سكولاريسم مدرن و سكولاريسم سنتي
دكتر محمد كوكب / «سكولاريسم» را در يك معناي قابلفهم و ساده ميتوان «بيرون راندن دين از متن جامعه و مناسبات اجتماعي و منحصر كردن آن به حوزه خصوصي روابط فيمابين انسان و خدا» تعريف كرد. نگارنده درصدد بيان يك تعريف جامع و مانع از اين اصطلاح سياسي نيست و اساسا هدف اين يادداشت «ترمينولوژي» يا اصطلاحشناسي به مفهوم دقيق آن نيست. اين نكته را براي دفع دخل مقدر يادآور شدم تا خواننده نكتهگير و موشكاف بر حقير خرده نگيرد. مقصود نگارنده صرفا استفاده از اين تعريف كلي براي تبيين و شرح و بسط عنوان اين يادداشت (سكولاريسم مدرن و سكولاريسم سنتي) است. بنابراين اگر فيالجمله اين تعريف را براي «سكولاريسم» بپذيريم، بايد بگوييم كساني كه براي دين نقشي در حد تلطيف روابط خالق و مخلوق و به تعبيري «معنويت» و نه بيشتر قايلند «سكولار» به شمار ميآيند. حال مدعاي نگارنده كه درصدد اثبات آن است، اين است كه انسان يا نظريه سكولار، مختص به دنياي مدرن نيست، بلكه جهان سنتي نيز داراي انسان و نظريه سكولار است. فصل مشترك ميان انسان مدرن سكولار و انسان سنتي سكولار اين است كه هردو دين را از صحنه اجتماع كنار ميگذارند؛ يكي با اين تصور واهي كه دين با تحولات زمان هماهنگ نيست و ديگري با اين گمان باطل كه هر پديده نويي با شعاير ديني در تعارض و تقابل است. استاد مطهري از اولي با تعبير «جاهل» ياد ميكند و از دومي با تعبير «جامد» و ميگويد: «جامد ميان هسته و پوسته، وسيله و هدف، فرق نميگذارد. از نظر او دين مامور حفظ آثار باستاني است. از نظر او قرآن نازل شده است براي اينكه جريان زمان را متوقف كند و اوضاع جهان را به همان حالي كه هست ميخكوب كند. جاهل برعكس، چشم دوخته ببيند در دنياي مغرب چه مد تازه و چه عادت نويي پيدا شده است كه فورا تقليد كند و نام تجدد و جبر زمان روي آن بگذارد. جامد و جاهل متفقا فرض ميكنند كه هر وصفي كه در قديم بوده است جزو مسائل و شعائر ديني است، با اين تفاوت كه جامد نتيجه ميگيرد اين شعائر را بايد نگهداري كرد و جاهل نتيجه ميگيرد دين ملازم است با كهنهپرستي و علاقه به سكون و ثبات» (نظام حقوق زن در اسلام، ص 98 و 99).
چنان كه ملاحظه ميفرماييد، جامد و جاهل يا به تعبير نگارنده سكولار سنتي و سكولار مدرن، هردو براي دين يك نقش و كاركرد قايل هستند، منتها يكي اين نقش را مثبت ارزيابي ميكند و ديگري منفي. نكته مهم اين است كه جاهل يا سكولار مدرن در زمين جامد يا سكولار سنتي بازي ميكند؛ يعني تعريف موهوم و فرضي جامد را از دين، تعريف درست و واقعي تلقي ميكند و با همان نيز مقابله و معارضه ميكند. در حقيقت به دشمني با پديدهاي به نام دين ميپردازد كه اساسا وجود خارجي ندارد و مخلوق وهم و پندار است و لاغير. از طرف ديگر، جامد يا سكولار سنتي با تلقي و برداشت ناصوابي كه از دين دارد، آب به آسياب جاهل يا سكولار مدرن ميريزد و او را در اثبات ادعاي باطل خويش حق به جانب جلوه ميدهد و به قول استاد مطهري «در اين ميان، آنكه بايد غرامت اشتباه هردو دسته را بپردازد اسلام است» (همان، ص 100).
حال اين سوال، ناخودآگاه در ذهن جوانه ميزند كه جامد و جاهل چه عنصري از دين را ناديده گرفتهاند كه هردو در يك مسير مشترك قرار ميگيرند؟ پاسخ يك كلمه است: «عقل». اسلام «عقل» را به عنوان يك اصل و مبدا براي قانونگذاري به رسميت شناخته است و اساسا رمز جاودانگي اسلام و انطباق آن با شرايط و احوال متغير، ورود عنصر «عقلانيت» است. در تاريخ اسلام نهضتي به نام «اخباريگري» پا گرفت كه با رمز حيات و پويايي اسلام يعني عقلانيت به مبارزه برخاست و با جمود و تحجري كه در مواجهه با قرآن و احاديث داشت، در واقع شريعت را در هزار توي عقايد بسته و جامد خود محبوس كرد. از ديدگاه استاد مطهري عاملي كه باعث رشد و نفوذ طرز تفكر اخباري در ميان مردم عوام ميشود، جنبه ظاهرا حق به جانب عوامپسندي است كه دارد؛ چون اخباريون ميگويند ما اهل تعبد و تسليم هستيم، از خودمان حرفي نداريم و تنها حرف معصوم را نقل ميكنيم. پاسخي كه عقلگرايان يا مجتهدان به اين سخن عوامپسند اخباريون ميدهند، اين است كه اينگونه تعبدها و تسليمها تسليم به قول معصوم نيست، بلكه تسليم به جهالت است (ده گفتار، ص 115 و 116).
پس راه مقابله با سكولاريسم مدرن و سنتي و يا به تعبير استاد مطهري جهالت و جمود، مبارزه با جمود و تحجر در مواجهه با كتاب و سنت، يعني پاسخ مثبت به نداي حجت باطني (عقل) و تن دادن به الزامات عقلي است. قشريگري و جمود بر ظواهر و غفلت از روح و باطن دين و فلسفه احكام ديني، آسيبي جدي است كه هر دين و آييني از جمله اسلام را بهشدت تهديد ميكند و اين آسيب هنگامي بيشتر جلوهگر ميشود كه مبلغان و واعظان كممايه و پرمدعا بر منابر وعظ و هدايت خلق تكيه زنند و براي جلب مشتري و گرم كردن بازار مكاره خود هر رطب و يابسي را به نام دين به عوامالناس عرضه بدارند و در مقابل، عالمان دينشناس و دردآشنا به نام مصلحت سكوت اختيار كنند و بازار عرضه متاع نفيس دين را به اين كاسبان دين ناشناس بسپارند.
بايد با كمال تاسف اعتراف كرد همانگونه كه استاد مطهري اظهار داشته است جمود اخباريگري هنوز در بسياري از مسائل اخلاقي و اجتماعي و بلكه پارهاي مسائل فقهي حكمفرماست (ده گفتار، ص 115) و «اجتهاد» به معناي واقعي و نه به مفهوم مصطلح آن، جاي خود را در ميان اسلامشناسان چنان كه بايد و شايد باز نكرده است. فتاوي امام راحل(ره) درباره موسيقي و شطرنج و نيز رهنمود معظمله در باب توجه به عنصر زمان و مكان در استنباط احكام فقهي، ميتواند چونان مشعلي فروزان، هدايتگر مصلحان و احياگران ديني باشد و راه را بر كساني كه ميخواهند پرچم «الاسلام يعلو و لايعلي عليه» در هر عصر و زماني برافراشته باشد روشن كند. در اين ميان، وحدت حوزه و دانشگاه نه در معناي صوري و تشريفاتي آن، بلكه به مفهوم حقيقي يعني پيوند علم و دين يا تبيين موضوع از يك سو و صدور حكم متناسب با آن از سوي ديگر، يقينا به تقويت عنصر عقلانيت و طرد روحيه اخباريگري كمك شاياني خواهد كرد و اين امر تلاش مستمر و بيوقفه عالمان حوزوي و دانشگاهي را ميطلبد.