گروه حوادث
توضيح «اعتماد»: اوايل سال جاري رسانهها اعلام كردند متهم به قتل شيما صباگرديمقدم؛ دختر ۱۴ سالهاي كه توسط بهلول ربوده و به قتل رسيده از زندان آزاد شده است. حالا «احمد صباگرديمقدم»، پدرخوانده مقتول طي مصاحبهاي با «اعتماد» مدعي شده كه در پرونده متهم، نام دختر ديگري نيز قيد شده كه توانسته از چنگ بهلول فرار كند. او همچنين ادعا ميكند كه حين بازرسي از خانه متهم، يكسري زيورآلات و چندين لباس دخترانه توسط پليس كشف شده كه در اين راستا پيگيريهاي لازم توسط ضابطان و مراجع قضايي صورت نگرفته است. احمد صباگرديمقدم ميگويد اين مصاحبه را به خاطر دختران ديگري كه امكان دارد توسط متهم جانشان در خطر باشد، انجام داده است. همچنين پدرخوانده شيما طي مصاحبه به يك مورد مفقودي دختري اشاره ميكند كه تاكنون هيچ اثري از او يافت نشده است؛ البته همان سال برخي رسانهها به موضوع آزار و اذيت برخي دختران توسط بهلول اشاره كرده بودند. حالا «اعتماد» بر همين اساس اين گزارش را جهت پيگيري مراجع قضايي در رابطه با ادعاهاي پدرخوانده شيما تنظيم كرده است. لازم به ذكر است كه گفته شود؛ تمامي اسامي، شمارههاي تماس، آدرسها و پلاك ماشيني كه متهم با آن شيما را ربوده، نزد روزنامه محفوظ است.
متهم بعد از قتل شيما جنازه او را با اسيد سوزانده بود
ارديبهشت ماه ۱۴۰۳ رسانهها نوشتند: «دوران مجازات مرد ۶۶ ساله كه دختر ۱۴ سالهاي را كشته و جسدش را در خانه دفن كرده بود با گذشت اولياي دم و همچنين بخشيده شدن بخشي از محكوميتش پايان يافت.» اين در حالي است كه پدر شيما به «اعتماد» ميگويد: «متهم دو سال پيش با پرداخت يك ميليارد تومان توانست رضايت مادر شيما را كه اعتياد دارد، جلب كند. بعد از آن هم متهم نامهاي در زندان تنظيم كرد مبني بر اينكه بيمار شده است و رسيدگي به پرونده بهلول منجر شد او ارديبهشت امسال از زندان آزاد شود.» صباگرديمقدم در واكنش به آزادي بهلول با توجه به مواردي كه در پرونده او قيد شده، ميگويد: «وقتي بهلول دستگير شد به همراه ماموران آگاهي براي بازرسي از خانه بهلول به آنجا رفتيم. حين بازرسي از خانه او يكسري زيورآلات و چندين لباس دخترانه كشف شد. اين موارد نيز در پرونده موجود است، اما فردي به نام [...] كه سال ۱۳۹۸عهدهدار پرونده بود در رسيدگي به اين موارد كمكاري كرد. هر چند كه اين مامور در حال حاضر در اداره پليس كار نميكند، اما اگر زودتر پيگير شكايت ما شده بود، شيما الان زنده بود. بهلول پس از اعلام مفقودي شيما يكي، دو بار دستگير شد، اما هر بار ماموران از او سرنخي به دست نميآوردند و او آزاد ميشد تا اينكه دختري به نام [...] از خانه بهلول فرار كرد. از آنجا به بعد ماموران آگاهي، متهم را زير نظر گرفتند و سپس او را دستگير كردند. بهلول چند روز بعد از دستگيري به قتل شيما اعتراف كرد، اما دو بار براي گمراه كردن ماموران آگاهي آدرس جايي كه جسد شيما را معدوم كرده بود، اشتباه اعلام كرد؛ يك بار گفت، جسد شيما را داخل رودخانه انداخته. بار ديگر گفت جسد شيما را از بالاي يك پرتگاه داخل دره انداخته است تا اينكه بار آخر آدرس مدفون كردن جسد را به ماموران درست اعلام كرد و گفت جسد شيما را به خانه ديگر صاحبخانهاش كه زني مسن بوده، برده و آنجا جسد را در باغچه دفن كرده است. باغچه آن خانه توسط ماموران جستوجو و استخوانهاي شيما كشف شد. ماموران پليس به ما گفتند جسد در عرض ۱۴ ماه نميتواند به اين شكل درآمده باشد و متهم قبل از اينكه جسد را مدفون كند با اسيد سوزانده است. به همين خاطر فقط از شيما استخوانهايش باقي مانده بود.»
دختري از اقوام به شيما گفت تو دختر صباگرديمقدم نيستي!
مرداد ماه سال ۱۳۹۸ پدرخوانده شيما به پليس اعلام ميكند كه دخترش مفقود شده است. پليس با شكايت پدرخوانده شيما تحقيقات خود را آغاز ميكند و پي ميبرد كه شيما آخرين بار در پايانه بيهقي سوار يك خودروي پژو مسافربر شده است. وقتي از روي پلاك خودرو به مالك آن كه پيرمردي به نام بهلول بوده، ميرسند او را بازداشت ميكنند، اما بهلول مدعي ميشود كه از سرنوشت شيما خبري ندارد.
احمد صباگرديمقدم در مورد اينكه چرا شيما آن روز به پايانه بيهقي رفته بود به «اعتماد» ميگويد: «تازه تولد ۱۴ سالگي شيما را جشن گرفته بوديم كه دختري از اقواممان به شيما گفت تو دختر اين خانواده نيستي و خانوادهات در مشهد هستند. به همين خاطر شيما خانه را ترك كرد تا به سمت مشهد برود. همسرم چند بار با شيما تماس گرفت و گفت به خانه برگرد تا ماجرا را برايت تعريف كنم. شيما در ترمينال بود كه حرف همسرم را قبول كرد، اما گفت خودش ماشين كرايه ميكند تا به سمت خانه برگردد. تا دير وقت منتظر شيما مانديم، اما از او خبري نشد. تصميم گرفتيم ماجرا را به پليس اطلاع دهيم. خيلي زمان برد تا پليس دوربينهاي مداربسته را بررسي كند. بعد از بررسي دوربينهاي مداربسته متوجه شديم شيما سوار يك خودروي پژو سفيدرنگ به پلاك [...] شده تا به سمت خانه بيايد، اما بعد از آن ديگر از او خبري نميشود.»
پدرخوانده شيما در ادامه ميگويد: «بعد هم متوجه شديم وسط راه بهلول كه راننده همان ماشين بوده، شيما را با ترفند به خانهاش در خيابان [...] كشانده و آنجا شيما را حبس كرده و چند وقت بعد هم او را با شال خفه و جسدش را با اسيد سوزانده و در باغچه خانهاي در خيابان گرگان خاك كرده است. البته بهلول وقتي مورد ظن ماموران پليس قرار ميگيرد ابتدا به دروغ ميگويد كه از شيما چيزي نميداند. براي همين هم آزاد ميشود. تا اينكه چند وقت بعد از ماجراي شيما دختر ۱۶ سالهاي از چنگ بهلول فرار ميكند. آن دختر هم در خانه بهلول حبس شده بود، اما وقتي يك روز با بهلول درگير ميشود صداي داد و فريادشان به گوش همسايهها ميرسد و همسايهها مقابل خانه بهلول جمع ميشوند و آن دختر فرار ميكند. بعد از فرار آن دختر ماموران پليس براي بار سوم بهلول را دستگير ميكنند و اينبار بهلول به قتل شيما اعتراف ميكند. من حتي خانه بهلول را پيدا كردم و آنجا رفتم. بهلول دور تا دور تراس خانهاش را حصير كشيده بود و پرچمهاي يا حسين يا ابوالفضل از تراس آويزان كرده بود تا مردم به او شك نكنند.»
صباگرديمقدم درباره نحوه به سرپرستي گرفتن شيما ميگويد: «مريم كه ما اسمش را شيما گذاشتيم، چهار ماهه بود كه سرپرستياش را به عهده گرفتيم. مادر شيما اعتياد داشت و آن زمان زندان بود. البته شيما هم چون شيرخواره بود داخل زندان كنار مادرش نگهداري ميشد. ما به واسطه برادرم كه مشهد بود با اين خانواده آشنا و از وضعيت شيما باخبر شديم. به همين خاطر با همسرم تصميم گرفتيم به مشهد برويم و اگر شد شيما را به فرزندي قبول كنيم. در نهايت هم همه چيز فراهم شد و ما شيما را با خودمان به تهران آورديم و تا ۱۴ سالگي عين فرزند خودمان از او مراقبت كرديم، اما وقتي آن اتفاقها افتاد ما به لحاظ حقوقي حقي نداشتيم. پدر شيما نيز چون با مادر او مدتي صيغه بود اسمش در شناسنامه شيما نبود. به همين خاطر بهلول خيلي راحت توانست با پرداخت ديه يك ميليارد توماني از مادر شيما رضايت بگيرد. قتل شيما براي مادرش حكم برنده شدن در بليت بختآزمايي را داشت كه يك ميليارد تومان نصيبش شد.»
پدرخوانده شيما به دو سوال ديگر «اعتماد» نيز پاسخ ميدهد.
با توجه به اينكه مدعي هستيد در پرونده قضايي متهم قيد شده؛ حين بازرسي از خانه او لباس و زيورآلات دخترانه كشف شده چرا قاضي پرونده اين موارد را ناديده گرفته است؟
ما اين موضوع را پيگيري كرديم، اما به ما گفتند در رابطه با اين موارد شاكي وجود ندارد.
صحبتهاي شما حاكي از آن است كه با آزادي بهلول امكان دارد اين اتفاق براي دختران ديگر نيز رخ دهد، درست است؟
بله، به همين خاطر خواستم اين موضوع رسانهاي شود. اطلاع دارم وقتي بهلول با قيد وثيقه آزاد شده به خانمي كه سوار ماشينش بوده گفته كه تنها زندگي ميكند... .