جامعهشناسي مشاركت و نتايج انتخابات يازدهم اسفند (بخش دوم)
فقدان نظام حزبي و آثار آن
سيدجواد حسيني
عرصه سياست پيچيدهترين، حساسترين و در عين حال تاثيرگذارترين حوزه زندگي بشري است. استقرار سازمان درست و موثر نظام سياسي به ويژه با تكيه بر مردم نيازمند احزاب قوي و ريشهدار است و فقدان نظامات حزبي داراي آثار زيانباري است كه جلوههاي مهمي از آن در انتخابات يازدهم اسفند، دوازدهمين دوره مجلس شوراي اسلامي خود را نمايان ساخت.
مشاركت سياسي از دو جهت قابل طبقهبندي است؛ اول از منظر سطوح مشاركت و دوم از حيث سادگي و پيچيدگي كنش سياسي، اما در حوزه سطوح مشاركت سياسي، مشاركت در سه سطح كلان، مياني و خرد ظهور مييابد و در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران همين سه سطح مشاركت به رسميت شناخته شده است. در سطح كلان انتخاباتي چون رفراندوم اصل نظام جمهوري اسلامي، رفراندوم قانون اساسي و متمم آن ۱۳ دوره انتخابات رياستجمهوري، ۱۲ دوره انتخابات مجلس، ۶ دوره انتخابات مجلس خبرگان و در سطح خرد انتخاباتهاي شوراهاي شهر و روستا، انتخابهاي صنفي مثل نظام پزشكي، كانون وكلا و... و در سطح مياني امكان مشاركت در قالب احزاب و تشكلهاي سياسي و اجتماعي مطرح ميشود. در سطح مياني اين مشاركت در قالب احزاب و تشكلهاي سياسي -اجتماعي مطرح است كه نه تنها امكان مشاركت مستمر، نظامند و درازمدت را فراهم ميسازد و اين تشكلها نقش واسط بين مردم و حكومت رابرعهده ميگيرند و امر سياست سامانمند و شفاف و معنادار ميشود، بلكه دو نوع ديگر مشاركت يعني مشاركت در سطح كلان و خرد را معنا و كيفيت ميبخشد و چنانچه در جامعه خلأ احزاب و شبكههاي ريشهدار وجود داشته باشد، از كيفيت انتخابات در سطح كلان و خرد فرو كاسته ميشود.
از سوي ديگر علاوه بر سطوح مشاركت و نقش احزاب مشاركت از حيث سادگي و پيچيدگي هم در پنج قلمرو تبارشناسي ميشود. در سطح اول مشاركت افراد در انتخابات و حق راي است. در سطح دوم مشاركت در قالب فعاليتهاي نظامند سياسي و ايجاد و عضويت در احزاب است. در سطح سوم حق نامزدي و كانديداتوري براي احراز پستهاي كليدي مثل مجلس، رياستجمهوري و غيره است. سطح چهارم مشاركت در تصميمگيريهاي كلان و ساختاري نظام سياسي و اجتماعي است و پنجمين سطح مشاركت سياسي اقدام و عمل براي تغييرات نهادي و ساختاري و نظام حكومتي است. از اين منظر هم مشاركت در قالب احزاب و تشكلهاي سياسي يعني دومين سطح مشاركت سياسي، چهار ساحت ديگر مشاركت را كيفيت و اصالت ميبخشد. سطح چهارم مشاركت در قلمرو تصميمگيريهاي كلان و ساختاري است كه مشاركت موثر در اين سطح نيازمند پرورش نيرويهاي انساني و كادر آماده و اثرگذار است كه يكي از كاركردهاي احزاب محسوب ميشود. در سطح پنجم يعني مشاركت براي تغيير نظام سياسي و بنيادها و ساختار آن در شكل غير خشن آن با فعاليتهاي حزبي نظامند امكانپذير است. در سطح سوم مشاركت افراد در قالب كانديداتوري و نامزد شدن براي كسب كرسيهاي مجلس، رياستجمهوري و ... در عرصه حاضر ميشوند. اما به شكل خاص وجود نظام حزبي امري كاملا ضروري است، زيرا در اين سطح اين پيشفرض وجود دارد كه امر سياست كه پيچيدهترين و سختترين كار مديريتي جامعه است، بدون پرورش نيروهايي كه در داخل كادرهاي تشكيلاتي و حزبي پرورده شده باشند، استقرار مناسب نخواهد يافت و اهداف و راهبردها و برنامهها و اقدامات به شكل جامع شفاف در عمل محقق نخواهد شد . انتخابات يازدهم اسفند فقدان نظام حزبي جامع و پايدار و ريشهدار را در اين قلمروها به روشني آشكار ساخت. نتايج انتخابات و تبليغات انتخاباتي و ليستهاي ارايه شده در آن همگي فقدان نظام حزبي را در جامعه ايران مجددا آشكار ساخت. در اين انتخابات براي اولينبار ليستهاي انتخاباتي نه از سوي تشكلها و احزاب، بلكه از سوي افراد رونمايي شد و جايي هم كه ليست تشكيلاتي ارايه شد، اينبار نه احزاب و تشكلها كه افراد در داخل حتي ليستهاي جبههاي و حزبي سهمخواهيهاي مشخص داشتند. (رائفيپور، مطهري، رسايي، زاكاني، قاليباف، حداد و غيره) و اين پديده نوظهور را ميتوان فاجعهآميز براي نظام انتخابات در فقدان احزاب ريشهدار تلقي كرد.
سوي ديگر فقدان نظام حزبي انشعابات و انشقاقاتي بود كه در جناحهاي مرسوم و متعارف كشور اصولگرايان و اصلاحطلبان رخنمون شد. در جناح اصولگرا كه در فقدان حضور رقيب از پيش خود را پيروز انتخابات ميدانست، شكاف عميقي براي ارايه ليست واحد شكل گرفت و ليستهاي متعدد خلقالساعه در ايام تبليغات انتخابات به وجود آمد به گونهاي كه خود اصولگراها بهطور مشخص نميتوانستند تشخيص دهند كه تفاوت آشكار يك ليست با ساير ليستها چيست؟
يا برنامه و نگاه آنها چگونه است و سردرگمي سياسي و آشفتگي در اين زمينه هويدا بود. برخي ليستها ديرهنگام و پس از گذشت سه روز از فرصت رسمي تبليغاتي نهايي شد.
از سوي ديگر در جناح اصلاحطلبان نيز گرچه در قالب جبهه اصلاحات بيانيهاي تدوين شد، اما آن بيانيه نيز ديرهنگام صادر شد. در عين حال استانهاي كشور مخير شدند كه در قالب ارايه ليست انتخاباتي به گونهاي كه خود صلاح ميدانند، عمل كنند و نيز عدهاي ديگر از صاحبنظران جبهه اصلاحطلب در قالب بيانيهاي ديگر موسوم به روزنهگشاي راهبردي جز راهبرد جبهه اصلاحطلبان را مبني بر مشاركت در انتخابات به منظور تشكيل اقليت قدرتمند و تاثيرگذار تدريجي به منظور روند آينده توسعه ايران مطرح كردند. برخي ديگر مانند كارگزاران نداي ايرانيان اعتماد ملي، مشاركت فعالتر و تشكيلاتتري را در انتخابات برگزيدند.
سويه ديگر ماجرا آن است كه اگر به اولين سطح مشاركت سياسي كه شركت در انتخابات در قالب راي دادن است، نگاه كنيم و آن را فراگيرترين، سادهترين، كمهزينهترين و البته تاثيرگذارترين قلمداد كنيم، فقدان نظام حزبي موثر و پايدار به شدت اين سطح از مشاركت را تحت تاثير قرار ميدهد. نتايج انتخابات ۱۱ اسفند آسيبهاي اين سطح از مشاركت را بيشتر آشكار ساخت. به گونهاي كه گاه مشاهده ميشود منتخبين يك حوزه انتخابيه از تندترين و راديكالترين نيروها در كنار نيروهاي معتدل كه دو رويكرد براي مديريت سياسي جامعه را تشكيل ميدهند، خروجي صندوق راي شدهاند و نيز عدم راي سر ليستها خصوصا در تهران به عنوان راي اول نشاني از اين نابسامانيهاست. در اين شرايط يعني فقدان احزاب و تشكيلات سياسي قوي هم انتخاب مردم از كيفيت كافي برخوردار نميشود، زيرا اين احزاب هستند كه در طول زمان برنامهها و راهبردها را ارايه ميدهند و مردم در طول سال با برنامههاي احزاب آشنا ميشوند و بر آن اساس به انتخاب كيفي در روز راي همت ميگمارند و هم ليستهايي كه اشخاص و احزاب خلقالساعه و غيرنظامند مانند شانا، امنا، چنار، پاچنار و... داراي فعاليت موسمي در زمان تبليغات انتخاباتي ارايه نميشوند كه نشاني از آشفتگي ناشي از سامان نظامند سياسي است و ديگر اينكه منتخبين هم بعد از انتخاب التزامي به برنامهها، راهكارها و راهبردها ندارند، چون اين راهبردها يا ارايه نشده يا به شكل مقطعي و هيجاني و شعارزده و عوامگرايانه در هيجان انتخاباتي شكل گرفته است. انتخابات يازدهم اسفند اين عوارض را نيز به دليل فقدان نظام حزبي با خود داشت.
فقدان نظام حزبي باعث ميشود كه نظام سياسي به تدريج از انرژي دموكراتيك به سمت تخليه دموكراتيك سوق يابد و اين موضوع به كمرنگ شدن جمهوريت نظام ميانجامد، در انتخابات اخير اين اتفاق افتاد و با نوعي تخليه دموكراتيك مواجه شديم، به گونهاي كه كانون رقابت و منازعه از رقابت درون گروهي و درون بخشي جامعه شامل جريانها و احزاب براي مشاركت در انتخابات به كانون دوگانه مشاركت كردن و مشاركت نكردن تغيير جهت داد و اكنون جامعه بيش از آنكه از پيروزي اين يا آن گروه در جامعه سخن به ميان آورد، از مشاركت كردن و مشاركت نكردن به عنوان دو قطب به گفتوگو ميپردازد. عدهاي مشاركت نكردن اكثريت را پيروزي و گروهي مشاركت كردن عده ديگر را موفقيت و حماسه ميدانند و كمتر از پيروزي يك گروه يا جريان سخن به ميان ميآورند. يكي از دلايل عمده آن هم علاوه بر اينكه جريان رقيب در انتخابات غايب بود، جريانات حاضر هم به دليل فقدان حمايت حزبي و تشكيلاتي نتوانستند حتي يك خط ايده تمايزدهنده ارايه كنند.
نظامات حزبي و تشكيلاتي هستند كه موجب تسهيل دموكراسي هم به عنوان فرآيند و هم به عنوان فرآورده ميشوند: دموكراسي به عنوان فرآيند به سازوكارهاي رقابتآميز مبتني بر آزادي در مشاركت و بسترسازي انتخابات سالم براي مشاركت همه سليقه تاكيد دارد كه احزاب و تشكيلات سياسي در آن نقش اساسي دارند و نيز دموكراسي به عنوان فرآورده به محصول دموكراسي اشاره دارد كه در آن از بروندادهاي دموكراسي و مشاركت مردم سخن به ميان ميآيد كه در صورت عدم وجود نظامهاي حزبي عملا دموكراسي از فرآورده تهي ميشود و تغيير را رقم نميزند و شهد شيرين مشاركت توام با خواست ايشان را به ارمغان نميآورد و لذا در مردم اين تفكر شكل ميگيرد كه گويي مشاركت آنها تغيير در وضع موجود و كاهش نابسامانيها و گشايش افقهاي اميدبخش ايجاد نميكند. فقدان نظام حزبي موجب ميشود كه امر سياسي و انتخابات بر دوش دولت و افراد قرار گيرد. در انتخابات اخير اين دولت و رسانه ملي بود كه آرايش كامل انتخاباتي گرفته بود و مردم را به مشاركت دعوت ميكرد، حال آنكه اين وظيفه اصلي گروهها و احزاب سياسي است كه اتفاقا بهتر هم جواب ميدهد حال آنكه از سوي دولت و نظام سياسي آن هم يك تنه و يك سويه و از طريق رسانه ملي چه بسا به صخره مقاوم ذهن جامعه برخورد كرده و داراي اثر بومرنگ شود. اتفاقي كه در انتخاب ۱۱ اسفند محقق شد و عدم مشاركت ۶۰درصد مردم را ميتوان نشان آشكاري از اين وضعيت قلمداد كرد.