انباشت تجربهها
به نظرم آمد داستان احزاب در كشور ما شبيه همان شهرداري استانبول و تغيير كاربري فلكه محله سلطان احمد به روايت عزيز نسين است.
ببينيد در اين 45 سال در كشور ما چه بر سر احزاب آمده است؟! به نظرم مشكل از همان تعطيلي يا پايين كشيدن فتيله «حزب جمهوري اسلامي» آغاز شد. نميبايست حزب جمهوري اسلامي تعطيل و تلاش موفق شخصيتهايي مانند شهيد آيتالله سيدمحمد بهشتي ناديده گرفته ميشد. حادثه هفتم تير ماه سال شصت، در واقع از جمله آسيبهاي جبرانناپذيرش متوقف شدن حزب جمهوري اسلامي و سازماندهي تشكيلاتي سنجيده و مدبرانه در كشور بود.
اگر اساسنامه حزب جمهوري اسلامي را به عنوان راهنماي كار و فعاليت و ساختار يك سازمان سياسي، با هر حزب ديگري در جمهوري اسلامي مقايسه كنيم، به روشني ميبينيم كه تجربه گرانبهايي كه از متن انقلاب جوشيده بود، ناكام ماند و فراموش شد. هر از گاهي يك نام غيرمتعارف و برساخته در فصل انتخابات مطرح ميشود، نمودي پيدا ميكند و هياهويي و مثل موج مرده، پس از گذران انتخابات فرو مينشيند، نه برنامهاي و نه نظارتي و نه آيندهبيني. «جمعيتآبادگران» كه معجزه محترم هزاره سوم را قالب زد، كجايند؟ جمنا كجاست؟ و نامهاي خرد و ريزي كه به حساب نميآيند. حزب درواقع براي انباشت و حفاظت از تجربههاست.
به تعبير امير مومنان امام علي عليهالسلام: «العقل حفظ التجارب» «خردمندي حفظ تجربههاست.»
در يك سازمان سياسي گسترده و منطقي، معرفي و تربيت نيروها انجام ميشود و از همه مهمتر مسووليتپذيري در پيروزي در انتخابات يا تحمل شكست، جايگاه خود را گم نميكند.
نميشود انتخابات را به عنوان يكي از اركان اداره كشور و تبلور حقوق ملت، مطابق قانون اساسي، تلقي كرد، اما در عمل شاهد حضور احزاب ريشهدار و اصيل و شناخته شده و مورد اعتماد مردم نبود. بر گرديم به همان روزگاري و حال و هوايي كه حزب جمهوري تشكيل شد و شبيه همان اساسنامه و همان فضاي ضرورت كار تشكيلاتي!