رويارويي ايران و اسراييل معادلات خاورميانه را پيچيده ميكند
در همين زمان، واشنگتن تحركات نظامي خود در منطقه را نيز افزايش داده كه به نوع كنش اين دولت پس از حمله اسراييل به كنسولگري ايران شباهت دارد. مقامات نظامي و دفاعي امريكا بر تقويت حضور نظامي خود در منطقه از جمله ارسال كشتيها و اسكادرانهاي جنگنده اضافي يا سيستمهاي دفاع هوايي و سلاحهاي بدون سرنشين تأكيد كردهاند. اين اقدامات و لفاظيهاي امريكا، علاوه بر اينكه جديت اين كشور در حمايت از اسراييل، با وجود اظهار نارضايتي از اقدامات نتانياهو را به نمايش ميگذارد، احتمالا هدف بازدارندگي و يا متقاعد كردن ايران به عدم اقدام متقابل را نيز دنبال ميكند. مقامات اسراييل نيز بر آمادگي خود براي رويارويي با طيف وسيعي از سناريوها در بحبوحه تشديد تنش در منطقه تأكيد كردهاند.
اما اينكه آيا تحولات جديد، منطقه را وارد يك درگيري فراگير خواهد كرد يا خير به عوامل و فاكتورهاي مختلفي بستگي دارد. در اين ارتباط ابتدا بايد به نيات كنشگران دخيل اشاره كرد. در حال حاضر جمهوري اسلامي ايران اگرچه جديت خود براي واكنش را اعلام كرده، اما شواهدي وجود ندارد كه نشان بدهد خواهان يك جنگ در منطقه باشد. در ارتباط با اسراييل نيز بهرغم آنكه بسياري بر اين موضوع تأكيد ميكنند كه نتانياهو خواهان وارد كردن امريكا به جنگي احتمالي با ايران از طريق انجام كنشهاي تحريكآميز است، دو نكته را بايد مدنظر قرار داد: اول اينكه، اسراييل پيشتر نيز فرصت چنين كاري را داشته است (البته نويسنده پويايي تحولات را نيز مدنظر دارد) و دوم اينكه، به نظر ميرسد وي بيشتر خواهان فشار بر دموكراتها در صحنه سياست داخلي امريكا در آستانه انتخابات رياستجمهوري اين كشور است. اظهارات كامالا هريس در امريكا نگراني امريكا از اقدامات اسراييل را نشان داد.
موضوع دومي كه ميتواند تأثيرگذار باشد و بايد در تحليلها مورد توجه قرار بگيرد اين است كه دو قدرت بزرگ فرامنطقهاي و تأثيرگذار يعني امريكا و چين به هيچوجه خواهان وقوع چنين جنگ فراگيري در منطقه نيستند. امريكا پيشتر اين موضوع را هم در نظر و هم در عمل نشان داده است، به اين معنا كه سياست امريكا در دفاع از اسراييل و در كنشهاي تهاجمي آن متفاوت از يكديگر هستند. در حال حاضر در صورت اقدام ايران همچنان انتظار فشار واشنگتن به تلآويو براي جلوگيري از اقدام تحريك برانگيز جدي ديگر وجود دارد. در اين ارتباط، دموكراتها در آستانه انتخابات به هيچوجه تمايلي به شكلگيري اين روند ندارند. هرچند ترامپ نيز بارها بر لزوم خاتمه جنگ غزه تأكيد كرده است. چين نيز بهرغم آنكه وضع موجود در منطقه را دستاويزي براي انتقاد از امريكا قرار داده و تنشهاي مديريت شده سبب ميشود امريكا تا حدي درگير مسائل منطقه باشد، اما به دلايل مختلف مخالف وقوع جنگي گسترده در منطقه است. پكن از زمان وقوع جنگ غزه، رويكردي انتقادي نسبت به سياستهاي امريكا و اسراييل اتخاذ كرده و همچنين، به تلاش براي ايفاي نقش ميانجي ميان گروههاي فلسطيني از منظر نقشآفريني در مسائل منطقه، مينگرد. پكن از اين طريق خواهان كشاندن خود به دور ميز مذاكره و شناسايي به عنوان كنشگري موثر در مناقشات منطقه است و اين نگاه را دارد كه روابط با كشورهاي مسلمان منطقه ميتواند در ايفاي چنين نقشي براي اين كشور ياريرسان باشد؛ هرچند توان نقشآفريني اين كشور در منطقه از امريكا كمتر است. با توجه به اين ملاحظات، در زماني كه امكان حركت به سمت وقوع جنگي غير قابل مديريت و از كنترل خارج شده هر لحظه بيشتر ميشود، ميتوان اميدوار بود پكن گامهايي به سمت ايفاي نقش ميانجي و يا تسهيلگر در مديريت و يا كاهش تنشها بردارد.
اين دو فاكتور به عامل سومي ختم ميشود و آن احتمال مدنظر قرار دادن عدم قطعيتها در محاسبات كنشگران دخيل است. به اين معنا همه كنشگران اين موضوع را مدنظر قرار ميدهند كه بهرغم آنكه ممكن است بخواهند همهچيز تحت كنترل باشد، امكان از كنترل خارج شدن تحولات و رخدادها نيز وجود دارد.
بهرغم توضيحات فوق، بايد گفت كه در حال حاضر منطقه با شرايط بسيار پيچيدهاي مواجه شده و به تبع آن خطرات درگيري گسترده نيز افزايش يافته است كه نبايد آن را ناديده گرفت. در اين وضعيت نميتوان با قطعيت پيرامون موضوعات مختلف سخن گفت و به همين دليل همواره بايد نقش متغيرها و فاكتورهاي پيشبيني نشده و چرخه رخدادها را مدنظر قرار داد. از اين منظر، حتي اينكه نوع كنش و واكنشها در يك مقطع زماني مشخص چگونه باشد ميتواند تبعات پيشبيني نشدهاي در پي داشته باشد.
كارشناس ارشد مسائل بينالملل