درباره كتاب ليبراليسم، نوشته لئونارد هابهاوس، ترجمه رضا يعقوبي
زمزمه نجواي آزادي
هومن هنرمند
كتاب ليبراليسم هابهاوس، تصورِ شما از ليبراليسم را تغيير ميدهد. اگر با خود فكر ميكنيد ليبراليسم به معناي تقدسبخشي به تجارت آزاد بدون دخلوتصرفي بيروني يا به معناي دفاع از مالكيت خصوصي بدون جرحوتعديل است يا از طرفي ديگر ليبراليسم را انباشت سرمايه توسط سرمايهدار يا به تعبير پستمدرنها كالاسازي سوژههاي تحت انقياد سرمايهداري ميدانيد، اين كتاب اينها را نامربوط به ليبراليسم و صرفا تصويري تحريف شده از آن ميداند. اين تصور در ايران به دليل انتشار گسترده آثار محافظهكاران و نئوليبراليستها از يكسو و نگرشهاي ماركسيستي، متفكران چپ نو و اصحاب مكتب فرانكفورت در سوي ديگر شكل گرفته است.
كتابهاي جان رالز باكيفيت در ايران ترجمه شدند و به تازگي نيز خوشبختانه كتاب ليبراليسم و عمل اجتماعي از جان ديويي با ترجمهاي دقيق در دسترس عموم قرار گرفته است. كتاب هابهاوس نزديك به همين رويكرد فكري و با بياني شفاف و در حجمي موجز ترجمه و منتشر شده است.
آغاز ليبراليسم مدرن به تفكرات توماس هيل گرين برميگردد كه همچنان تفكرات او در فضاي فكري ايران ناشناختهاند. در مقدمه مترجم كتاب، رضا يعقوبي، به نقل قولي از كارل پوپر در ستايش هابهاوس و گرين برميخوريم. گرچه پوپر بر دخالت دولت در اقتصاد بازار تاكيد داشت، اما اين را در قالب نظريهاي منسجم چون گرين، هابهاوس، ديويي و رالز ارايه نكرد. انگيزه انتشار اين كتاب را ميتوان آشنايي با اين جريان فكري و پر كردن خلأ نظريه ليبراليستي در فضاي انتشاراتي ايران دانست كه در احاطه نظريات ماركسيستي و نئوليبرال به فراموشي سپرده شده است.
ليبراليسم هابهاوس به معناي دقيق كلمه ميانهرو است. اگر در سري از طيف شاهد نگاهي جزمي به دست نامرئي و لسهفر و در سر ديگري از آن به برچيدن مالكيت خصوصي و الغاي كامل تجارت آزاد برميخوريد، هابهاوس دقيقا در ميانه اين دو طيف ايستاده است.
در اوايل كتاب و در فصل دوم، هابهاوس عناصر ليبراليسم را برميشمارد. اين فصل تكاندهنده را ميتوان چكيده نظريات او دانست و تلقياي كه او از ليبراليسم دارد. نويسنده بر آزادسازي تاكيد دارد و در اين راستا اين آزاديها را فهرست ميكند: ۱. آزادي مدني، ۲. آزادي مالي، ۳. آزادي شخصي، ۴. آزادي اجتماعي، ۵. آزادي اقتصادي، ۶. آزادي خانگي، ۷. آزادي محلي، نژادي و ملي، ٨. آزادي بينالمللي ۹. آزادي سياسي و حاكميت مردم.
ممكن است شما در مقام خواننده با بخشهايي از اين موارد ارتباط ملموستري برقرار كنيد. شايد خود را محروم از آزاديهاي مدني و سياسي بدانيد، شايد حس كنيد از لحاظ اقتصادي در مضيقه قرار داريد و ممكن است مرجع اقتدار را در خانه و در مقابل چشم ببينيد؛ هابهاوس گويي در تجربهاي محسوس و امروزي تمام اينها را پيش چشم داشته و به هريك از آنها ميپردازد.
هابهاوس در فصول بعد با مرور نظريات مكاتب اقتصادي گذشته و سيري در انديشه متفكران پيش از خود، ليبراليسم را به بازانديشي در نظرياتي ترغيب ميكند كه شايد در زمان خود پاسخگوي مطالبات اجتماع بودند، اما ليبراليسم براي اينكه از محافظهكاري جدا شده و سنتها و نهادهاي گذشته را سدهاي عبورناپذيري نداند، همچنين اگر بخواهد به دامِ سوسياليسم ماركسيستي نيفتد، بايد به آنها توجهي بيدرنگ نشان دهد. از اين جملهاند: قانونگذاري در قرارداد ميان كارفرما و كارگر، اخذ ماليات براي مقابله با فقر و رسيدگي به بهداشت و آموزش عمومي، به رسميتشناسي حق راي زنان كه آن زمان هنوز تحقق نيافته بود و سرآخر مقابله با استعمار و امپرياليسم و دخالت در امور داخلي ساير ممالك.
رويكرد هابهاوس ليبراليسم را به سرمنشا اصلي خود بازميگرداند؛ به آزادي، تساهل، حكومت قانون، گسترش رفاه، مقابله با نابرابري و در يك كلام آزادسازي از هر نوع جزميتي كه پيشرفت انساني را ناممكن ميسازد. در اين تلقي به دو نكته ظاهرا ناسازگار و در عمل قابل پيوند توجه شده است: يكي اتكا بر تجارب گذشته و دومي توانايي بازنگري در آنها و آزمودن ديدگاههاي جديد كه به روح ليبراليسم وفادار هستند. شايد تفاوت ليبراليسم هم در همين باشد: تكثرگرايي و توانايي بازانديشي در انديشههاي كهن. اين نمود را ميتوان در بارزترين شكل آن در نظريات جان استوارت ميل درباره آزادي بيان ديد كه هابهاوس نيز بر آنها تاكيد كرده است. اگر نجواي آزادي را زماني ميشد همنوا با استوارت ميل زمزمه كرد، اكنون هابهاوس آن را بهطور دقيق صورتبندي كرده است؛ همچون رهيافتي منضبط و مستدل براي ليبراليسم و آنچه آن را از قطبهاي ديگر انديشه متمايز ميكند.