• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۱ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5752 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت

استاد مطهری و لیبرالیسم فرهنگی

محمد كوكب

مقدمه- چهل و پنجمین سالگرد شهادت استاد گرانمايه و فيلسوف و فقيه زمان‌شناس، آيت‌الله مطهري را در حالي گرامي مي‌داريم كه جامعه امروز ما تحت‌تاثير تحولات سريع جهان متمدن، دستخوش چالش‌ها و نشيب و فرازهاي فراوان گرديده است، به نحوي كه به‌زعم برخي روشنفكران جامعه‌شناس گريزي از دنباله‌روي و تبعيت از آموزه‌هاي مكاتب غربي از جمله ليبرالسم نيست و هرگونه مقاومتي در برابر اين سيلِ ناگزير، جز نابودي و تباهي فرجام و سرانجامي نخواهد داشت. تلاش نگارنده در اين نوشتار بر اين است كه با غور و بررسي آثار گرانسنگ استاد شهيد، تقابل آشكار انديشه سترگ او را با انديشه متفكران وطنيِ متأثر از فرهنگ غربي نشان دهد.
پيش از ورود به اصل بحث، يادآور مي‌شود كه استاد شهيد در بيان آفات هر نهضت و انقلابي اصيل و از جمله انقلاب اسلامي ايران، «نفوذ انديشه‌هاي بيگانه» از طريق دشمنان معاند و نيز دوستان و پيروان ناآشنا با مباني نظري انقلاب، همچنين «تجددگرايي افراطي» را در رأس اين آفات برمي‌شمارند1. نوشتار حاضر عمدتا بر تفسير «تجددگرايي افراطي» از ديدگاه استاد و تقابل آن با اصول و مباني اسلامي تمركز دارد1.
يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي مكتب ليبراليسم كه در وجوه گوناگون سياسي، اقتصادي و فرهنگي تجلي پيدا مي‌كند، اصالت فرد يا «انديويدواليسم» است. «دولت ليبرال به شهروندان خود نمي‌گويد چه چيزي به حيات شايسته و بسامان مي‌انجامد. سيستم‌هاي ليبرال چنين مقولاتي را به خود فرد واگذار مي‌كنند. جوامع مدرن از زندگي و آزادي شما حراست مي‌كنند تا بتوانيد مختارانه در پي شادماني و رضايت باشيد»2. 
اين فردگرايي آنچنان بر ذهن و ضمير و زندگي انسان مدرن سيطره پيدا كرده است كه مرزهاي حريم عمومي و خصوصي را درنورديده و از منظر چنين انساني حتي نوع پوشش در ملأ عام نيز تابع هيچ قانون و قاعده‌اي نيست و صرفا اين ميل و گرايش فردي اوست كه معيار تشخيص خوبي و بدي در اين خصوص و در ساير شؤون حيات جمعي است: «انسان مدرن، نوع پوشش را بخشي از حريم خصوصي خود مي‌داند. وقتي حكومت و به تبع آن بخش‌هاي همراه با ايدئولوژي حكومت تلاش مي‌كنند به اين حريم خصوصي وارد شوند، عميق‌ترين لايه زندگي فرد مدرن را نشانه گرفته‌اند. حكومت با اصرار بر رويه‌هاي ناقض حريم شخصي افراد، در قامت بيرق‌دار يك ايدئولوژي ضد مدرن، با اكثريت جامعه ايراني در افتاده است»3. 
بديهي است كه مفهوم آزادي در تفكر ليبرالي كه اصالت را به انسان و خواسته‌ها و اميال او مي‌دهد، تفاوت ماهوي با مفهوم آزادي در قرائت ديني خدامحور پيدا مي‌كند كه انسان را خليفه خدا در زمين مي‌داند و به فطرت الهي در وجود آدمي قائل است. استاد مطهري مي‌گويد: «دين و اخلاق چيزي جز راهنمايي به سوي مصالح واقعي بشر نيست. دين و اخلاق مي‌خواهد اعمال و حركات انسان را تحت قاعده و قانون معين درآورد و آزادي طبيعي را محدود كند، چرا؟ براي آن كه نظر به مصلحت واقعي دارد نه به لذت و خوشي آني»4.
انسان مدرن همه ‌چيز را در حال تغيير و تحول مي‌بيند و به هيچ ارزش ثابتي اعتقاد ندارد. از اين رو در نگاه او سنت‌هاي اخلاقي و ديني نيز في‌النفسه اصالت و شرافتي ندارند و اگر متدين و اخلاق‌مدار هم باشد، دين و اخلاق دو ابزاري هستند كه از آنها براي نيل به خواهش‌ها و تمايلات فردي خود استفاده مي‌كند. در اين نگرش تاريخي «پديده‌هاي اجتماعي ازلي و ابدي نيستند. عقايد مردم، سبك زندگي آنها، سليقه‌ها و گرايش‌ها و بسياري از چيزها همواره در حال تغيير است و كسي يا كساني نمي‌توانند يك قاعده تعيين كرده و از همگان بخواهند كه براساس آن عمل كنند، مثل اينكه قاعده‌اي بگذارند كه همه بايد يك نوع غذا بخورند»5. 
بدين‌ترتيب، چه بسا پديده‌اي در گذشته ارزش تلقي مي‌شده و امروز در اثر تغييرات و تحولات اجتماعي ضد ارزش به شمار مي‌آيد و بالعكس. به عنوان مثال حجاب يا كشف حجاب، هيچ‌كدام به خودي خود خوب يا بد محسوب نمي‌شوند، بلكه اين مقتضيات زمان است كه بر يكي داغ باطله مي‌زند و بر ديگري مهر تاييد: «رضاخان در سال 1314 اقدام به كشف حجاب اجباري كرد، در شرايطي كه ايران هنوز در دوره ارباب رعيتي و خان خاني بود، غالب اقتصاد آن معيشتي و كشاورزي بود، طوايف هنوز يكه‌تاز بودند، بي‌سوادي بالاي 80درصد بود... و هيچ نشانه‌اي از شاخص‌هاي جامعه مدرن در حد متعارف ديده نمي‌شد»6.

بنا بر اين رويكرد جامعه‌شناختي، رضاخان مي‌خواست الزامات جامعه مدرن از جمله كشف حجاب را بر جامعه عقب‌مانده‌اي كه اكثريت جمعيت آن بي‌سواد و رعيت بودند تحميل كند و به تعبير ديگر مي‌خواست به مدرنيسم در جامعه سنتي ايران هنگامي كه هيچ يك از نشانه‌هاي جامعه مدرن به چشم نمي‌خورد جامه عمل بپوشاند. اين رويكرد و نگرش نهايتا به نسبيت و عدم اطلاق در تمام شؤون زندگي، از جمله ارزش‌هاي اخلاقي و ديني منجر مي‌شود. استاد مطهري در نقد اين تفكر نسبي‌گرايانه مي‌گويد: «يك فرق طرز تفكر فرنگي با طرز تفكر ما كه اسلامي است ـ و خيلي از ما همان طرز تفكر فرنگي را مي‌پذيرند ـ اين است كه آنها اين جور خيال مي‌كنند كه دين جزو مسائل عمومي بشر نيست، جزو مسائل شخصي و فردي و حداكثر ملي است... دين را يك چيزي نظير موسيقي تلقي مي‌كنند يا مثل رنگ لباس است. «خوب» در رنگ لباس همان است كه او خوشش مي‌آيد. اينها براي دين يك واقعيتي، نه از نظر مصالح زندگي دنيايي به آن اندازه كه آزادي ارزش دارد ارزش قائل هستند و نه از نظر دنياي ديگر، ولي مي‌گويند حالا آدم يك ديني را بايد انتخاب كند كه دلش با آن خوش باشد همان‌طور كه يك موسيقي را، يك نوع غذا را، يك نوع نقاشي را و يك نوع ادبيات را... هرچه دل آدم بخواهد همان خوب است»7.
از ديدگاه استاد مطهري، تجددگرايان افراطي يا «جاهل‌ها» در مقابل قشري‌گرايان عوام‌زده يا «جامدها» قرار دارند ولي هر دو مانند دو لبه قيچي هستند كه ريشه دين و ديانت را مي‌زنند. در اين ميان آنچه حربه تجددگرايان روشنفكرنماست، تفسير غلطي است كه از «مقتضيات زمان» ارائه مي‌دهند. از نظر اين متفكران «مقتضيات زمان» داراي دو معناست: يكي پديده نوظهور و جديد و به اصطلاح «پديده قرن» و ديگري «ذوق و پسند مردم». استاد مطهري هردو تفسير را به چالش مي‌كشد و به تيغ تيز نقد مي‌سپارد: «مي‌گويند هيچ احتياجي و هيچ چيزي در دنيا ثابت و باقي نيست، همه‌چيز در تغيير و تبديل است و امور احتياجي بشر هم در يك زمان مخصوصي پيدا شده و با تغيير زمان از بين مي‌رود. اگر چيزي در يك زمان پديد آمد، چون مخصوص اين زمان است و اين زمان نسبت به زمان گذشته زمان نوي است بايد آن را پذيرفت. [ اما] مقياس خوبي و بدي، نو بودن و قديمي بودن نيست. اي بسا يك چيز قديمي خوب باشد و بايد آن را گرفت و اي بسا چيزي كه نو است بد باشد و بايد آن را رد كرد. آيا مي‌شود گفت چون بمب اتم محصول كشف اتم است و محصول اين قرن است، صلاح بشريت است، از مقتضيات زمان است؟ با تغييراتي كه در ايجاد آن ولو علم هم دخالتي داشته باشد اما علم در خدمت هوا و هوس بشر قرار گرفته تا اين تغييرات را ايجاد كرده است، نبايد هماهنگي نمود. هماهنگي كردن با اينها مساوي با سقوط است8.
 در كدام عصر، علم و دانش مانند عصر ما قوت و قدرت و گسترش داشته است و در كدام عصر مانند اين عصر آزادي خود را از كف داده و مقهور ديو شهوت و اژدهاي خودخواهي و جاه‌طلبي و پول‌پرستي و استخدام و استثمار بوده است»9.
استاد مطهري نظريه متفكران غربگرا در خصوص حجاب را نيز نقد مي‌كند كه بر اين باورند تاريخ مصرف حجاب گذشته است و دوران معاصر دوره آزاد شدن از قيد و بند حجاب است! استاد چنين اظهارنظر مي‌كند: «در پاسخ بايد گفت موضوع اين است كه نبايد مساله را روي حجاب و بي‌حجابي آورد. چيزي كه در فطرت بشر است مساله عفت است ولي چيزهايي هست كه مقدمه و وسيله آن (يعني عفت) است؛ يعني آن كسي كه مي‌گويد حجاب خوب است آيا مي‌خواهد بگويد كه حجاب، خودش از آن نظر كه حجاب است خوب است قطع نظر از عفت، و اگر زن حجاب داشته باشد خوب است ولو اينكه اين زن صد درجه بي‌عفت‌تر باشد از وقتي كه بي‌حجاب بود؟ يا آن كسي كه مي‌گويد حجاب خوب است، از اين نظر مي‌گويد كه حجاب را مقدمه و حافظ و نگهبان خوبي براي عفت مي‌داند؟»10
درباره تعدد زوجات نيز كه اسلام به عنوان تدبيري راهگشا در شرايط خاص اجتماعي پيش‌بيني كرده و مورد نقد جدي غربگرايان است، استاد مطهري چنين توضيح مي‌دهد: «مي‌گويند تعدد زوجات در قديم خوب بود و حالا بد است. در جواب بايد گفت اگر هدف از تعدد زوجات هوسراني باشد، در قديم خوب نبود حالا هم بد است. اما اگر تعدد زوجات در واقع چاره‌جويي باشد، در گذشته خوب بود و حالا هم خوب است؛ با آن شرايطي كه دارد، هميشه خوب است. اگر آن شرايط نباشد، آن وقت بد بود حالا هم بد است»11.
راه‌حل استاد مطهري براي انطباق با تغييرات و تحولات زمان، نه از نوع تفريط و كندروي «جامدها» است كه با هر پديده جديدي مخالفت مي‌كنند و نه از جنس افراط و تندروي «جاهل‌ها» است كه معيار و ملاك ارزيابي‌شان پديده قرن و پسند زمان بودن است: «تغييراتي كه در زندگي بشر پيدا مي‌شود دو نوع است: يك نوع تغييرات صحيح و يك نوع تغييرات ناصحيح. با تغييرات زمان نه بايد دربست هماهنگي كرد و نه دربست و صد درصد مخالفت كرد، چون زمان را انسان مي‌سازد و انسان موجودي است كه مي‌تواند زمان را در جهت خوبي تغيير بدهد و مي‌تواند زمان را در جهت بدي تغيير بدهد»12. 
اين گزاره كه نيازهاي انسان دايما در حال تغيير و تحول است، از سوي استاد مطهري پذيرفته نيست. استاد نيازهاي زمان را به دو نوع ثابت و متغير تقسيم مي‌كند: «يك سلسله از احتياجات بشر ثابت و لايتغير است. مثلا بشر بايد به روح خودش نظام بدهد، بايد به اجتماع خودش نظم بدهد، بايد به رابطه‌اي كه با خداي خودش دارد نظم بدهد. تمام اينها احتياجات ثابت و لايتغير است. ولي انسان براي تامين همين احتياجات به يك سلسله ابزار و وسايل نياز دارد. اين وسايل در هر عصر و زماني فرق مي‌كند. تقاضاي زمان را با پسند مردم و پديده قرن اشتباه نكنيد. حاجت‌هاي اولي بشر ثابت است، حاجت‌هاي ثانوي يعني حاجت‌هايي كه انسان را به حاجت‌هاي اولي مي‌رساند متغير است»13.
نتيجه
آسيب‌شناسي و آفت‌زدايي از وظايف مهم متفكراني است كه دغدغه انحراف و تحريف مكتب را دارند. در اين ميان بي‌ترديد آثار روشنگر استاد مطهري مي‌تواند مشعل هدايتي باشد فراروي كساني كه هم اصالت مباني و ارزش‌هاي مكتبي و هم پويايي آنها در برخورد و تعامل با پديده‌هاي نوظهور، براي آنها اهميت دارد. امروزه معرفي درست مكتب اسلام به جهان تشنه حقيقت كاري است سهل و ممتنع. سهل است چون دعوت اسلام مطابق با نيازهاي فطري انسان است و ممتنع است چون به قول استاد مطهري: «قبلا اجتماع در حكم فضاي آرامي بود كه فقط يك يا چند صدا از آن بلند بود و امروز در حكم فضايي پر از غوغاست. عليهذا تبليغ نوعي مبارزه و شركت در جنگ است»14.
حسن‌ختام اين نوشتار شعري است خطاب به استاد شهيد: «صيد يك ماهي، از اقيانوس نمي‌كاهد. اما تو اي نهنگ چه بودي كه چون به نيزه نفاقت زدند و به قلاب كينه‌ات گرفتند، اقيانوس يك نيزه فرونشست»15.
پي‌نوشت‌ها
(Endnotes)
1-   رك: مرتضي مطهري، نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، ص 91-95.
2-  فريد زكريا، «چالش‌ با ارزشهاي ليبراليسم غربي در جهان امروز»، ترجمه ليلا احمدي، واشنگتن پست، 22 مارس 2024.
3 محمد فاضلي، كانال تلگرامي، 21/12/1402.
4- مرتضي مطهري، خطابه‌هاي اخلاقي، ج 1 / ص 68، 69.
5 -  عباس عبدي، پايگاه خبري تحليلي انتخاب به نقل از روزنامه اعتماد، 5/2/1403.
6 -  همان.
7 -  مرتضي مطهري، جهاد اسلامي، ص 50-53.
8 -  همو، اسلام و نيازهاي زمان، ج 1/ ص 34، 35، 122، 123.
9 -  همو، ختم نبوت، ص 80. نيز نك: انسان كامل، ص 219.
10 -  اسلام ونيازهاي زمان، ج 1 / ص 241، 242.
11 -  همان، ص 243.
12 -  همان، ص 31.
13 -  همان، ص 118، 119.
14 -  يادداشتهاي استاد مطهري، ج 2 / ص 56.
15 -  علي موسوي گرمارودي، در فصل مردن سرخ، انتشارات راه امام، 1358، ص 59.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون