظاهر اصلاحطلب باشد. حال كساني كه با نام اصلاحطلبي معروف شدهاند اما سخن ديگران را نميپذيرند از جرگه اصلاحطلبان خارج شده محسوب شده و طاغوت ميشوند. اصلاحطلبان واقعي، امام خميني (ره) را قبول دارند و او را يك اصلاحطلب ميدانند. امام (ره) بارها گفتند كه باب اجتهاد بايد انقلاب و اسلام باز باشد.
شنيدن صداي مخالف بهترين نشانه اصلاحطلبي و اعتدال يك جريان سياسي است. اصلاحطلب واقعي كسي است كه مصلحت جامعه را بپذيرد و در آن جهت گام بردارد. اصلاحطلب واقعي كسي است كه عملكرد و گذشتهاش را نقد كند و از انتقاد ديگران هراس نداشته باشد. ممكن است يك فعال سياسي اصلاحطلب نقدي به يكي از بندهاي قانون اساسي داشته باشد اما به طور كل قانون اساسي را قبول دارد و به آن پايبند است. در غير اين صورت اصلاحطلب نيست و ساختارشكن است. كما اينكه خود امام (ره) پيشنهاد اصلاح قانون اساسي را كه از سوي بزرگان ارايه شده بود به مجلس دادند و به راي مجلس احترام گذاشتند، احترام به قانون امروز هم شعار اصلاحطلبان بوده و اكنون نيز هست.
يكي از مسائلي كه در اصلاح قانون اساسي پديد آمد برداشتن شرط مرجعيت بود؛ امام (ره) بيچون و چرا راي مجلس را پذيرفت و اكنون شرط مجتهد عادل به جاي مرجع تقليد در قانون اساسي وجود دارد. بنابراين اصلاحطلب واقعي راي مردم وقانون را ميپذيرد و به آن پايبند است. من تاسف ميخورم از دوستاني كه بحث اصلاحطلب بودن امام (ره) و پايبندي اصلاحطلبان به راه ايشان و قانون اساسي را در شرايط فعلي جامعه مطرح ميكنند. بايد اين افرادي كه اين حرفها را ميزنند ببينند قدمي در راه اصلاحطلبي و مصلحت جامعه برداشتهاند يا نه؟
اصلاحات پروژهيي گام به گام و روبه جلو است. اصلاحطلبي گذشت از منافع خود در برابر جامعه است. از همه مهمتر اصلاحطلب زمانشناس و موقعيتشناس خوبي است و در جهت اصلاح جامعه گام برميدارد.
اصلاحطلب به دنبال اصلاح وضعيت موجود است و بيش از هر چيز منافع مردم را در نظر ميگيرد. برخي افراد در مجلس ششم، بعضا كارهايي را انجام ميدادند كه نه در شأن اصلاحطلبي و در چارچوب گفتمان اصلاحات بود. تندروي در هردوراني با ذات اصلاحطلبي سازگاري ندارد و نبايد انجام شود.
اصلاحطلب واقعي آن است كه گذشته و عملكرد خودش را نقد كند و به ديگران اجازه نقد داده و نقدها را بشنود. كساني كه امروز نقد گذشته اصلاحات را بر نميتابند، اصلاحطلب واقعي نيستند و با اين گفتمان سرو كاري ندارند. من اصلاحات را يك برنامه گام به گام براي پيشرفت جامعه ميدانم و به هيچوجه تندرويهايي كه عدهيي اعتقاد دارند را قبول ندارم.
اگراصلاحطلبان درست و بدون اشكال عمل ميكردند، قطعا برنده انتخابات سال 84 و مجالس ديگر اصولگرايان نبودند. من قبول دارم كه بخش زيادي از افراد نزديك به اصلاحطلبان در اين سالها پايبند به اصل اصلاحطلبي بودند. اگر لجبازي نشستن بر كرسي رياست مجلس صورت نميگرفت، قطعا ما وضع بهتري داشتيم. اختلافها باعث ضعف در درون جبهه اصلاحات شد. من به هيچوجه ادعا نميكنم كه در مجلس ششم كار خوبي صورت نگرفت. اتفاقا يكي از قويترين مجالس كشور بود اما ضعفهايي داشت و نبايد پنهان كنيم. بايد گذشته رانقد كنيم.
نقد در درون جبهه اصلاحات و عملكرد گذشته اصلاحطلبان موجب تقويت اين جريان ميشود. اصلاحطلبي يك جريان زنده است و از نقد بايد استقبال كند. كساني كه با نقد جريان اصلاحطلبي مخالفت ميكنند، اصلاحطلب واقعي نيستند.
اصلاحطلبي مانند هر گفتمان زنده ديگري نياز به خون تازه و نيروي جديد دارد. من معتقدم جريان اصلاحات نياز به خانه تكاني دارد. مانند هر جريان فكري پويا و زنده نياز داريم اشتباهات گذشته را يك به يك شناخته و مرتفع كنيم و كساني را تنها نام اصلاحطلبي دارند از جريان اصلي دور نگه داريم. هيچ اصلاحطلب واقعي با نقد گذشته، تحرك جديد و تحزب مخالفت نميكند و از تحرك و نقد گذشته نميهراسد. اصلاحطلبي نه تنها امروز بلكه هر سال و هر زمان نياز دارد تا گفتمانش را مشخصتر و اضحتر به نسل جديد و جامعه نشان دهد. از تندرويهاي گذشته درس بگيرد و نيروهاي تندرو را از جريان اصلي اصلاحات دور نگه دارد.
وقتي ميگويم اصلاحات نياز به خانه تكاني دارد يعني نياز دارد تا گذشتهاش را بازخواني كند مانند خانهيي كه از نو تميز ميشود نياز داريم تا زنگارها از گفتمان اصلي زدوده شود. تندروها و تندرويها كنار گذاشته شوند. خانه تكاني اصلاحات يعني اين.
اصلاحطلبان بايد بنشينند و نقد گذشته اصلاحات را انجام دهند كسي كه نقد گذشته اصلاحات را برنتابد اصلاحطلب واقعي نيست. كسي كه گذشته را چراغ راه آينده قرار ندهد اصلاحطلب نيست. خانه تكاني يعني دور ريختن اختلافات گذشته و تكيه كردن به نيروهاي اصلاحطلب و توانمند در اتحاد ميان اصلاحطلبان بايد خودخواهيها كنار گذاشته شود.
متاسفانه برخي مخالفان به كمك دوستان نادان نزديك به جريان اصلاحات اين گونه تعبير كردهاند كه اصلاحطلبان، نظام را قبول ندارند و به دنبال تغيير ساختار هستند. اولا كساني كه اين حرفها را ميزنند اصلاحطلب نيستند و ثانيا فعالان سياسي هم بايد از تجربه تلخ گذشته درس بگيرند و حرفها و اظهاراتي را نزنند كه سوء تعبير شود.