• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5717 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۵ اسفند

درنگي بر «شتابان زيستن» رمان بريژيت ژيرو

در جست‌وجوي زيستني معنادار

محمد صابري

آندره مالرو مي‌گويد «زندگي به هيچ نمي‌ارزد اما هيچ چيزي هم به زندگي نمي‌ارزد». اين  مي‌تواند كليد واژه ورود به جهان ذهني بسيار زنانه و دغدغه‌مند بريژيت ژيرو باشد. در نقد و بررسي شتابان زيستنش، اثري كه گنكورد 2022 را با چيدن هفده اگرِ ظاهرا بي‌معنا، در لايه‌هاي بيروني داستاني غم‌انگيز و مهيج و واكاوي‌هايي دروني‌تر در پس‌لايه‌هاي زيرين، برد و نامش را در كنار بزرگان نوآوري چون روب گريه، دوراس و بوتور ثبت و ضبط كرد. «شتابان زيستن» در پوسته بيروني‌اش روايت‌گر يك زندگي به‌تمام پاريسي زن و شوهري است اهل هنر با تنها پسر 7‌ساله‌شان و خانواده همسري دوست‌داشتني و همدل و همراه كه جز به زندگي نمي‌انديشند. كار بي‌وقفه، تعهد و تلاش، دنبال روياها دويدن و رويايي از نو ساختن، ديگر هيچ! ببينيد:  «خانه‌ها را بازديد مي‌كردم، اميد مي‌ورزيدم، زندگي‌ام گِرد جايي كه قرار بود در نهايت به دام بيندازم، مي‌گرديد. بزرگ‌تر، پرنورتر، راحت‌تر. آيا بايد پيوندي ميان اين دو ضرورت زندگي‌ام ديد؟» «شتابان زيستن» از منظري ديگر روزمرگي‌هايي شتابان و آرام در جست‌وجوي فرداهايي ناآرام شايد. اينها اما هيچ‌كدام‌شان موجبات بردن گنكورد براي بريژيت نيست. مهم و شايد اتفاقي كه اين روايت سهل و ساده را به اثري در‌خور مبدل مي‌سازد، اگرهايي است كه هر كدام‌شان داراي بار معنايي خاص و حامل پيام‌هايي است كه مرتبا به حواس پنج‌گانه مخاطب فركانس‌هاي مثبت و منفي ارسال مي‌كنند. فركانس‌هايي با بار زياد انرژي و اثرگذاري‌هايي از جنس نور و زاويه و مغناطيسه. ببينيد: 
«اگر روزهاي منتج به تصادف، مملو از پيشامدهاي يكي از يكي غيرقابل‌پيش‌بيني‌تر و توجيه‌ناپذيرتر نبودند...» رفتارشناسي آدم‌ها در مواجهه با اتفاقات پيش‌بيني نشده يكي از مضامين مورد بحث نويسنده‌اي است كه به خوبي از بزرگان نوانديش و نوآور ادبيات نيمه دوم قرن بيست فرانسه آموخته است. ادبيات و خصوصا رمان امروز محل به نمايش گذاشتن اتفاقات رايج زندگي نيست، صورت آدم‌ها و حتي كردارهاي خوب و بدشان در اينجا براي دريافت و ادراك بهتر حقيقت زندگي درون انسان است. دروني كه هميشه از ديدها پنهان مانده است، ببينيد:  «وقتي واقعه ناگواري پيش مي‌آيد راه كج مي‌كنيم. بارها وبارها به محل كار باز مي‌گرديم، دست به بازسازي وقايع مي‌زنيم، مي‌خواهيم دليل هر حركت و هر تصميمي را بفهميم، صد بار فيلم را به عقب برمي‌گردانيم، متخصص قوانين عليت مي‌شويم، رديابي مي‌كنيم، كالبد شكافي مي‌كنيم، تشريح مي‌كنيم، مي‌خواهيم سردرآوريم چطور عددي در آمار يا ويرگولي در كلي عظيم شده‌ايم. در حالي كه خود را بي‌همتا و ناميرا پنداشته بوديم.» ساختار كلي داستان اما همچنان خطي است؛ به جز آن فصل آغازين كه تماميت قصه را در ابتداي راه به مخاطب نشان مي‌دهد و با يك فلاش‌بك خطي به20 سال پيش باز مي‌گردد براي رسيدن به آن‌چه را كه مضمون و دغدغه اصلي‌اش بوده است، چرا آن اتفاق نامبارك و شوم در آن روز سراسر بي‌باران اينگونه رقم خورد. راوي مي‌خواهد سهم مقصران حادثه را مشخص سازد. انگار شما در عدالتخانه‌اي نشسته‌ايد كه راوي و قاضي و دادستان همگي در يك هيات و هيبت ظاهر مي‌شوند اما خروجي نتيجه‌گيري‌ها نشان مي‌دهد كه بيشتر از همه‌چيز و همه‌كس او به دنبال سهم تقصير از جانب خودش است. «شتابان زيستن» در نمايي و منظري ديگر مي‌تواند نمايش زندگي تك‌تك آدم‌هاي اين كره خاكي باشد. آدم‌هايي كه با و بي‌دليل دنبال زندگي مي‌دوند تا رسيدن به نقطه ؛ بي‌آن‌كه درك درستي از راه، ادامه و پايانش داشته باشند. آدم‌هايي كه در انسداد جسم و روح، پرسه‌هاي هراس‌آلود مي‌زنند. به مرگ محتوم نمي‌انديشند. نفرين تخطي‌ناپذير احساس و روان پارگي روح‌شان، ضرباهنگ زندگي را در يك مجادله بي‌مانند پي مي‌گيرند و با صلابتي قياس‌ناپذير به سقف زل مي‌زنند و هراسناك‌ترين كنش‌هاي غيرانساني را مرتكب مي‌شوند. در آوردگاهي كه بريژيت براي‌مان به تصوير مي‌كشد، آدم‌هاي نيمه دوم قرن بيستم، پس از دو جنگ جهاني در مواجهه‌شان با جنون تكنولوژي و سرعت و نيز ميل‌شان به تسخير كره ماه ديده مي‌شوند. انگار بخواهند به هر قيمتي سبقت بگيرند، حتي به قيمت از دست دادن چيزهاي بزرگ زندگي‌شان:  «كمال‌گرايي روحش را تسخير نكرده بود، تنها دغدغه‌اش زندگي به دور از مديترانه و تماشاي دربه دري تابستان توسط پاييز و تجربه كاهش دماي توامان با كوتاه شدن روزها بود. سال‌هايي كه از پس هم مي‌آمدند و مي‌رفتند و آن دوره به تازگي از او مرد چهل ساله‌اي ساخته بودند، اين جا وآن جا زيستن موضوعي حاشيه‌اي بود، در مقابل چيزي كه اهميت داشت ورود به ماه نوامبر بود كه خود رنجي بود . وحتي از آن بدتر.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون