• ۱۴۰۳ شنبه ۲۷ مرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5837 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۲۷ مرداد

كاش هر محله‌اي يك «‌صنيع‌خاني» داشت

علي‌اصغر صباغ‌پور

چندي پيش در محفلي به دوستان مي‌گفتم: در سال ۱۳۵۷ انقلابي به ‌وقوع پيوست و عزم همگان جزم شده بود «مي‌ در ساغر اندازند و فلك را سقف بشكافند و طرحي نو دراندازند!» غافل از اينكه از امكانات و مقدورات كشور اطلاعات واقعي كسب نشده بود. جمع كثيري از نسل ما با منابع محدود، «د‌ن‌كيشوت‌وار» كارزاري به‌راه انداخته بودند تا اهداف بلندپروازانه و طرح‌واره‌هاي خيره‌كننده نشات ‌گرفته از وهم و خيال را عملي كنند و «آسمان» را «زميني» و «زمينيان» را «آسماني»! ولي نشد. حال ما بايد از مركب «دن‌كيشوت» پياده شويم و لااقل به زيست‌بوم كوچك خود كه عبارت است از «محله» و «نظام خويشاوندي» بپردازيم. اجراي طرح‌هاي كوچك و محدود، در مقياس يك «محله» ثبوتا و اثباتا، موثرتر است و قابليت تحقق بيشتري دارد.
مرحوم «آسيدعلي آقاي صنيع‌خاني» به درستي نكته‌ مورد اشاره را فهم كرده بود و همواره بدان پاي مي‌فشرد. مرحوم «آقاسيد مهدي طباطبايي» هم چنين بود. صبح و شب درِ خانه‌اش گشوده‌ بود براي اهالي محله. او نيز يك تنه محله‌اي را اداره مي‌كرد و مساعي خود را به كاهش آلام اهل محله و رتق‌و‌فتق امور و فيصله‌ دادن به اختلافات اشخاص و خانواده‌ها صرف مي‌كرد. خداوند هر دو را غريق رحمت واسعه خويش كند. ذكر اين نكته ضروري است كه با توسعه شهري و ايجاد اتوبان‌ها، بسياري از محله‌ها چند شقه‌ شده‌اند. اين معضل و نيز زندگي در فضاي مجازي نوعي «محله‌زدايي» ايجاد كرده است كه پيوندها و انسجام محله را با مشكل مواجه ساخته است. بگذريم .... 
 «آسيدعلي‌‌آقا» نظير نداشت. يكدانه و نمونه فرد اعلا بود. از محله‌‌ جنوب شهر برخاست. در تداول و تطور ايام، اگر چه در مظانِ موقعيت‌ها و مناصب قرار گرفت ولي محله را ترك نكرد. بر عهدي كه پيش از انقلاب با قشرهاي فرودست بسته بود، تا لحظه آسماني  ‌شدنش، پايدار ماند و حتي در بيمارستان نپذيرفت امكانات ويژه‌اي براي درمانش تدارك ديده شود.
 «آسيدعلي‌مان» نخ تسبيح دوستان بود؛ به مجرد عزم و همتش براي تاسيس موسسه «همياران رشد نازي‌آباد » اكثر قريب به اتفاق نازي‌آبادي‌هاي قديم و جديد، در اطرافش حلقه زدند تا بتوانند خدمتي بي‌مزد و منت به اهالي محله عرضه بدارند. 
 «آسيدعلي آقاي ما» واقعا متدين بود و تدين وي در انگشتر و تسبيح و پيشاني‌اش متظاهر نمي‌شد! نماگر تدين ايشان، بي‌ريايي‌اش بود و خاكي بودنش؛ تواضعش بود و ادبش؛ مهرباني‌اش بود و ايثارگري‌هاي بي‌شائبه‌اش؛ قلّت موونه‌اش بود و كثرت معونه‌اش1؛ مردم‌داري‌اش بود و خاموش نشستن‌هايش؛ رفق‌ و مدارايش بود و آسان‌گيري‌ها و تحمل‌هايش نسبت به تمام افكار و افعال و سليقه‌ها؛ خلوصش بود و احترام و تكريمش نسبت به تمام انسان‌ها. 
افسوس! كاش جوانان، پيران، زنان و مردان هر محله‌اي يك «صنيع‌خاني» داشتند. «آقاي سيدعلي صنيع‌خاني» براي خود نبود؛ براي مردم بود. او در عمل به روايت منقول از امام هشتم، پاي مي‌فشرد كه نصف عقل آدمي، اظهار دوستي و محبت به عموم مردم است (التودُّدُ إلى الناسِ نِصفُ العقل) . خدايش بيامرزد.
۱- اشاره به خطبه همام در نهج‌البلاغه كه امام علي در صفت مومنان مي‌گويد: قليل الموونه و كثير المعونه. مومنان خرج شخصي‌شان اندك است و اعانه و كمك‌شان به مردم، فراوان.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون