• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5728 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۸ اسفند

برخيز كاين بهار گُل افشان براي توست 1

جواد طوسي

از پشت پنجره غبار گرفته / صداي پاي بهار را مي‌شنوم 
در اوج نااميدي/  به بهار دل بسته‌ام  /  در شهر خاطره‌ها / و كودكانه‌هايم 
غريبانه پرسه مي‌زنم / اين شهر شلوغ و پرهياهو  /  اين لهجه‌هاي گنگ و ناآشنا / اين صورتك‌هاي خندانِ دروغين را
 نمي‌شناسم / در فصل دلتنگي‌ها اسيرم
 مي‌خواهم از اين سال مرگبار / و سراپا خون
 عبور كنم / مرگ عزيزان را باور ندارم 
چه خوش گفت آن عزيز / علي حاتمي خاكسار 
مرگ حق است.../  مرگ آرام و بي‌دردسرِ «گُلستان» را
 باور دارم /   مرگ كيومرثِ حلق آويز شده/  داريوش و وحيده كارد آجين شده را
 نه/  كابوس‌ها دست از سرم برنمي‌دارند 
داريوشِ سراپا خونين/  با حميد هامون هم آغوش شده 
آتيلا و بي‌تا 
چِلّه‌نشينِ مرگند/   در شهر يكي كس را هُشيار نمي‌بينم احمدرضاي قافيه‌باز
 در باد گم مي‌شود و/ زير لب زمزمه مي‌كند
 بر پيشاني آينه ديدم/  كه عاشقان 
بي‌صُراحي و باده/  به سوي دليري رفتند
 و مُردند 2
 قافيه باختگانِ تحقير شده / خواب عدالت را مي‌بينند 
قيصر كجايي؟  / آق منگُلي‌ها شهر رو قُرُق كردن 
اِبي كجايي كه حُكم‌مان را /  بي‌آقا حسيني خواندند 3
آه سيد و قدرت 4 /   بياييد دم پنجره‌اي كه
 به باغ گل وا مي‌شه /   ما هنوز تشنه عدالتيم 
در گذر از اين تلخكامي‌ها  /  بي‌تابِ بهاري دوباره‌ام 
همنوايي با ياران موافق  /  در فصلِ شكفتن
 بازي اميدبخش ما /   در اين شام غريبان است
 با چشمان اشكبار  /  دل به حافظ شيرين سخن مي‌سپارم 
با صبا در چمن لاله سحر مي‌گفتم /   كه شهيدان كه‌اند اين همه خونين كفنان 
جواب را از حسين منزوي مي‌گيرم /  ‌اي غرقه به خون، پيرهن سبز تنِ دوست!
 وي بيرقِ گلگونِ برافراختنِ دوست! /  چون جامه پر نور انالحق زنِ منصور /  ‌اي شاهد بردار شهادت شدنِ دوست!...  /   بودي تو و ديدي كه چه سيراب شكفتند
 آن چار شقايق، به بهار بدنِ دوست...  /   بهارِ عارفانه را در كلام سعدي مي‌بينم /   درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند /   جهان جوان شد و ياران به عيش بنشستند 
كسان كه در رمضان جنگ مي‌شكستندي  / نسيم گُل بشنيدند و توبه بشكستند...    /  اگر جهان همه دشمن شود به دولت دوست  /  خبر ندارم از ايشان كه در جهان هستند   /   به سرو گفت كسي ميوه‌اي نمي‌آري  /  جواب داد كه آزادگان تُهي‌ دستند...    /   تفالي مي‌زنم به «زخم عقل» مسعود كيميايي /  تا بهار راهي نمانده    /  جان به جانت زدم و نوشيدم  /   امانم دهيد تا مست شوم... 5
 در اين فصل بي‌برگي / از غزلواره اخوان گريزي ندارم 
بس كه هم پايش غم و ادبار مي‌آيد فرود / بر سر من عيد چون آوار مي‌آيد فرود / مي‌دهم خود را نويد سال بهتر، سال‌هاست / گرچه هر سالم بتر از پار مي‌آيد فرود... 
وارثم من تخت عيسي را شهيدِ ثالثم / وقت شد منصور اگر از‌ دار مي‌آيد فرود... /  چه حال حزن‌انگيزي دارد
 هم‌صدايي با شاملو  /  در آستانه بهار / «- نازلي! بهار خنده زد و ارغوان شكفت /   در خانه، زيرِ پنجره گُل داد ياسِ پير/  دست از گمان بدار! /  با مرگِ نحس پنجه ميفكن! /   بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار... » /  نازلي سخن نگفت /   نازلي بنفشه بود  / گُل داد و
 مژده داد: «زمستان شكست!»
 و 
رفت... ۶ /  اميد و اندوهم را /  در اين بهارِ پُردرد 
با «سايه» قسمت مي‌كنم / بهارا، تلخ منشين، خيز و پيش آي  /   گره وا كن ز ابرو، چهره بگشاي/  بهارا خيز و زان ابرِ سبك رو   /  بزن آبي به روي سبزه نو.../   بهارا بنگر اين دشتِ مشوّش /   كه مي‌بارد بر آن بارانِ آتش   بها را بنگر اين خاك بلاخيز /   كه شد هر خاربُن چون دشنه خون‌ريز...  /   بهارا زنده ماني، زندگي بخش/  به فروردينِ ما فرخندگي بخش
 هنوز اينجا جواني دلنشين است/  هنوز اينجا نفس‌ها آتشين است... /   بهارا باش كاين خونِ گل‌آلود/ برآرد سرخ گل چون آتش از دود...  /  دگر بارت چو بينم، شاد بينم / سرت سبز و دلت آباد بينم /   به نوروز دگر، هنگام ديدار/   به آيين دگر‌يي پديدار... 7

۱- مصرعي از يكي از غزليات هوشنگ ابتهاج.
۲- قسمت انتهايي قطعه شعري از مجموعه «دريا رويت نمي‌شد، دريا آموختني بود» از مجموعه «قافيه در باد گم مي‌شود» احمدرضا احمدي.
۳- ارجاع به فيلم «كندو» ساخته فريدون گله.
۴- دو شخصيت ‌اصلي فيلم «گوزن‌ها».
۵- قسمتي از شعر «روييدن گياه» از مجموعه «زخم عقل» مسعود كيميايي.
۶- قسمت‌هايي از شعر «مرگِ نازلي» از مجموعه «هواي تازه » احمد شاملو.
7- قسمت‌هايي از قطعه شعر «بهار غم‌انگيز» از مجموعه «سياه مشق » هوشنگ ابتهاج.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها