کجا به دنبال ایده میگردید؟
اگر بنیان اندیشهی شما فرهنگی باشد و همیشه نگاه کرده باشید و گوش کرده باشید و خوانده باشید و اندیشیده باشید، ایده بر شما میبارد.
اگر هزار سال زندگی کنم، ایده کم نمیآورم.
از نظر حرفهای چه کسی بیشترین تاثیر را بر شما گذاشته است؟
واقعن هیچکس، یا شاید درست باشد بگویم، همهی کسانی که در جهانِ فرهنگ کارِ خوب کردهاند. من خیلی چیزها را، در تمام زمینهها، از درون خودم پیدا میکنم. در نتیجه، شخص خاصی را نمیتوانم نام ببرم.
بزرگترین درس زندگی را از چه کسی گرفتید؟
اگر شما همیشه به همه چیز بیاندیشید و هر گامی را با اندیشهی خودتان بردارید، از خودتان درس میگیرید. جدا از اینکه به فرد خاصی اشاره کنم، باید بگویم که دنیای هنر بیشترین تاثیر را بر من گذاشته است. شاید از بعضی از هنرمندان و رفتار هنریشان درس گرفته باشم؛ مثل فدریکو فِلینی، چون همیشه عاشقش بودهام و هستم، و شاید چون در زمانِ درست فیلمهایش را دیدهام. یا شاید موسیقی باشد؛ از موسیقی کلاسیک گرفته تا راک، و از برخورد نوازندگان هنگام نواختن با سازهایشان که همیشه توجه مرا برانگیخته است. شاید از آگهیهای تبلیغاتی که همیشه شیفتهشان بودهام؛ چون از تخیل خوشم میآید. آگهی تبلیغاتی پر از تخیل است. تبلیغات در یک فضای آرمانی ساخته میشود ـ فضایی که راست نیست و همیشه همراه با تخیل سازندهاش است؛ پس برایم جذاب بوده است. شاید مجموعهی همهی اینها روی زندگی من تاثیر گذاشته باشد. حتا کتابهایی که خواندهام؛مخصوصن نوشتههای هنری گراهام گرین را که خیلی دوستشاندارم. اما اگر بخواهم از کسی نام ببرم، شاید رابرت استادلی فارست هیوز باشد که خیلی تحسینش میکنم و شیوهی نگارش و برخوردش با موضوعی که مینوشت بر روی من تاثیر گذاشته است. به عبارتی، تمامی آنچه دریافت میکنیم در ما تاثیر میگذارد، و شخصیت فرهنگی انسان مجموعهای از همین چیزهاست.
بزرگترین دستاورد شما در حرفهتان چیست؟
پوسترهایی که طراحی کردهام و کتابهایی که نوشتهام.
فلسفهی شما در حرفهتان چیست؟
خوب و درست و دقیق و با عشق کار کردن و خود بودن.
فلسفهی شما در مورد اوقات فراغت چیست؟
همهی کارهایی که میکنم را چنان دوست دارم که وقت فراغت من همان هنگام کار کردنم است. بعد از عشق، فرهنگ مهمترین بخش زندگیم است و برایم خیلی اهمیت دارد، و هر چیزی که جنبهیفرهنگی نداشته باشد حوصلهام را سر میبرد و لطفی ندارد. به عبارتی، نمیتوانم مشغولیاتی غیرفرهنگی داشته باشم. تنها چیز غیرفرهنگیای که انجام میدهم سودوکو حل کردن است؛ هرچه سختتر و چالشبرانگیزتر، بهتر.
آیا موضوع مورد علاقهای دارید که تا بحال فرصت انجام آن را پیدا نکردهاید و دوست دارید به آن بپردازید؟
من عاشق زندگی هستم. تمام کارهایی که انسان میتواند انجام دهد را دوست دارم. هر روز صبح با خوشحالی چشمانم را باز میکنم و شبها با ناراحتی تمام میبندم، چون میخواهم زندگی ادامه داشته باشد. و از آنجایی که خیلی چیزها را دوست دارم،همیشه ناراحت هستم که چرا فقط یک کار را میتوانم انجام دهم. برای همین، دلم میخواهد چند کپی از خودم میداشتم. بیگمان یک کپی معمار میشد و یک کپی آهنگساز.
آیا سرگرمی خاصی دارید؟
نه، ندارم. خارج از هنر، چیزی ندارم.
هنرمند یا گروه هنری محبوب شما کدام است؟
کلودآشیل دِبوسی، مِرِدیت مانک، فیلیپ گلَس، دیوید رابرت جونز(بویی)، و این روزها، سِودالیزا.
اگر بنا شود یک تا چهار شخصیت را برای شام دعوت کنید، آنها چه کسانی خواهند بود؟
اجازه میخواهم پنج نفر را دعوت کنم، که شمار خانمها و آقایان سر یک میز شامِ ششنفره برابر باشد.
کسانی که اینک به یادم میآیند: مری وول اِستوِنکرافت گادوینشِلی،فیلیپینا«پینا» باوش، بیورک گومُندسودواتیر، دیوید هاکنی، آنزِلم کیفِر. وه که چه گفتگوها خواهیم کرد، که امیدوارم به سیاست نکشد، چون با هنرمندان و همهی دیگرانی که نااندیشیده شعارهای کلیشهای بازگو میکنند همنگاه نیستم.
چه چیزی جمعآوری میکنید؟
آفریدههای هنری ایرانی که دوستشان داشته باشم. از بیش از پنجاه سال پیش. ولی خودم را هنردوست میدانم، نه کُلِکتور _که این روزها بسیاری خود را چنین مینامند.
با ارزشترین دارایی شما چیست؟
عشق، که سراسر زندگیای که پشت سر دارم را برایم با ارزش کرده.
بزرگترین نگرانی و ترس شما چیست؟
نابودنِ ایران.
اگر بنا باشد از فردا این کاری که انجام میدهید را نکنید، چه حرفهای را انتخاب خواهید کرد؟
اگر نتوانم کاری در پیوند با فرهنگ بکنم، میکوشم به دیگران دانش و فرهنگ بیاموزم.