يكي از فيلمهايي كه اين روزها در سينماها نمايش داده ميشود، «آپاراتچي» اولين ساخته سينمايي علي طاهرفر است، فيلمي كه موضوعش سينماست و با تلفيقي از فضاي كمدي، اجتماعي و جنگي لحظات شيريني را براي مخاطب فراهم ميكند. با كارگردان اين فيلم گفتوگويي انجام داديم كه پيش روي شماست.
از آنجايي كه شما از فيلمسازاني هستيد كه در شهرستان زندگي و در آنجا كار ميكنيد، اگر موافق باشيد در ابتداي بحث كمي در مورد سختيهاي كار فيلمسازان شهرستاني صحبت كنيم؛ توجه به نقاط قوت و پتانسيلي كه در ميان اين جوانان وجود دارد، اهميت ويژهاي دارد. خاصه اينكه از خطه تبريز فيلمسازان با استعداد زيادي داشته و داريم. تحليل شما در اين رابطه چيست؟
به نظرم جريان سينماي كشور بهطور مشخص طي چهار دهه گذشته به شيوهاي پيش رفته كه ديوار و حائلي بين سينماي پايتخت و سينماي شهرستانها به وجود آورده و متاسفانه در ادوار مختلف بر پايه عدم سياستهاي مناسب و تدبير لازم اين ديوار بلندتر و بلندتر شده و تبديل به اصل تكوين يافته و ناخواسته و مكتوم شده است به اين صورت كه فيلمسازي كه در شهرستان هست، فيلمساز شهرستاني است و مهر غيرحرفهاي بر پيشاني دارد و فيلمسازي كه در پايتخت تنفس ميكند بهرغم اينكه مهاجران شهرستاني هم باشند اسمشان فيلمساز حرفهاي است چرا اين عناوين را استفاده ميكنم؟ به اين دليل كه فكر ميكنم اين ادبيات فصل مشترك و درد مشترك همه فيلمسازان شهرستاني است كه كسي فرياد نزده و نميزند.
طي ادوار گذشته بيشتر مسوولان سينمايي در ابتداي رياست و وزارت به شهرستانها آمدهاند و سخن از تغيير و تدبير و ريلگذاري تازه در سينماي شهرستانها گفتهاند و معتقد بودند بر مبناي اين سياستها، اتفاقات خوبي در چهار سال آينده در حوزه شناسايي استعدادها، پتانسيلها و برابري فرصتها و توليد فيلم حرفهاي و... اتفاق خواهد افتاد، اما بعد از چهار سال علي مانده و حوضش.
با يك حساب سرانگشتي مبتني بر حمايت و سياستگذاري طي ادوار گذشته به اين اصل ميرسيم كه تقريبا هيچ اتفاقي بر اساس گفتهها نيفتاده است.آن اندك توليداتي هم بوده مرهون تلاشها و جنگندگي خود كارگردانهاي شهرستانها بوده كه صد البته بايد جايگاه و ارتباطاتي در پايتخت داشته باشند.
البته ناگفته نماند در مقطعي در ادوار پيشين با راهاندازي مدرسه ملي مسير كشف استعدادها در تمام نقاط ايران پي گرفته شده بود و علاقهمندان زيادي را جذب كرده بود و شاهد اندك رويشهايي هم بوديم كه آن هم عليالسويه ماند.
آنچه عرض ميكنم رد يا نقد سياستهاي سينمايي و كتمان تلاشهاي انجام شده نيست. من ميگويم تدابير و تمهيدهايي كه اتفاق افتاده مبتني بر خاستگاههاي جريان سينماي شهرستانها نبوده و تقريبا همه تلاشها ناتمام يا كم محصول بوده است.
به عنوان مثال شما ببينيد در تبريز در چند دهه پيشين يدالله نوعصري به عنوان تنها سينماگر استان بعد از ساخت دو فيلم و يك سريال تقريبا مورد بيتوجهي و بيمهري قرار گرفت و پس از وي چندين سال متمادي هيچ اثر سينمايي ديگري توليد نشده و اتفاقي در تبريز نميافتد تا اينكه حسن نجفي نخستين فيلمشان آسمان هشتم را ميسازند كه باز هم نتيجه ممارست شخص ايشان است و باز هم حمايتهاي لازم از سينماي شهرستانها نيفتاده و ميتوان گفت «آسمان هشتم» فيلم فيلمساز شهرستان تبريز است نه فيلم شهر تبريز. آقاي نجفي هم در ادامه آثار بعدي را در تهران ميسازند و مقيم تهران ميشوند. ديگر اتفاق جدي در سينماي تبريز نداريم تا برادران ارك و يوسفينژاد كه هر دو جريان قائم به ذات هستند نه محصول توجه به سينماي شهرستان.
ميخواهم بگويم بستر مناسب براي فيلمسازان شهرستاني فراهم نيست و لزوم بازنگري جريان سينماي حرفهاي در سينماي شهرستانها كاملا حس ميشود، هيچ وقت سياستهاي مبتني بر نيازهاي فيلمسازان شهرستاني نبود و بسنده كردن به سفر شهرستاني و يكي، دو جلسه نشست با فيلمسازان شهرستاني و گوش كردن به درددلهاي آنان راهكار سينماي شهرستاني نيست.
البته به نظرم در اين دوره قرار است هم در مورد فيلمسازان شهرستاني و هم در مورد جريان سينماي حرفهاي شهرستانها اتفاقهاي خوبي را شاهد باشيم.
بپردازيم به فيلم؛ جناب طاهرفر، آيا ممكن است فيلم «آپاراتچي» فيلم شخصي و برگرفته ا ز اتوپياي شخصي باشد؟
بستگي دارد از چه منظر نگاه كنيم، با تعابير و تعريف شخصي خير، فيلم شخصي نيست . يكي از فيلمهايي كه به لحاظ موضوعي به آپاراتچي نزديك ميبينم، فيلم اد وود ساخته تيم برتون است، جزو فيلمهاي مورد علاقه من است كه نميتوانيم بگوييم از دغدغههاي ذهني تيم برتون فاصله دارد حتي فيلم ادوارد دست قيچي تيم برتون به تعبير خودش برگرفته از دغدغههاي شخصي او است، بر اساس اين مصاديق فيلم «آپاراتچي» هم از دغدغههاي ذهني و روحياتي من بر ميآيد، اما تجربه شخصي من نيست كه خودم اين فضا را تجربه كرده باشم. از اواخر دهه شصت سينماي جوان تبريز بودم و يكجور زيست بوم سينمايي را تجربه كردم. رسوب ذهني شخصيت اصلي فيلم و فضاي حاكم سينماي دهه شصت و هفتاد را در ذهنم داشتم و اين نكات و رسوبات ذهني ناخودآگاه در فيلمم هويدا ميشود .
فيلم آپاراتچي در فضاي دهه شصت روايت ميشود؛ هنگامي كه فيلم را ميديدم برايم پرسش بود كه فيلم را نميشد در فضاي امروز روايت كرد؟
با شما موافقم. چرا ميشد و اتفاقا اگر روايت در فضاي امروز و زمان حال اتفاق ميافتاد زمينه را براي موضوعات اجتماعي و سياسي و خانواده محوري بيشتر فراهم ميكرد كه با دست باز با شناسههاي بيشتري مواجه شويم و طراحي لحظههاي شيرين و كمدي معنادار، دست ما بازتر ميبود و حتي ميتوانستيم به مسائل روز بپردازيم، قطعا مخاطب را بيشتر درگير ميكرد.
اما انتخاب ما كتاب آپاراتچي بود، يعني فيلمنامه اقتباسي...يعي پشتوانه پژوهشي... آپاراتچي از كتابهاي مورد علاقه من و نويسنده بود. فضاي كتاب ما را به سمت دهه شصت برد و تصويرهاي كتاب را در فيلم لحاظ كرديم.
به نظر شما نسل جوان امروز با فيلمهايي مثل آپاراتچي چقدر ارتباط برقرار ميكند، توجه آنها به اين نوع فيلمها را چگونه ميبينيد؟
مطلوب نميبينم، وضعيت قابل قبولي نداريم، از آنجايي كه در سالهاي گذشته مباني اقتصادي سينما از وجه تفكر و انديشهورزي مهمتر بوده چرخه اقتصاد حول محور فيلمهاي بيمحتوا و مبتذل چرخيده است و كمديهاي شانه تخممرغي فاتح بيبديل گيشه هستند، اين فيلمها را به مخاطب تحميل كرديم به گونهاي كه انتخاب اول تا پنجم مخاطبان نه تنها در جدول فروش فيلمها در هر حوزه مباني اجتماعي و تفكر و انديشه نيست، آمار و ارقام اين را به اثبات رسانده است، جوان امروز ذهنش مجازي است، دادههايش مجازي است، دريافتهايش مجازي است و تلاشي براي رسيدن به حقيقت در نسل امروز يا نيست يا كم رمق و بيجان است و سينماي ما هم در مواجهه با اين نسل دچار رخوت ميشود . براي همه اساتيد و صاحبان انديشه اين وضعيت مطلوب نيست، هيچ راهكار و تدبيري هم در هيچ جا انديشيده نميشود كه براي فردايشان تغيير رويكردي صورت بگيرد، اميدوارم نسل جوان ما روزگاري با كتاب و انديشه و تفكر آشتي كند، آشتي آنها مستلزم تدوين برنامهها و فراهم آوردن بسترهاي لازم از سمت سياستگذاران است تا به حلاوت واقعي از هنر و به رشد فكري برسند. اميدوارم روزي برسد مخاطبان ما مسحور انديشه سرمايهگذاري و سرمايهداري سينما با موضوعات سخيف فيلمهاي سينمايي نباشند و خودشان متفكرانه راه را انتخاب كنند و طعمه سرمايهگذاران فيلمهاي بيهوده نشوند.
در فيلم آپاراتچي تلفيق سينماي كمدي، اجتماعي و جنگي داريم چگونه به اين تلفيق رسيديد.
بله، تعدد موضوعي داشتيم، اما اين تعدد مربوط به فضاي حاكم بر دهه شصت بود نه تلفيق ذهني ما، ميخواستيم فيلم مخاطب محور باشد و تا جايي كه ميشود جو حاكم بر دهه شصت بر مبناي واقعيات روايت شود. البته دو رويكرد در فيلم داشتيم، اول اداي دين به سينما و دوم موضوع هنر مردمي و همانطور كه ميدانيد و اتفاقا در دهه شصت دو جريان در تقابل با هنر مردمي را شاهد بوديم؛ يكي جريان شبهروشنفكري متجدد بود و يكي جريان تحجر شبهديني، ما ميخواستيم تا جايي كه فيلمنامه اجازه ميداد فضاي عمومي دهه شصت درست جلوه داده شود .
جناب طاهرفر كمي در مورد انديشه و تفكرتان درباره سينما برايمان صحبت كنيد؛ اساسا ديدگاه شما درباره سينما چيست؟ فيلم اول را از موضوع سينما آغاز كرديد در ادامه به چه مضاميني ميپردازيد؟
اي كاش فرصتي ميداشتم، ميتوانستم خلوتي كنم با خودم تا برسم به موضوعي كه ميخواهم در سينما پيگيري كنم و جهاني كه ميخواهم در آن نفس بكشم و چشمانداز ترسيم كنم.
جهان هر فيلمسازي البته با مختصات ما يك جهان ايدئولوژيك است كه از جهان فكري و عقيدتي و آرماني فيلمساز منبعث ميشود، قطعا اولويتم موضوعات انساني است و به صورت مصداقي سينماي معناگرا را خيلي دوست دارم كه كرانه گستردهاي براي تفسير و تاويل مولفههاي انساني دارد.
نظرم اين است در حوزه موضوعي سينماي ايران شيب نزولي را طي كرده است، در جهان فيلمسازي نگاه كنيد در چهار دهه كه از كجا به كجا رسيديم، ما لذت ناب سينما را در فيلمهاي محدودي حس كرديم باشو، هامون، دندان مار، دونده، بچههاي آسمان، خيلي دور خيلي نزديك، آب باد خاك، زير درختان زيتون و... ليست بلندبالايي از اين فيلمها و كارگردانهاي بزرگ داريم كه هم لحظههاي ماندگار براي مخاطب خلق كردند و هم مخاطب را به سوي انديشه سوق دادند تا مخاطب متفكرانه از سينما خارج شود. ما در جواني با فيلمسازان و فيلمهايشان زندگي كرديم، ولي الان حتي در سينماي جنگ، ما از آن خلوص و انسان محوري سينماي مقدس در سالهاي گذشته فاصله گرفتيم، به قدري با فقر موضوعي در دفاع مقدس مواجه هستيم كه اولين موضوع برايش شده اتوبيوگرافي اتوبيوگرافي، هر چند كه قطعا مهم است و بايد بدان پرداخته شود، اما ذهن خلاق سينماگران مولف را به كار نمياندازد و وقتي اقتباس نگاه ميكنيم نگاه خلاقانه به موضوعات دفاع مقدس رفته رفته از ذهن ميرود و خاموش ميشود . ميخواهم بگويم از هر زاويه بنگريم، ميبينيم داريم با سينماي فاخر فاصله ميگيريم و دور ميشويم. شايد بگويند اين بحثها با ميزان حضور سينماي ايران در جشنوارههاي خارجي مغايرت دارد.
براي من سرمنشا تفكرات مهم است، يعني معدل حضور جشنوارهاي و معدل موضوعي فيلمها و معدل تفكر و جهان فيلمسازان را بايد در نظر بگيريم تا بدانيم چند درصد اين فيلمها با موضوع سينماي معناگراست و چقدر به سينماي اعتراض تعلق دارد و چه نسبتي با محوريت سياهنمايي و ايران تحقيري توليد شده است، فيلمهايي كه از آجر اول راهبردش و هدفگذاري براي جشنوارههاي خارجي ساخته شده، متن و زيرمتن و فرامتنشان مشخص ميكند كه بر چه فرمولاسيون و چه اسلوبي استوارند و صد البته كه خيلي از فيلمسازان با ظرافت و تبحر و تجربه ساليان متمادي حضور راه درخشش در جشنوارهها را آموختهاند .شاهد مثال اين تئوري فيلمسازان مهاجري هستند كه پس از خروج از ايران و اقامت در ديگر كشورها فروغ جشنوارهايشان كمسوتر كم سوتر و حتي خاموش شده است.
براي شما چه جنس سينما مهم است؟
سينماي معناگرا را دوست دارم تا اينكه يك قدم مخاطب را به تعالي نزديكتر كند شده با يك انديشه و تلنگر . معتقدم از نظر تفكر از سينماي ارزشمند و سينماي رحماني لحظه به لحظه فاصله ميگيريم، سينمايي برايم مهم است كه انسان را به ذات پاكش ارجاع دهد، البته چنين نگاهي فقط مختص ايران و سينماي ارزشي نيست، سينماگران بزرگ دنيا و در آثار درخشانشان از اين مضامين بهره بردند.
البته فيلمسازاني از جنس ما در يك چرخهاي قرار گرفتيم كه فرصت خلوتي نداريم تا تكليف خودمان را با خودمان روشن كنيم. هجوم افكاري چون چگونه فيلم بسازيم، آيا فيلم اولمان موفق بوده، آيا ميتوانيم سرمايه براي فيلمهاي بعد مهيا كنيم و... و... و... فرصت تفكر و اينكه چه سينمايي را دوست داريم از ما ميگيرد. سخت و دشوار است كه ثبات موضوعي در ساختههايمان داشته باشيم. البته صدا و سيما هم بيتاثير نبوده، غالب كارنامه من كار در صداوسيماست، طي ادوار مختلف در صدا و سيما اين مجال را از هنرمند گرفته . وقتي در چرخه سريالسازي يا برنامهسازي قرار بگيري فرصت انديشه نداري و اسير خصلت سخيف سريدوزي و آنتن پركني ميشوي بايد مثل عصر جدي به صورت تكنولوژيك پيچ برنامهها را سفت كني تا توليد عقب نيفتد و مجالي براي انديشه نيست. معتقدم صدا و سيما و ادارات توليدات هنري دولتي نه اينكه بخواهند بلكه ناخواسته و بالاجبار از هنرمند كارمند ميسازند و اميدوارم اين چرخه ناميمون در تيم جديد مديريتي- كه نشانههايي از تحول فكري در آن ديده ميشود - متوقف شود .
بنابراين در پاسخ به سوالتان بايد بگويم ما چون جنسمان تركيبي است براي رسيدن به جنس خالص فاصلهها داريم، دعا كنيد اين فاصله سريع طي شود.
نكتهاي سال گذشته براي جشنواره فجر وجود داشت مبني بر حضور فيلمسازان عماري در جشنواره، با در نظر گرفتن نگاه شريف و انساني شما كه با نگاه تند عماريون فاصله دارد، نظر شما در اين باره چيست؟
ممنونم از صراحت كلام و بيان بيتكلف و نگاه صادقانهتان.
در مورد عمار من نميدانم چرا بايد حضور عمار و بچههاي منتسب به عمار سوالبرانگيز باشد؟ پيش از شما هم خبرنگاران ديگري هم از من پرسيدند البته با لحني ديگر گويي كه عماري بودن يك جرم فرهنگي است و محكوم به انزوا كه عماريون بايد در غار تنهايي خودشان باشند.
نكته ديگري هم كه هست و آن نسبت نارواي تندرو بودن عماريون است كه محصول يك ذهنيت آشفته تاريخي است و توضيح آن در اين مجال اندك نميگنجد فقط همين قدر اكتفا ميكنم كه اگر عمار اسوه حسنه تاريخ اسلام است، جشنواره عمار هم اسوه حسنه هنر انقلاب است، اسوهاي كه صادق است و صريح، اهل لابي و رانت و نفوذ و تساهل و تسامح نيست، زر و زور بادآورده ندارد، در مسائل آرماني تعارف نميكند. اما طعنهخوري و حرفخوري و سنگ خورياش ملس است.
صادقانه ميگويم اگر از اين گفتوگو و از اين شناخت اندكي كه از لابهلاي حرفهاي بنده حاصل ميشود و در سايه لطفتان، بنده را به يك نگاه انساني منتسب ميدانيد، مطمئن باشيد بنده يك نسخه ضعيف، بيرمق و شايد دست چندمي از آن بچههاي خالص و نابي هستم كه روزهاي كاري و شبهاي بيقراري را در حسينيه هنر جشنواره عمار سپري ميكنند تا شده حتي براي يك لحظه حلاوت و شيريني هنر انقلاب را بر كام مردمان اين سرزمين بچكانند. اگر فاصلهاي بين من و ديدگاه عمار حس ميكنيد ناشي از عدم خلوص بنده است نه چيز ديگر.
آپاراتچي شايد نمونه بارز نگاه خالص و واقعي عمار باشد كه آينه حقيقت باشد و تازه آن هم نمونهاي شايد از ميان سدها موضوع و ژانر و مضمون كه عمار براي توليد و بروز و هورش تلاش ميكند، اما دستش از منابعي كه خيلي از نهادها بدان وصل هستند، كوتاه و بيانصافي است كه بعد از ۱۴ دوره عمار وقتي محصولي از آن در جشنواره حضور پيدا ميكند برخيها نه تنها آن را به فال نيك نگيرند، بلكه ذهنشان مشوش شود علامت سوال بزرگي براي اين پرسش كه چرا عمار و چرا جشنواره فجر.
با توجه به اينكه فيلمساز اول هستيد سختيهايي هم در طول كار داشتيد؟
سكوت ميكنم نجابت و شرافت فيلم آپاراتچي اجازه نميدهد آن را درگير حواشي كنم همين قدر بدانيد كه فيلم اولي بودن گاهي فرصت خوبي است براي استثمار و بيعدالتي! چه در رقم قرارداد و چه در پرداخت كه صبر ايوب ميطلبد و فيلمساز به بهاي عدم تغيير ديدگاهها نسبت به خودش مجبور است به سازش و كرنش كه اين صبر ما هم همچنان ادامه دارد، اما نه به معني كرنش، بلكه از منظر وبشرالصابرين... و يقينا آينه جادو در گذر زمان روزگاري واقعيتها و پشت پردهها را آشكار خواهد ساخت.