• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۰ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5765 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت

ادامه از صفحه اول

نتيجه حمايت از وزير

ولي مهم‌تر از هر چيز، اين است كه چرا اين فسادهاي بزرگ در وزارتخانه‌اي به نام جهاد و مرتبط با امنيت غذايي كشور رخ داده است؟ موضوع از چند زاويه بايد بررسي شود. اول، علت رخ دادن اين فسادهاي كلان و ضعف‌هايي كه در فرآيندهاي اداري و نظارتي وجود دارد و كوشش‌هايي كه بايد براي جلوگيري از تكرار فساد انجام شود. دوم، بازگرداندن اموال و پول‌هاي تاراج شده و سوم نيز مجازات قاطع مجرمان به نحوي كه با فساد رخ داده، تناسب داشته باشد. در ميان اين سه مساله اولي از اهميت بسيار بالاتري برخوردار است؛ ولي اين دولت هنوز در اين باره اطلاع‌رساني نكرده است. آنچه درباره فساد نهادهاي دامي شنيده مي‌شود، حكايت از يك مجموعه وسيع فاسد در داخل و خارج آن وزارتخانه و با هماهنگي كامل يكديگر بوده است. چرا جزييات اين فساد و ساز و كاري كه منجر به وقوع آن شد را منتشر نمي‌كنند؟ چرا پس از كشف آن بلافاصله وزير مذكور بركنار نشد؟ طبيعي است كه آن ساز و كار فاسد همچنان وجود داشت كه پس از فساد در نهاده‌هاي دامي، توانستند 4/3 ميليارد دلار را هم در بزرگ‌ترين فساد تاريخ ايران يعني چاي دبش صرف کنند. اينها فقط دو مورد از فساد است؛ حتي درباره بازگرداندن اموال به يغما رفته نيز فقط ادعاهاي رسمي را مي‌شنويم كه مي‌گويند برمي‌گردد، ولي اين كافي نيست، بايد همه جزييات و مستندات و سير پرونده منتشر شود. به علاوه به علت تورم شديد، ارزش اموال بايد به قيمت روز محاسبه شود. و بالاخره متناسب بودن مجازات با جرم نيز مستلزم اطلاع افكار عمومي از فرآيند دادرسي و جزييات پرونده است. اينكه نمي‌شود كسي را به نام سلطان سكه بگيريد و در يك فضاي ملتهب در مدت كوتاهي اعدام كنید، ولي نوبت وزير خودتان كه مي‌رسد همه ‌چيز غيرشفاف شود! اين حمايت از فرد متهم، بدترين اقدام و موجب تشديد فساد است. ما نمي‌گوييم كه حتما آقاي وزير مرتكب فساد شده، ولي به محض باز شدن پرونده، حتي اگر او متهم هم نبود بايد از وزارتخانه كنار مي‌رفت تا بدون حضور او در وزارتخانه، رسيدگي قضايي انجام شود. اگر چنين مي‌شد، قطعا جرم و فساد وحشتناك بعدي 4/3  ميليارد دلاري چاي دبش رخ نمي‌داد. سپس بايد در دادگاه علني محاكمه و گزارش جزييات در افكار عمومي منتشر شود و اگر تبرئه شد، دو باره در مسووليت‌هاي دولتي مشغول شود و اگر محكوم شد، مجازات وي بايد متناسب با خطاهايش باشد، هر چند آبروريزي چنين افرادي مهم‌ترين مجازات آنان است.
واقعيت اين است كه از ابتدا و تاكنون هم آقاي وزير تحت حمايت دولت قرار داشته و به جاي انتشار گزارش فساد منتهي به صدور حكم و نيز جزييات فساد چاي دبش كه هنوز به دادگاه نرسيده، اصرار دارند كه وي تخلف كرده و جرمي مرتكب نشده است. مي‌گويند بسياري از كارشناسان و حقوقدانان در داخل و خارج دولت چنين نظري دارند در حالي كه هنوز پرونده منتشر نشده است پس آنها از كجا ديده‌اند؟ چرا خودشان چنين مواضعي را اعلام نمي‌كنند؟ چند نفرشان را معرفي كنيد تا با آنان گفت‌وگو‌ شود. روشن است كه اگر ترسي وجود نداشت، پرونده را منتشر مي‌كردند ولي همچنان در فضاي عدم شفافيت از وزيري حمايت مي‌كنند كه اگر صد درصد هم بي‌اطلاع از اين دو فساد رخ داده در وزارتخانه‌اش باشد (دو موردي كه افشا شده، شايد موارد ديگري هم باشد) همين ضعف براي محكوميت او به عنوان كسي كه متولي كاري شده ولي فاقد صلاحيت بوده و براي مراجع منصوب كننده او كافي است. او كسي است كه هنكام معرفي كابينه ادعا كردند كه موفق‌ترين وزير دولت خواهد بود. اشتباه مهم دولت اين است كه گمان مي‌كند با حمايت از اين وزير مي‌تواند او را نجات بدهد، اين دفاع به مثابه وزنه سنگيني است كه به پاي حاميان بسته مي‌شود و ده‌ها برابر وزير را با خود به زير آب خواهد برد. شما كه مي‌خواهيد چين را الگو قرار بدهيد و هيچ بخش ديگر از سياست‌هاي سازنده آن را انجام نمي‌دهيد، حداقل از مجازات سخت مفسدان دولتي حتي اگر وزير باشند، حمايت كنيد. از وزیر محکوم و دارای پرونده، یک پیام روشن دارد، اینکه نمی‌توانید جز این عمل کنید. همه يكي و همچون گروه بسته‌اي هستند كه مطابق الگوي يكي براي همه و همه براي يكي، رفتار مي‌كنند. حمايت از ماجراي باغ ازگل هم از همين نوع است. تا آخرش بايد برويد.


اخلال ارتباطي، صيانت شكست‌خورده

حتي نهاد خانواده‌ را نيز تحت تاثير قرار داده است. عدم مفاهمه در خانواده‌ها، موضوع مبتلابه غالب خانواده‌هاست. تغييرات اجتماعي و تحولات كمي و كيفي جمعيتي نهاد خانواده را متاثر كرده است. علاوه بر دگرگوني در پديده‌هايي همچون شيوه‌هاي همسرگزيني و نحوه ازدواج، شكل خانواده، نگاه به فرزندآوري، بخشي از افزايش طلاق‌ها در سال‌هاي اخير ناشي از به هم خوردن ساخت قدرت در خانواده، ارتباطات سنتي و مفاهمه همسران را متاثر كرده است. اين اخلال ارتباطي موجب طلاق‌هاي زودرس و بالا رفتن نسبت طلاق به ازدواج شده است. متاسفانه در سياستگذاري‌هاي فرهنگي و همچنين سياستگذاري‌هاي جمعيتي، واقعيت‌هاي تغييرات ارزشي و الزامات ارتباطات، اساسا فاقد جايگاه بوده و نتيجه معكوس سياست جمعيتي پرهزينه را شاهديم.
۳) با يك نگاه سطحي به جامعه ايران امروز، پديده چندقطبي و دوگانه‌هاي مختلف را شاهديم. خطرناك‌ترين دوقطبي‌ها در حوزه سياسي رخ داده است و اين دوقطبي وقتي به بين مردمي تبديل شده، در صورت تداوم آثار خطرناكي خواهد داشت. به هر ميزان ارتباطات و مفاهمه و خوانش‌هاي متفاوتي شكل بگيرد به سمت جامعه دوقطبي «تيزشده» حركت خواهيم كرد. بخش كوچكي از زدوخوردها و مقابله‌ها، در اتفاقات خيابان‌هاي پاييز ۱۴۰۱ قابل مشاهده است. اين دوقطبي‌هاي ارزشي بر بستر تكنولوژي‌هاي ارتباطي حالت عميق‌تري برجاي گذاشته است. شبكه‌هاي اجتماعي مي‌توانستند به ابزاري ياري‌رسان براي ارتباطات بيشتر و گفت‌وگوهاي مفاهمه‌اي تبديل شوند، اما سياست‌هاي اتخاذ شده در قبال شبكه‌هاي اجتماعي باعث شده تا خود اين شبكه‌ها و مصرف‌كنندگان هر يك از آنها در فضايي جدا از هم، ارتباطاتي محدود را شكل داده و عميق‌تر شدن دوقطبي را سبب شوند. نگاه كنيد به ارتباطات و گفت‌وگوهاي درون شبكه اجتماعي «ايتا» و مباحث شكل‌ گرفته در «اينستاگرام» و «ايكس». گويي هر يك از اين ابزارها مقوم ابزارهاي يك قطب شده است. اين پديده در كمتر كشوري قابل مشاهده است كه گرايش‌هاي سياسي و فرهنگي؛ فضاي ارتباطاتي متفاوت براي خود انتخاب مي‌كنند كه اين امر موجب قطع ارتباطات به‌طور عمومي بين گروه‌هاي مختلف و تقويت درون‌گروهي و قطبي‌سازي خطرناك خواهد شد. 
آنچه در اين شرايط نيازمنديم تغيير سياست‌هاي گسترش ارتباطات در كشور، سياستگذاري‌هاي داراي مخاطبان گسترده در رسانه‌هاي رسمي، ارسال پيام‌هاي جامع و فراگير از سوي ساخت قدرت نه صرفا پيام‌هاي محدود به گروهي خاص كه بيشتر حالت تحكيمي دارند، تغيير در سياست‌هاي شبكه‌هاي اجتماعي و خارج كردن مصرف شبكه‌هاي اجتماعي از قطبي‌شدن است. من معتقدم و از همين حالا پيش‌بيني مي‌كنم طرح صيانت در دستور كار، فرجامي جز شكست همانند طرح جمع‌آوري ماهواره‌ها نخواهد داشت و مهم‌ترين نتيجه آن درگيري بيشتر حكومت با مردم و دوقطبي‌سازي خواهد بود و هيچ كدام از كاركردهاي فرهنگي و سياسي مدنظر طراحان را هم در بر نخواهد داشت.


عثمان خوافي و اوج موسيقي سنتي ايران

از بام‌هاي كاهگلي و كوچه باغ‌هاي خراسان الهام مي‌گيرد ‌و به اين هنر رازآلود قدرت مي‌دهد، از هر نوع آلودگي آن را نگه مي‌دارد، به بهترين وجه حفظ مي‌كند و به گونه‌اي فاخر به تعالي و سطوح ملي و بين‌المللي مي‌رساند هيچ فرد و‌ گروهي در هفتاد سالي كه گذشت از موسيقي و هنر عثمان احساس ابتذال و حرام نكرده ‌و در هر محفل ‌و مجلسي كه او موسيقي نواخت سرچشمه‌هاي عرفان و تاريخ فاخر شرق جاري شد چنانكه بارها استاد محمدرضا شجريان بدون هيچ گونه برنامه از پيش تعيين شده‌اي با صداي دوتار عثمان عنان سكوت و عزلت شكسته و با توسل به ديوان حافظ همصداي عثمان شده است. احمد شاملو در آيدا به آن انديشمند امريكايي مي‌گويد تو نمي‌تواني مثل آن دهقان خراساني شعر حافظ را درك كني، چون با حس زندگي در ايران و در پناه دوتار عثمان خوافي است كه عرفان و عمق شعر متعالي و غزل حافظ متجلي ‌و ‌شكوفا مي‌شود. موسيقي نداي نهانخانه دل و رايحه جان‌بخشي است كه غم روزگاران را مي‌زدايد، دشواري‌هاي حيات را تسهيل مي‌كند، در سخت‌ترين امور مثل جنگ با دشمن به كمك مي‌آيد و رخوت و سختي از لشكر را مي‌زدايد تا آنجا كه جنگيدن و جان دادن را نيز گوارا مي‌كند.بدون شعر و موسيقي جهان زندان است و‌ ملتي كه موسيقي ندارد روح متعالي ندارد ‌و نمي‌تواند مفاهيم رشد يابنده را هضم و با ماوراي خويش ارتباط برقراركند و در نهايت باورهايش منسوخ خشك و زميني مي‌شود. برحسب آخرين رويكردهاي روانشناسي كسي كه تحمل شنيدن نوعي از موسيقي را ندارد دچار نوعي بيماري رواني است و مي‌تواند موضوع و سوژه رويكردهاي تحليلي انواع مختلف نابهنجاري‌هاي شخصيتي و آنومي اجتماعي باشد همانند آنچه در بيماري افسردگي و روان‌پريشي براي افراد مورد مطالعه قرار مي‌گيرد . موسيقي وجه مظلوم فرهنگ است و مخالفان و دشمنان عمده‌اي دارد.
 آنچه اكنون به عنوان نهاد موسيقيايي جامعه ايران زمين در برهه‌هاي مختلف چون زبان درون يك ملت در دشواري‌ها و سنگلاخ‌هاي زندگي پرتلاطم مقاومت كرده و‌ صيقل يافته و بزرگ شده و به ما رسيده، بخش مهمي از فرهنگ و هويت ملي ايرانشهر است.  آنچنان‌كه امام محمد غزالي گفته است است در رويكرد متحجرانه، فقه اخلاق را خفه مي‌كند و  هر نوع موسيقي را حرام اعلام مي‌كند ‌و خلق را در ابهام و پارادوكس معرفتي بين دينداري و زندگي عقلاني سرگشته و‌ حيران رها مي‌سازد هنوز هم در برخي رويكردهاي فقه سنتي  موسيقي ماهي لغزان بين حلال و حرام است و در فقر نظري برخي مفتيان جز نوعي مبتذل، وجوه ديگر اين پديده متعالي شناخته شده نيست.  واقعيت زندگي اجتماعي نشان مي‌دهد كه هر چه شريعت رايج در طول تاريخ با موسيقي مخالفت كرده عقل به صورت كل و به ويژه «عقل عرفي» و عقل اجتماعي و عقل زندگي با آن مخالفتي نداشته و همواره از آن بهره برده است، بررسي فرآيند زندگي بشر در تحولات ‌مراحل مختلف رشد جامعه حاكي از آن است كه عقل عرفي درباره پديده موسيقي در مقابل تحجر ناشي از عقل اشرافي عمل كرده و از موسيقي به عنوان يك پديده اجتماعي در حوزه فرهنگ مردم و فولكلور در هر شرايطي استقبال شده است. در هر اجتماع و گروهي نوعي از موسيقي به صورت پايدار باقي مانده و رواج يافته است بنابراين سطح عالي، عرفاني و پرمحتواي موسيقي همواره  مورد استقبال خاص و عام بوده و هست و به هضم، ترويج و تثبيت مفاهيم متعالي كمك كرده است. اكنون‌ در نواحي مختلف ايران به ويژه كردستان، لرستان، بلوچستان و فارس موسيقي محلي در حال رشد و نمو است و نگارستان رنگارنگ ايران گويا يك‌بار ديگر با موسيقي و شعر عامه نقاشي مي‌شود. فرهنگ جاودانه ايرانشهر با زدودن غبار قشري‌نگري‌ها و تعصبات جاهلي بار ديگر اكنون وجهي رشد يابنده و متعالي به خود گرفته است.بارويكردي مردم‌شناسانه ‌و با عنايت به تحليل پديدارشناسانه مفاهيم هنر اجتماعي شايد براي رهايي از دشواري‌هاي كنوني نظام اجتماعي موسيقي نيز بخش قدرتمند و‌ مولفه عمده‌اي از راه نجات باشد. استقبال مردم از موسيقي سنتي و مردم‌پسند به گونه زايد توقفي افزايش گرفته است به گونه‌اي كه اگر امروز به هنرمندي چون «نصرالله معين» اجازه اجراي كنسرت در تهران داده شود احتمالا با يك همايش چند صد هزار نفري مواجه خواهيم شد در صورتي كه براي رويكردهاي مخالف موسيقي چنين امكاني وجود ندارد. هنرمنداني مانند‌ عثمان خوافي و محمدرضا شجريان چون‌ سرستون‌هاي تخت جمشيد و پرسه‌پوليس نمادي از ميراث فرهنگي و نشانه هويت ملي است با يك قطعه موسيقي اين هنرمندان مي‌شود يك ملت و آمال و آرزو‌هايش را شناخت. همان‌گونه كه اگر با بزرگاني چون فردوسي، حافظ، سعدي، مولوي و ديگر مفاخر ايران آشنا نشويم، وجه متعالي ايران و ايرانشهر به محاق خواهد رفت .اگر نسل جوان ما با شجريان و ‌عثمان و ديگر هنرمندان فاخر قديم و معاصر آشنا نشود، در جامعه‌پذيري فرهنگي ما در فرآيند جهاني شدن دچار خسارت خواهيم شد.
جامعه‌شناس 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها