سخني با حوزه علميه قم!
روحانيون شاخص در استانها، چگونه با مردم رفتار ميكردند؟
انضباط در ميان روحانيون و در توجه به حفظ شؤونات چگونه بود؟ به نمونه روشني اشاره كنم. اخيرا در درس اخلاق آيتالله شيخ محمدباقر ايرواني در نجف اشرف، ديدم كه ايشان به نكاتي توجه داده بودند. ميدانيم كه درس ايشان پر رونقترين و به نظرم از جمله دقيقترين و عميقترين دروس فقه و اصول در حوزههاي علميه شيعه در قم و نجف است. دروس اخلاق ايشان هم سرشار از لطافت و حكمت است. ايشان ميگفتند: «شما (يعني طلاب علوم ديني و روحانيون) وقتي در مسير هستيد، نبايست با موبايل صحبت كنيد. اين شيوه به موقعيت و وزانت شما به عنوان روحاني آسيب ميزند. وقتي در جاي مناسبي قرار گرفتيد به تلفنها جواب بدهيد.» راستش در ابتدا به نظرم اين توصيه سختگيرانه رسيد، تا ماجراي قم پيش آمد. ديدم بسيار توصيه درست و بجايي است، سرِچشمه شايد گرفتن به بيل! اين توصيه اخلاقي را بگذاريم كنار آن طلبه ماجراجوي هموطن قمي كه از خانم بدحجاب توي درمانگاه فيلم و عكس ميگيرد. ببينيد تفاوت ره از كجاست تا كجا! كار از كجا آسيب ديده است؟
۱- فضاي عمومي اخلاقي جامعه شكننده و تخريب شده است.
۲- ملبس شدن به لباس روحانيت، بسيار آسانگيرانه شده است. بديهي است اگر طلبهاي درست درس خوانده باشد، در مرحله سطح هم كه باشد، ميداند كه نبايد به خانم بدحجاب نگاه كند چه رسد به اينكه فيلم و عكس بگيرد!
۳- درس اخلاق در حوزهها، مهجور مانده و تمايل به مباحث سياسي پر رنگ شده است. مديريت حوزه علميه يا اساتيد نسبت به دروس اخلاقي كمتر توجه دارند. يا آثارش مشهود نيست. در حالي كه ميبايست پيش از آنكه كار به دادگاه ويژه روحانيت برسد، با شيوههاي درونحوزوي بر اين امور نظارت و راهحلي يافته شود. مثلا بگويند كه طلبه مطلقا حق فيلم و عكس گرفتن از بانوان بدحجاب يا بيحجاب را ندارند. امام صادق عليهالسلام فرمود: «كونُوا دُعاه النّاس بِغير الْسِنتِكم.» اين سخن، كه مردم را بدون زبان يعني با رفتار و منش خود به سوي خداوند بخوانيد، مخاطب اولش روحانيون هستند كه موضوع كارشان را دين و هدايت مردم قرار دادهاند. ببينيد اين سخن با فيلم و عكس گرفتن از بانوي بدحجاب، آن هم با بچه شيرخوار توي درمانگاه چقدر منافات دارد. آن هم درمانگاهي با عنوان: «قرآن و عترت»!
روحانيت دشمنان بسياري دارد، ديگر نيازي نيست كه خودش به سوي خودش تير بيندازد و:
چون نيك نظر كرد پر خويش در او ديد
گفتا زكه ناليم كه از ماست كه بر ماست