لیلی عشقی در کتاب «زمانی میان زمانها» -که به زبان فرانسوی نوشته و سالها پیش توسط دکتر احمد نقیبزاده به فارسی برگردانده شده است- در مورد انقلاب اسلامی ایران مینویسد که این انقلاب نقطه هدف و قله آرمانی خودش را عاشورا قرار داد. روزی که در نگاه اول، بزرگترین شکست نظامی شیعیان محسوب میشود، اما قرنها بعد از آن، انقلابی که میخواهد نظامی سیاسی و سلطنتی 2هزار و پانصد ساله را سرنگون کند، الگوی خود را همان عاشورا قرار میدهد و از قضا نتیجه هم میگیرد و انقلابیون پیروز میشوند و نظام سلطنتی که ریشهای بس طولانی در این ملک و ملت داشت را سرنگون میکند. او در همان کتاب اشاره میکند که شیعیان در تاریخ صدر اسلام جنگهایی را نیز تجربه کردهاند که در آنها پیروز مطلق بودهاند.
جنگهایی که شیعیان در آن پیروز شدند
شاید مهمترینشان جمل که وقتی بیعتشکنان با آن عِدّه و عُدّه سرکشی کردند و علیه خلافت مشروع و قانونی امام علی (ع) شوریدند و در بصره سعی کردند خلافت امام را به چالش و آن منطقه را به آشوب بکشند با سرکوبی قاطع روبهرو شدند. لذا برخی از آنان به هلاکت رسیدند و برخی دیگر نیز با ابراز توبه و ندامت و با سری افکنده و گردنی شکسته به کنجی خزیدند. در جنگ جمل جبهه شیعیان، پیروز مطلق میدان بود و در صفین هم هرچند پیروزی در دسترس بود اما به واسطه نیرنگهای فرماندهی شام و بلاهت برخی از سپاهیان امام
-که بعدها برخی از ایشان بنیانگذار فرقه خوارج شدند- موجب شد تا آن نبرد بدون پیروزی به پایان برسد. بنابراین شیعیان از آنجایی که برخوردار از پیروزیهای نظامی و میدانی بزرگی بودهاند شاید در حالت طبیعی منطقیتر آن باشد که ایشان در نمادسازیهای خود، آن نبردهای پیروز شده را مبنا قرار دهند. اما در تاریخ تشیع به عکس هر جریان دیگری شاهد هستیم که آنها الگو و نماد خود را نبردی قرار میدهند که علیالظاهر جز خونهای به زمین ریخته شده، سرهای از تن جدا شده، اجساد به زیر سم ستوران له شده، زنان و فرزندان به اسارت رفته نتیجه دیگری عایدشان نشده است.
عاشورا؛ نماد و شناسنامه تشیع
آری عاشورا بزرگترین نماد و شناسنامه تشیع شد. تنها انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 شمسی نبود که عاشورا را الگو و شعار خود قرار داد، بلکه هر جنبشی در تشیع که بعد از سال 61 قمری در هر سزمینی شکل گرفت، عاشورا بزرگترین عنصر الهامبخش او بود. از قیام مختار و نهضت توابین در همان سالیان نخست بعد از عاشورای سال 61 هجری گرفته تا به قدرت رسیدن آلبویه در بغداد و تشکیل سلطنت صفوی در ایران و بعد هم که البته به پیروزی انقلاب اسلامی میرسیم. حالا چه کسی گفته است که این انتهای کار است و بعد از این عاشورا نمیتواند نقشی را ایفا کند که در همه سدههای گذشته ایفا کرده است؟ کسی چه میداند شاید تازه این آغاز راه باشد.
امامت؛ رکن رکین دین
براساس باور ما شیعیان، ولایت امیرالمومنین (ع) و مساله امامت، رکن رکین دین است که بدون آن نمیتوان به آموزههای اصیل اسلام با محوریت قرآن و سنت پیامبر (ص) دست یافت. پس اگر باز بنا بر اعتقادی اسلامی و قرآنی قرار است خداوند، این دین را یگانه دین در جهان قرار دهد -«هُو الذِي أرْسل رسُولهُ بِالْهُدى ودِينِ الْحقِّ لِيُظْهِرهُ على الدِّينِ كُلِّهِ ولوْ كرِه الْمُشْرِكُون» (توبه/33)- حتما مقصود از آن، دینی است که هدایت در آن تضمین شده و مطمئن است که این مهم -دستکم به اعتقاد مسلّم و لایتخلف شیعیان- بدون ولایت امیرالمومنین (ع) و ائمه از نسل او (علیهمالسلام) ممکن و میسور نیست. حال اگر با چنین صغری و کبرایی به گزارههای فوق باور داشته باشیم، آیا توسعه ولایت امیرالمومنین (ع) و باور به اصل امامت در جهان، جز با امام حسین (ع) و عاشورای او متصور است؟ باور کنیم توفیقی که امروز در مورد نهضت رسول خدا (ص) و دین او در سراسر جهان شاهدیم، 10 قرن پیش از آیندهای که امروز برای عاشورا و نهضت حسینی میتوان متصور بود، بسیار بعیدتر و دستنایافتنیتر بود. اما وعده الهی است و تحقق آن لاجرم غیرقابل خدشه!
نامت بماند تا ابد
همانطور که در احوال مولانا نوشتهاند، هر زمان صدای اذان بلند میشد و نام پیامبر (ص) را میشنید که «اشهد ان محمدا رسولالله»، دستان خود را روی زانو میگذاشت و بلند میشد و میگفت: «نامت بماند تا ابد ای چشم ما روشن به تو»! آری مولانا در دورانی زندگی میکرد که هنوز اسلام و پیامبرش در دنیا جای و جایگاه امروزین را نداشتند. وضعیت مسلمانان در جهان آن روز از هر نظر قابل مقایسه با امروز نبود و در واقع این پیشبینی ملای رومی بود از آینده اسلام و نهضت رسول خاتم (ص) که در قالب دعا سروده است.
اما پیشبینی او جز در نتیجه تاکید خود قرآن و وعده الهیای بود که شارع مقدس آن را تضمین کرده است؟ او به این وعده الهی باور داشت و ما امروز شاهد بسیار بیش از آن چیزی هستیم او آن روز پیشبینی کرده بود. چنانکه خود مولانا نیز شاهد توفیق به مراتب بالاتر این دین نسبت به صدر اسلام و ایام حیات رسول خدا (ص) بود و این نکته را وی به نیکی در مییافت. لابد او هر وقت نگاهش میافتاد به منابر، مساجد و منارههایی که نام او را بر آنها فریاد میزدند و به رسالتش شهادت میدادند، در ذهن و ضمیرش وعده حق به پیامبر (ص) تداعی میشد و با خود زمزمه میکرد: «آنچنان کرد و از آن افزون که گفت / او بخفت و بخت و اقبالش نخفت». آری او با خود میاندیشید بعد از هفت قرن از حضور پیامبر (ص) در این جهان، هنوز نام و ندای او شنیده میشود و بسیار بیش از آنچه در روزگار خود او شنیده میشد. لذا میگفت پیامبر از دنیا رفت اما بخت و اقبال او از این هستی رخت بر نبست بلکه روز به روز فربهتر و تنومندتر شد و خداوند به وعده خود عمل کرد و حتی بیش از آنچه وعده کرده بود.
نوبت ما است
حالا هم نوبت ما است؛ ما هم تجربهای به بلندای چهارده قرنِ تمام را پیش روی خود داریم. در زمان ما نیز ندای محمد رسولالله بیش از هر زمان دیگری در تاریخ و جای جای پهنه گیتی به گوش میخورد و ما امروز بیش از مولانای رومی شاهد بخت و اقبال نبی مکرم اسلام هستیم و در عین حال میدانیم که درخت تنومند دین حق، میتوانست در همان نیم قرن نخست بعد از رحلت بنیانگذارش از ریشه کنده شود اگر قیام سبط او و سید سروران اهل بهشت نبود! آری امام حسین (ع) با الگو برداری از سیره جد خود و با تن دادن به یک هجرت بزرگ و قربانی عظیم -«و فدیناه بذبح عظیم»- توانست ثمره 23 سال نبوت رسول خدا (ص) را حفظ کند و تبدیل به یکی از اسباب -و بلکه مهمترین سبب- تحقق وعده الهی در آن موقعیت به غایت خطیر شود که به فرموده خودش اگر او چنین نمیکرد باید فاتحه اسلام خوانده شود؛ «انا لله و اناالیه راجعون و علی الاسلام السلام».
تبلور عظمت نهضت حسینی در اربعین
به نظر میرسد در طول همه قرنها، سالها و حتی لحظههای پس از عاشورا، امام حسین (ع) و نهضت یگانه او پا به پای دین رسول خاتم (ص) پیش آمده و در مهمترین بزنگاههای حساس، نقش خود را ایفا کرده و از این پس و این سالها به بعد بیش از پیش هم چنین خواهد کرد. به اربعین نگاه کنید! چه غوغایی در جهان برپا میکند هرچند بسیاری باشند که دوست ندارند به روی خودشان بیاورند و عظمت این بزرگترین و بیسابقهترین تجمع بشری را نظاره کنند.
به تنوع زبانها، قومیتها، ملیتها، مذاهب و حتی ادیانی که در این چند روز به این دریای خروشان میپیوندند نگاه کنید! کدام مهندسی اجتماعی میتواند چنین طرح سترگ و جامعی را اینچنین شکوهمند طراحی کند؟
تصور نکنید که این بزرگترین اجتماع جهانی که هر سال بدون وقفه در حال تکرار است میتواند حاصل تدبیر حکومتهایی نظیر دولت عراق یا ایران باشد. این حکومتها علیرغم تمام تواناییهایی که دارند اما در پیاده کردن طرحهایی به غایت کوچکتر و مختصرتر از مشایه اربعین، با مسائل و معضلات گاه بزرگی روبهرو میشوند. این رویداد بزرگ و استثنایی را باید در ادامه همان وعده الهی شمرد. تحلیل مشایه و اربعین جز با همان نگاهی که مولانا نسبت به بخت و اقبال نبی مکرم اسلام (ص) دارد، بیراهه رفتن است و گزاف گفتن!
اربعین؛ دروازه وعده الهی
این همان وعده الهی است که ما شاید اکنون در آستانه آن قرار گرفته باشیم. همان که خداوند در قرآن کریم وعده آن را داده است: «ولقدْ كتبْنا فِي الزبُورِ مِنْ بعْدِ الذِّكْرِ أن الْأرْض يرِثُها عِبادِي الصالِحُون؛ و در حقيقت، در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.» (انبیا/105)
آری قرآن تصریح میکند که در زبور داود -از کتابهای عهد عتیق که یهودیان و مسیحیان نیز هر دو به آن باور دارند و حتی این وعده الهی در کتاب مقدس امروزیشان هم وجود دارد- وعده آن داده شده است. آری وحی الهی وعده آقایی و ریاست صالحان و مستضعفان را بر جهان داده و تصریح میکند که خداوند اراده کرده است مستضعفین پیشوایان و وارثان زمین شوند: «ونُرِيدُ أنْ نمُن على الذِين اسْتُضْعِفُوا فِي الْأرْضِ ونجْعلهُمْ أيمهً ونجْعلهُمُ الْوارِثِين؛ و خواستيم بر كساني كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم] گردانيم و ايشان را وارث [زمين] كنيم.» (قصص-5) شاید مشایه اربعین اصلیترین دروازه به سیادت رسیدن صالحان و مستضعفان جهان باشد. راهی که اربعین آغاز آن و غایتش ظهور باشد؛ ظهور همان منجی که باز در تمام ادیان آسمانی وعده آمدنش داده شده است. این وعده نیز حق است و در نهایت روزی موعد آن فرا خواهد رسید.