جان فداي فرهنگ
محسن آزموده
اشتباه كردم. تقصير خودم بود. فكر كردم شب زندهياد ابوالفضل خطيبي يكشنبه بيست وچهارم ديماه است، چهارشنبه بيستم ديماه بود و از دست دادم. حالا ناچار ويديوي آن را كه در سايتهاست، ميبينيم. اين اهمال و سهلانگاري بخشودني نيست. بايد بيشتر دقت ميكردم. وقتي علي دهباشي را ميبينم كه با آن حال زار و نزار، از تخت بيمارستان آمده و پشت تريبون نشسته و به سختي صحبت ميكند، از اين فراموشكاري شرمنده ميشوم. او واقعا رشكبرانگيز است. هيچ اغراق نيست اگر بنويسم او تا پاي جان براي فرهنگ ايران ايستاده. اين را لازم نيست من بنويسم. بزرگاني چون ايرج افشار و عبدالحسين زرينكوب و عباس زرياب خويي و بسياري ديگر بر اين نكته صحه گذاشتهاند. زندهياد داريوش شايگان، علي دهباشي را يك تنه به اندازه يك وزارت فرهنگ، بلكه پركارتر ميديد.
ساده نگيريم، بسياري از ما اگر يكصدم او دچار بيماري و سختي بوديم، نه تنها همه كار و بارمان را تعطيل ميكرديم، بلكه در خانه ميمانديم و به عالم و آدم شكايت ميكرديم. علي دهباشي اما از پاي نمينشيند. هفتصدوبيست و سومين شب از شبهاي مجله بخارا را به نام و ياد خاطره استاد زندهياد دكتر ابوالفضل خطيبي برگزار ميكند. دوست اديب و شاهنامه پژوه و فرهيختهاش كه سال گذشته بيست و يكم ديماه، با كمال تاسف و ناباوري، در شصت و دو سالگي فرمان يافت و رخ در نقاب خاك كشيد. دكتر خطيبي از فردوسي شناسان جوان و پركار معاصر بود، در زمينه ادبيات فارسي و شاهنامه بسيار كتاب و مقاله تاليف و ترجمه كرده بود و همگان انتظار داشتند سالهاي سال بنويسد و تحقيق كند و ياد بدهد. دريغ كه چنين نشد.
در شب نكوداشت او استاداني چون ژاله آموزگار، حسن انوري، علياشرف صادقي، سجاد آيدانلو، احمدرضا قائممقامي و همسرش فريبا شكوهي صحبت كردند. علي دهباشي از نوجوييهاي ابوالفضل خطيبي سخن گفت و با اندوه گفت: «من ميدانم از اين پس نام خطيبي در تمام صفحات و پژوهشهايي كه درباره شاهنامه صورت ميگيرد، زنده است. همچنان كه شاهنامه از پس سالها و سدهها زنده مانده. بدون ترديد نام خطيبي هم در كنار نام فردوسي زنده ميماند». بيتعارف اين سخن را ميتوان درباره خود علي دهباشي هم گفت، چنان كه خانم دكتر آموزگار سخنش را با همين نكته آغاز كرد و گفت نام علي دهباشي در كنار نام فرهنگ ايران باقي ميماند. زنده باشي آقاي بخارا. با اميد.