شكاف آموزشي آيا پر ميشود؟
كامران مشفقآراني
باورش شايد سخت باشد، ولي من همچنان كابوس شبهاي امتحان در نوجوانيام را ميبينم، هنوز خواب ميبينم به سرجلسه كنكور رفتهام و مدادم را در خانه جا گذاشتهام، اين تروماي كهنه تنها مشكل من نيست، اگر از خيلي از دهه شصتيها و همه آنان كه با معضل كنكور روبهرو بودهاند، بپرسيد شايد روياهايي مشابه را همچنان بعد از گذشت ساليان دراز تجربه كنند.
كنكور كه تمام شد، يك روز در محوطه سلف دانشگاه نشسته بوديم كه دوستم از من پرسيد رياضيات را چند درصد زدهاي؟ نمرهام خاطرم نيست، اما آنچه به ياد دارم عددي زير بيست درصد بود. وقتي اين را به دوستم گفتم پوزخندي زد و گفت تو كه شبانهروز درس ميخواندي! بعد با همان پوزخند ادامه داد اگر باهوش بودي فقط پنج تست را ميزدي و مثل من ديگر نياز نبود درس پيشنياز برداري. او درست ميگفت، من همه تستهاي رياضي را با مشقت و پشتكار فراوان حل كرده بودم و اكثر گزينهها را زده بودم، چون همه مباحث را چندين و چند مرتبه خوانده بودم و با خودم ميپنداشتم كه عالم دهر شدهام، ولي در مقابل او تنها پنج تست ساده را كه بلد بود پاسخ داده و هم نمرهاش از من بيشتر شده بود و هم رتبهاش.
اين مثال در ذهن من ماند تا اينكه چند ماه پيش همين خاطره را براي دوست مشترك ديگري تعريف كردم، بنده خدا كاملا جا خورد و گفت اگر تو امروز اين را نميگفتي من همچنان به موضوع به اين سادگي حتي فكر هم نميكردم و بعد شروع كرد به افسوس خوردن، چرا همين نكته ساده را هيچ كدام از مشاوران خرد و كلان كنكور در آن سالها به ما نگفته بودند و در اطراف من تنها كسي اين مهم را ميدانست كه در مدرسهاي غيرانتفاعي و از مدارس شاخص تهران تحصيل كرده بود. به دلار كه محاسبه ميكنم هنوز درآمد يكسال كامل يك كارمند معمولي برابر با شهريه سال پاياني مدرسه دوست خردمندم كه تنها پنج تست رياضيات را زده بود، نميرسد.
اگرچه اين تنها يك مثال بسيار سادهانگارانه است ولي اگر سالهاي اخير آزمونهاي ورودي دانشگاهها و ليست نفرات برتر را نگاه كنيم به سادگي پي خواهيم برد كه اكثريت به اتفاق نفرات برتر زيرمجموعه آموزشگاهها يا مدارس خاصي هستند كه از آموزشهاي حرفهاي و باكيفيت متفاوتي از معيار عمومي پرورش ديدهاند، البته ناگفته نماند هر قدر اينترنت و گوگل را شخم زدم به آمار دقيق و قابل استنادي نرسيدم جز چندين رپرتاژ آگهي كه خود در كنه ماجرا همين ادعا را تصديق ميكرد، ولي آنچه اعيان بود صراحت تلخ اين واقعيت است كه عدم وجود عدالت آموزشي در طول دهههاي مستمر فرصتهاي برابر را از دانشآموزان و دانشجويان ربوده و خود تبديل به معضلي لاينحل شده كه در كنار ديگر نابرابريهاي موجود جاي پاي خود را محكم كرده.
در اين ميان مشكلاتي كه با روي كار آمدن طالبان در افعانستان به وجود آمده نيز در سطح كلان بينالمللي به اين معضل دامن زده، آنجا ديگر مساله كيفيت آموزشي نيست، مشكل وجود يا عدم دسترسي به آموزش براي دستكم نيمي از جمعيت است.
با رشد فناوري در قرن جديد تكنولوژيهاي آموزشي نيز به همان نسبت رشد كردهاند، اكنون انديشمندان و دغدغهمندان برابري اميد دارند تا با رشد پديده هوش مصنوعي و همينطور توسعه ضريب نفوذ اينترنت با استفاده از زيرساختهاي موجود اين موج نابرابري در طول دهههاي آتي تا حدود چشمگيري كاهش يابد، در نظر داشته باشيد دسترسي به فناوري تنها به خودي خود نميتواند به ترويج از دست رفتن عدالت اجتماعي دامن بزند، مثلا ذهنيت استقرار اينترنت طبقاتي نه تنها اين شكاف ترسناك فرصتهاي برابر را كاهش نميدهد كه به نوبه خود بدعتي در راستاي ارتقاي سطح بيعدالتي آموزشي تبديل خواهد شد. نيمه پر ليوان اما گوياي زواياي روشن ديگري است كه نميتوان از آن چشمپوشي كرد. با رشد فناوري چه بخواهيم و چه دوست نداشته باشيم ضريب نفوذ دسترسي به اطلاعات را به صورتي تصاعدي افزايش خواهد داد و همينطور با توسعه هوش مصنوعي دستيارهاي ديجيتال نيز تا سرحد استادي در جوامع فلاكتزده قد علم خواهند كرد. رويكرد تعاملي دستياران هوش مصنوعي كه توسط ابرشركتهاي يكهتاز تكنولوژي در حال توسعه هستند تا همين امروز هم به كمك آموزش جوامع آمدهاند و تاثير آنان در كشورهاي پيشرفته كاملا با استفاده از همين ابزارها قابل اندازهگيري است، لكن ديري نخواهد پاييد كه سازمان نظام آموزشي بهطور گسترده در سطح تمدن بشري دچار تحولاتي اساسي شود و اين روزنه اميد را براي بشر رقم بزند كه شكاف نابرابري آموزشي و دسترسي به حداقل آموزشهاي ضروري در حال كوچك شدن است. احتمالا با مفهوم شخصيسازي آموزش توسط دستياران هوش مصنوعي آشنا باشيد، هوش مصنوعي در مراحل اوليه خود است، اما همين امروز هم ميتواند با استفاده از اين تكنولوژيها به همه دانشآموزان، بدون توجه به پيشزمينههاي آنها، دسترسي به فرصتهاي يادگيري با كيفيت بالا را شخصيسازي فرآيند آموزشي براي اكثريت آنان فراهم كند. سيستمهاي كنوني ميتوانند منابع آموزش فردي را به گروههاي گستردهتري گسترش دهند يا در خدمات آموزشي موجود، شكافها را بهطور معناداري پر كنند. اخيرا يونسكو نيز توسعه هوش مصنوعي در زمينه آموزش رادر محوريت فعاليتهاي خود قرار داده است. اين سازمان به توسعه فناوريهاي مرتبط براي دستيابي به اهداف آموزش در سطح كلان سرمايهگذاري كرده و به توسعه آن همت گمارده است، با اين حال مثل تمام فناوريهاي ديگر اين تمام حل مساله نيست و همچنان چالشهايي وجود دارند. برخي كشورهاي كمتر توسعه يافته در خطر ايجاد شكافهاي فناوري، اقتصادي و اجتماعي جديد با توسعه هوش مصنوعي هستند، علاوه بر اين معلمان نيز بايد مهارتهاي ديجيتال جديد را بياموزند تا بتوانند بهطور معنادار و در راستاي اهداف آموزشي از آن استفاده كنند.