• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۰ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5678 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۲۴ دي

ماموران در بررسي دوربين مخفي يكي از مغازه‌ها موفق شدند سارقان را شناسايي و دستگير كنند

سرقت‌هاي سريالي از مغازه‌هاي موبايل‌فروشي

گروه حوادث|سارقان، نقاب به صورت مي‌زدند و به صورت سريالي وارد مغازه موبايل‌فروشي‌ها مي‌شدند تا نقشه سرقت‌هاي خود را عملي كنند اما فكرش را نمي‌كردند كه لهجه و چپ دست بودن سركرده باند، باعث دستگيري‌شان شود. اين پرونده از فروردين ماه امسال گشوده شد. يكي از روزهاي نخستين ماه امسال، مردي به اداره پليس رفت و از دستبرد دزدان به مغازه‌اش خبر داد.

او به ماموران گفت: «شب گذشته سارقان با تخريب قفل‌هاي در، وارد مغازه‌ام شده و دست به سرقت زده‌اند. مغازه موبايل‌فروشي من مجهز به دوربين‌هاي مداربسته است اما سارقان به صورت حرفه‌اي و ماهرانه وارد مغازه شده و دوربين‌ها را از كار انداخته‌اند. آنها سپس هرچه گوشي موبايل داخل مغازه‌ام بوده را به سرقت برده‌اند. ارزش ريالي گوشي‌ها بالاي يك ميليارد تومان است.»

سرقت‌هاي سريالي

با اين شكايت، تحقيقات ماموران زيرنظر بازپرس شعبه پنجم دادسراي ويژه سرقت شروع شد و ماموران ظرف مدتي كوتاه با چند شكايت مشابه ديگر مواجه شدند كه نشان مي‌داد سارقان به صورت سريالي نقشه سرقت از مغازه موبايل‌فروشي‌هاي پايتخت را عملي مي‌كنند. بررسي دوربين‌هاي مداربسته‌اي كه در اطراف مغازه‌ها وجود داشت نشان مي‌داد كه سارقان سوار بر يك خودروي پژو پرشيا بوده و پلاكش را مخدوش كرده بودند. آنها سپس مقابل مغازه‌ها توقف كرده و درحالي كه صورت‌هاي‌شان را پوشانده بودند، اقدام به تخريب قفل در ورودي كرده و وارد مغازه‌ها مي‌شدند. سپس دوربين‌ها را از كار مي‌انداختند و نقشه سرقت‌ها را عملي مي‌كردند.

بررسي دوربين مخفي

تحقيقات براي شناسايي و دستگيري اعضاي اين گروه حرفه‌اي ادامه داشت تا اينكه چند روز قبل اتفاق عجيبي افتاد و به شناسايي اعضاي اين گروه منجر شد. ماجرا از اين قرار بود كه سارقان براي اجراي نقشه سرقت وارد يك مغازه موبايل‌فروشي در پايتخت شده و دوربين‌ها را از كار انداخته بودند. سارقان اما خبر نداشتند كه يك دوربين مخفي ديگر در مغازه وجود دارد و آنها متوجه اين دوربين نشده بودند. با اين حال صورت‌هاي‌شان پوشيده بود اما صداهاي‌شان ضبط شده بود. نام يكي از سارقان مدام تكرار مي‌شد. آن‌طور كه دوربين‌ها نشان مي‌داد او چپ دست بود اما آثار جراحت و سوختگي روي دست چپ اين سارق ديده مي‌شد و او به سختي مي‌توانست با دست راستش كار كند. اين يعني سارق چپ دست بود. با اين سرنخ، ‌ماموران به بررسي پرونده افراد سابقه‌دار پرداختند و موفق شدند او را شناسايي كنند. او گويش خاصي داشت و چپ دست بود. ضمن اينكه بارها به جرم سرقت و درگيري دستگير و زنداني شده بود. با دستگيري او، مشخص شد كه اين متهم سركرده گروه است و با همدستي ۳ نفر ديگر باند سرقت راه انداخته است. با اطلاعاتي كه اين متهم دراختيار تيم تحقيق قرار داد، ۳ عضو ديگر اين گروه دستگير شدند و به سرقت‌هاي سريالي اعتراف كردند. تحقيقات تكميلي از اعضاي اين گروه به دستور بازپرس پرونده ادامه دارد.

اظهارات متهم

اين سارق سركرده باند و ۲۵ ساله است. با وجود سن كمي كه دارد بيش از ۸ بار به زندان رفته و سابقه‌دار است. او با همدستانش علاوه بر پايتخت، به شهرهاي ديگر سفر كرده و دست به سرقت مي‌زده است.

 

پرونده‌تان نشان مي‌دهد با وجود سن كمي كه داريد بارها دستگير و زنداني شده‌ايد؟

من سرقت را از دوران نوجواني شروع كردم. اهل تهران نيستم و در روستا زندگي مي‌كردم. در دوران نوجواني با دوستان ناباب نشستم و تبديل به سارق شدم. هربار كه به زندان مي‌افتادم توبه مي‌كردم و با خود مي‌گفتم به محض آزادي دور خلاف را خط خواهم كشيد اما پس از آزادي توبه‌ام را مي‌شكستم و دوباره به سمت خلاف مي‌رفتم.

چه شد كه اين باند سرقت را راه انداختيد و در اين سن تبديل به سركرده گروه شديد؟

با اينكه سنم كم است اما ديگر حرفه‌اي شده‌ام. يك ضرب‌المثل است كه مي‌گويد طرف آن‌قدر مار خورده افعي شده است. حكايت زندگي من است. از نوجواني وقتي وارد دنياي تبهكاران مي‌شوي و مدام در زندان رفت و آمد داري خب در اين سن و سال براي خودت كسي مي‌شوي. در حد اينكه مي‌خواهي رياست كني و باند خودت را داشته باشي. شايد دليلش همين است كه بچه‌هاي تازه‌كار را دور خودم جمع كردم و باند سرقت راه انداختم.

اعضاي ديگر گروه، تازه‌كار هستند؟

نه همه آنها سابقه دارند اما نهايت يك يا دو سابقه. من اما ۸ تا سابقه دارم و از آنها يك سر و گردن بالاترم!

چه شد كه سرقت از مغازه موبايل‌فروشي را انتخاب كرديد؟

من سرقت‌هاي مختلف انجام دادم از خانه و انباري‌ها گرفته تا اماكن و مغازه‌ها. اين‌بار تصميم گرفتم مغازه موبايل‌فروشي‌ها را خالي كنم چون براي فروش گوشي، مالخرهاي زيادي سراغ داشتم.

ظاهرا خيلي حرفه‌اي عمل مي‌كرديد؟

گفتم كه آن‌قدر مار خوردم تا افعي شدم! ديگر خوب مي‌دانستم، چطور سرقت‌ها را عملي كنم تا ردي از خودم به‌جا نگذارم. از پوشاندن صورت‌هاي‌مان گرفته تا از كار انداختن دوربين‌هاي مداربسته. به همه‌ چيز وارد بودم درواقع كارم را خوب بلد بودم.

اما درنهايت شناسايي شديد؟

اولا كه ماه هميشه پشت ابر نمي‌ماند. ثانيا من از وجود دوربين مخفي در مغازه‌اي كه دوربين اولش را از كار انداخته بوديم بي‌اطلاع بودم. بعد متوجه شدم به خاطر لهجه‌ام و آثار جراحت و سوختگي كه روي دستم بوده لو رفتم. بچه‌ها هم اسم مرا صدا مي‌زدند و به همين راحتي گير افتادم.

در پرونده‌تان نوشته شده چپ دست هستيد؟

درسته. من چپ دستم اما چند سال قبل در جريان يك درگيري از ناحيه دست آسيب ديدم.

علاوه بر تهران، در شهرهاي ديگر هم سرقت مي‌كرديد، ‌درسته؟

درسته. ابهر، ‌زنجان، ‌كرمان، شهرري، ‌كرج و...

به همين دليل اسم باندتان را گذاشته بوديد؛ ‌ماركوپولو؟

بله. چون شهرهاي مختلف سفر مي‌كرديم براي سرقت، اسم باندمان را گذاشته بوديم ماركوپولو.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون