سرمايه اجتماعي يا تفاوت پزشكيان با ديگر كانديداها
در نظر داشت «ديگري و اعتماد كردن به ديگري» به معناي تعامل اجتماعي كه به وجود آورنده سرمايه اجتماعي است همواره با ميزاني از ريسك همراه ميباشد و اگر افراد به لحاظ اقتصادي در وضعيت شكنندهاي قرار داشته باشند از هرگونه فعاليتي كه منجر به ريسك شود پرهيز ميكنند و تعاملات اجتماعي به حداقل ميرسد. از سويي ديگر حس تبعيض و نابرابري يكي از عوامل نابودكننده سرمايه اجتماعي است، در تمام دنيا گروههاي طرد شده و به حاشيه رانده شده نسبت به مشاركتهاي مدني بيميلتر هستند مثلا در امريكا سياهپوستان مشاركت كمتري دارند.
آن چيزي كه تحت عنوان اقتصاد بازار (به معناي حاكم شدن مناسبات بازار بر جامعه) شناخته ميشود در تمام دنيا به افزايش نابرابري منجر شده است، مساله اصلي در نظام سرمايهداري توليد ثروت نيست بلكه توزيع آن است، وقتي اين رويكرد را مبنا قرار بدهيم ناگزيريم تمام آن را پياده كنيم، ادعايي كه متوليان اين نوع اقتصاد در ايران نيز دارند كه ناكارآمدي سياستهايشان را به پياده نشدن تمام آن ربط ميدهند. تجربه نشان داده كه اقتصاد بازار (به اين مبنايي كه تعريف شد) در مرحله اول حذف خدمات عمومي را مطالبه ميكند، اتفاقي كه منجر به بيشتر شدن شكاف بين طبقات مختلف جامعه ميشود. در ايران پوليسازي آموزش و بهداشت باعث شده كه اعتماد به پزشك و معلم (معلمي شغل انبيا فهم ميشد) كه به لحاظ فرهنگي در اين جامعه بالاترين جايگاه را نزد مردم داشته از بين برود و اكنون همه ميدانند كه اگر خدمات درماني يا آموزشي خوب ميخواهند بايد به مراكز درماني و مدارس خصوصي مراجعه كنند. اقتصاد بازار در صورت توفيق ممكن است اقتصاد را شكوفا كند و منجر به توسعه شود اما حتما سرمايه اجتماعي را نابود خواهد كرد. جامعهاي كه همين حالا هم دچار افول شده و ديگر برادر به برادر اعتماد نميكند.
مساله بازگشت به اقتصاد دولتي نيست و چنين دوگانهاي (اقتصاد بازار و دولتي) صرفا وجود ندارد بلكه الگوي دولت رفاه كه مورد توجه دكتر پزشكيان قرار گرفته است اتفاقا از دل نجات جامعه و در عين حال حفظ كارآمدي و توسعه اقتصادي است. توجه ايشان با بازاري نشدن سلامت و آموزش و رفع تبعيض توجه به اين نكته مهم دارد.
مساله اينجاست كه ايستادن در جانب مردم از خلال ميدان سياست يا از خلال ميدان اقتصاد به تنهايي حاصل نميشود بلكه به رسميت شناختن جامعه و توجه به مسائل آن و راهكار مبتني بر نيازها و خواستهاي مردم امكان گشايش در آينده را ممكن ميسازد.
به زبان ديگر توسعه اقتصادي كه مبتني به افزايش سرمايه صرف باشد آن طور كه در برنامه ديگر كانديداها مورد اشاره است، هرگز مشاركت مردم و خير عمومي را در بر نخواهد داشت. نميشود براي جامعهاي كه مردمش از فقر و نابرابري رنج ميبرد، مدل اقتصادياي را در پيش گرفت كه مشخصهاش افزايش نابرابري است.
ثروت قدرت و منزلت سه فاكتور مهم براي جامعه است و ناديده گرفته شدن قدرت و منزلت و تنها وعده ثروت دادن (از طرف كانديداهاي اصولگرا) نه خواست مردم است و شدني است، پزشكيان اين هر سه را براي افزايش سرمايه اجتماعي با هم ميبيند و با هم ميخواهد. همچنان كه تبعيض به معناي اصليترين ريشه كاهش سرمايه اجتماعي نه فقط تبعيض در دستيابي به قدرت به معناي خويشاوندسالاري و نگاه جناحي و حزبي است كه همواره از سوي كانديداهاي اصولگرا تكرار ميشود و تبعيض موجود در كشور در اين سطح تقليل مييابد زيرا هرگز به تبعيض جنسيتي، قوميتي و... پرداخته نميشود، اما دكتر پزشكيان صراحتا اشاره ميكند همه بايد بر سر يك سفره بنشينند و اين به معناي رفع تبعيض در كشور است.
جامعه زماني با صندوق زاويه گرفت كه احساس كرد در برابر قدرت، ضعيف و ناتوان شده و امكان پيگيري مطالبات خود را ندارد. بديهي است كه شرط قدرتمند شدن و حضور جامعه صرفا توسعه اقتصادي و كنترل تورم نيست پس نميتوان با وعده توسعه اقتصادي، خصوصيسازي و كنترل تورم مردم را به صندوق آشتي داد، بلكه بايد تبعيض و تضعيف جامعه كه در سالهاي اخير اتفاق افتاده را به رسميت شناخت و قدرت جامعه را از طريق نهادهاي عمومي و قانوني افزايش داد و اين نقطه تفاوت دكتر پزشكيان و ديگر كانديداهاست.