وقتي فيلمهاي ارزشي هم در تلويزيون تغيير ميكنند
حد توقع را نگه داريم
جواد ماهزاده
وقتي فيلمي كه در ادبيات رسمي صداوسيما «ارزشي» تلقي ميشود، با سانسور از تلويزيون پخش ميشود، بايد حساب كار خوب دستمان بيايد و حد توقعمان را از اين رسانه نگه داريم. درواقع هيچگاه نبايد آن ميزان انتقادي را كه نسبت به فيلمنامهنويسان و كارگردانان سينما داريم، نسبت به سازندگان سريالهاي تلويزيوني نيز داشته باشيم. اگر پخش سريال «سرزمين كهن» متوقف ميشود، مهران مديري و رضا عطاران سالها عطاي كار در تلويزيون را به لقايش ميبخشند يا مجوز كار در اين رسانه را پيدا نميكنند و در عوض برنامههاي مجري محور و عوامگراي – مناسبتي و غيرمناسبتي – مثل قارچ در تلويزيون سبز ميشوند، ديگر نه بايد انگشت تعجب به دهان گرفت و نه حمله به احسان عليخاني و علي ضياء و امثالهم را راهحل دانست.
سياستهاي مديريتي رسانه ملي هر فيلمنامهنويس و برنامهسازي را وادار به حركت در مسير تنگ و باريك موردنظر اين رسانه ميكند، اتفاقا سريالهايي مثل «پايتخت» را بايد «اتفاق» و ناشي از تيزهوشي سازندگانش تلقي كرد و مجموعههاي بزرگ و موفقي را هم كه پيشتر ساخته شده و مدتي است از شبكههاي برون مرزي بازپخش ميشوند، جزو خاطرات و توليد نظير آنها را در صداوسيما تكرارناپذير خواند. اين روزها داود ميرباقري سازنده مجموعههاي امام علي، معصوميت از دست رفته و مختارنامه و حسن فتحي سازنده شب دهم و ميوه ممنوعه و... كار در شبكه نمايش خانگي را تجربه ميكنند و با فكر آزادتر و دست بازتر به سوژهها و قصههاي تازه روي آوردهاند. تلويزيون كه گفته ميشود با مشكلات تامين بودجه روبهرو است و پس از روي كار آمدن رييس جديد صداوسيما، دست به ادغام برخي شبكهها زد و سياست انقباضي را در پيش گرفت، اين روزها بيش از هميشه خواهان آگهي و اسپانسر نشان ميدهد. حتي برنامههاي خانوادگي صبح و ظهر سيما، آنقدر از تبليغهاي مستقيم پر شده كه تا چند سال پيش تنها در كمديهاي مهران مديري ميشد چنين لحظههاي خندهدار و هجوگونهاي را به تماشا نشست.
اما در اين حال و روز نيز سياستهاي انسدادي اين رسانه در قبال فيلمهاي ايراني كماكان ادامه دارد و روزي نيست كه فيلمهاي قديمي و جديد ايراني – به خصوص در شبكههاي برون مرزي – با سانسور پخش نشوند. تازهترين و عجيبترين اين فيلمها «فرشتهها با هم ميآيند» ساخته حامد محمدي بود كه از شبكه آيفيلم نمايش داده شد. اين فيلم از معدود آثاري است كه از نگاه صداوسيما قابليت خريد و پخش را دارد و آن را جزو محصولات ارزشي و سازنده و آموزنده تلقي ميكند. فيلم درباره زندگي يك طلبه جوان است كه با وجود قرار گرفتن در مشكلات رايج زندگي و معيشتي، صاحب سه فرزند ميشود و در تلاشي معصومانه براي رتق و فتق زندگي خويش، دست به تجربهاي متفاوت ميزند. در پخش اين فيلم از شبكه آيفيلم، نمايي كه خصومت يا حسادت يك طلبه را با شخصيت اصلي نشان ميدهد، حذف - يا به قول آقايان – تعديل شد تا روند قصه به شكلي كه مديران پخش صلاح ميدانستند، در معرض ديد مخاطب قرار بگيرد و نه آنگونه كه فيلمنامهنويس و فيلمساز نوشته و ساخته بودند.
اين نه نخستين و نه آخرين بار است كه فيلمهاي ايراني در تلويزيون مورد جرح و تعديل قرار ميگيرند و مديران مربوطه، خريدهاي خودشان را كه با رعايت قيود ارزشي و غيرارزشي و خودي و غيرخودي بودن فيلم و فيلمسازها صورت ميگيرد، قيچي ميكنند. متاسفانه جز در مواردي اندك، نديدهايم كه سازندگان اين فيلمها نسبت به نمايش نسخههاي قيچي شده و ناقص فيلمهايشان واكنش نشان دهند و اغلب به خاطر فروخته شدن آثار توسط تهيهكننده و دريافت
حقوق مادي اثر، اعتراضي نميكنند و گويا اهميتي به مخدوش شدن فيلمشان نميدهند. شايد بشود گفت كه عادي و نخنما شدن اين رويه در صداوسيما، ديگر جاي حرفي براي صاحبان آثار باقي نگذاشته است.