درباره سريال «قطب شمال»
وقتي تنِ «الكساندر دوما» در قبر ميلرزد
فرزانه متين
سريال قطب شمال كه از ارديبهشتماه جاري از پلتفرم فيليمو پخش شد با داستان بسيار ضعيف، بازيگري ناپخته و كارگرداني نابلد يكي از سريالهاي ناموفق نمايش خانگي محسوب ميشود كه متاسفانه در ميان سريالهاي نسبتا خوبي چون افعي تهران، در انتهاي شب و جنگل آسفالت، گويا بازديدكنندگاني را به خود اختصاص داده البته بايد گفت آمار تماشاگران مزيد بر اينكه سريال خوب باشد، نيست چه بسا آمار بينندگان سريال فصل دوم زخم كاري يا گناه فرشته بالا بود اما هيچكدام كيفيت استاندارد لازم را نداشتند.سه سريال فوق (افعي تهران، در انتهاي شب و جنگل آسفالت) از سريالهاي نسبتا موفق نمايش خانگي هستند و همه ميدانيم نه تنها يك سر وگردن بلكه حتي قابل قياس با سريال قطب شمال نبوده است نه در اجرا نه در ايده و نه در بازيگري.اما بايد اين را بدانيم هميشه سوژه انتقام به همراه محوريت عشقي عامه پسند است.
كارگرداني اين سريال را امين محمودييكتا برعهده داشته كه اولين كارش محسوب ميشود.
كپي بسيار نازلي از سريال ازل تركيهاي
فرزاد فرزين، نازنين بياتي، اميرحسين فتحي، آناهيتادرگاهي و فرزاد حسني از بازيگراني هستند كه در اين اثر نمايش خانگي حضور دارند.
داستان از جايي شروع ميشود، پسري به نام همايون كه سامان، دوست نزديكش است او را با ارغوان آشنا ميكند.آنها عاشق يكديگر ميشوند غافل از آنكه پيش از آن سامان عاشق ارغوان بود.سامان به همراه دوستانش با توطئه و دسيسهچيني، همايون را در شب عروسياش راهي زندان ميكند.۱۲سال بعد همايون از زندان به نحوي آزاد ميشود و با نام مستعار آرشام يكتا تصميم ميگيرد جواب اين خيانت را بدهد و در اين مسير هم دختري به نام صحرا در كنار او قرار ميگيرد تا نقشه انتقام را پيش ببرد.
خب، به تبع اين داستان غير از جنبه عشق و رسيدن به يكگنج مدفون هيچ شباهتي به رمان معروف و پرفروش كنت مونت كريستو كه در ابتداي نمايش با اقتباس از اين اثر كلاسيك خودنمايي ميكرد، ندارد بلكه كپي بسيار نازلي از سريال ازل تركيهاي است.در كتاب كنت مونت كريستو، كنت هرگز چهرهاش را براي كساني كه ميخواهد از آنها انتقام بگيرد، رو نميكند بلكه با هوش و ذكاوت سعي ميكند خيلي تميز انتقام خود را بگيرد اما ما در اين سريال ميبينيم كه همايون با عمل جراحي، چهره خود را كاملا تغيير ميدهد و تبديل به فرزاد فرزيني ميشود كه نابازيگري و اكتهايش سوژه خندهدار براي مخاطبان ميگردد.
اين سريال هيچ حرف جديدي ندارد.پيش از اين مجموعههاي تلويزيوني و آثار سينمايي با نمرات بالايي با اقتباس از اين رمان، آثار درخشاني از خود به جا گذاشتهاند و مخاطب امروزه با تماشاي بهترين آثار دنيا از اين موضوع ناآگاه نيست.اقتباس از يك رمان آن هم رماني كلاسيك و محبوب فرانسوي و جهان كه مربوط به سه قرن گذشته است نيازمند يك فيلمنامه قوي و جمعي از نويسندگان كاربلد است كه بايد تحقيقات بسيار گستردهاي انجام شود اما همانطور كه گفته شد اين سريال مخصوصا با عمل جراحي بر روي صورت همايون يك نسخه ضعيف از يك سريال تركي و آبكي است كه از قضا آن سريال هم اقتباس از رمان فوق بوده است. از اينرو تن مرحوم الكساندر دوما با اين اقتباسها در گور ميلرزد.ما ايرانيها در كل در زمينه اقتباس لنگ ميزنيم و حتي يك اقتباس تروتميز از رمانهاي معروف ايراني در اين چهل سال اخير نداريم.
بازيهاي نازل
اين كه گفته ميشود كيفيت بازيگران از نقاط قوت اين سريال است، بازي با شعور مخاطبان است.اين سريال بيكيفيت علاوه بر ايده نازلش در بازيگري افتضاح عمل كرده است.اين كه فرزاد فرزين، خواننده خوبيست در آن شكي نيست اما او هر چقدر در عرصه خوانندگي كاربلد است در بازيگري نابلد، اكتهاي مصنوعي، تيكهاي غير واقعي، ديالوگهاي نچسب او براي ما شخصيتي ترسيم كرده كه در واقعيت وجود خارجي ندارد.يكي از ضعيفترين بازيها مختص آناهيتادرگاهيست اوكه در سريال نمايش خانگي ميخواهم زنده بمانم، خوش درخشيد در قطب شمال، بازي نچسبي را ارايه كرد و در يك تيپ فرو نرفت نه عاشق دلباخته بود و نه يك زن دست از عشق كشيده.اميرحسين فتحي كه از قِبلِ پدرش، بازيگر شده چيزي در چنته ندارد او همان صابر عبدلي در سريال شهرزاد است كه در اين سالها چيزي به او اضافه نشده است.خندهها و گريههاي تصنعياش، اين اثر را به سخره گرفته است.نازنين بياتي را كه اين روزها در آثار كمدي بيشتر ميبينيم شبيه يك روح يخي سرگردان در سريال است كه بود و نبود آن به اثر لطمهاي نميزد.اما بازي فرزاد حسني تقريبا قابل قبول است همان نقش منفي منزجركننده با وجود اينكه ۱۲سال از داستان گذشته، گريمش جوانتر شده است.در كل ما در بازيگري با يكسري حركات عجيب و غريبي روبهرو هستيم كه پيش از اين در آثار نمايشي رو به رو نبوديم از اين رو محمودي يكتا در اين زمينه پيشتاز است.
فيلمفارسي تمام عيار
داستان نه ما را به سمت خشم، نفرت، بخشش و انتقام، هيچكدام سوق نميدهد چرا كه ايده از اساس دچار مشكل است فقط يك عشق فيلمفارسي در داستان موجود است كه مخاطب عامه را به سوي تماشاي ادامه نمايش ميكشاند.جناب آقاي كارگردان حتي ضميمه كردن شعر ارغوان آقاي هوشنگ ابتهاج هم نتوانسته به شما كمك كند كه اثرتان اندكي فاخر شود.قطب شمال همانطور كه گفته شد يك فيلمفارسي تمام عيار است كه در اين روزها حداقل در آثار نمايشي، مشابهاش را نديده بوديم.بازي هيچ هنرپيشهاي طبيعي نيست و هيچكدام داراي كاراكتر نيستند و اين مساله باعث ميشود مخاطبان برايشان كم فهم باشند.اين فيلم دمدستي در همه فرمتها ناپخته عمل كرده؛ ما گاهي با مديوم شاتهاي طولاني روبه رو ميشويم كه خود بيننده را متحير ميكند.براي توليد يك اثر عامهپسند هم يكسري قوانين بايد رعايت شود اما عوامل از آنها به راحتي رد شدند به عنوان مثال ما آثاري داريم كه قصه زرد است اما ساختار قويست ولي در قطب شمال هم قصه و هم ساختار زرد است و حتي از آثار عامهپسند فاصله گرفته است، در واقع اثريست كه هم بر روي كاغذ هم در اجرا بعد ندارد.تدوين بد است، گريم، طراحي صحنه و طراحي لباس افتضاح و طعنه ميزند به سينماي كمدي. در اين سريال اگرفرزاد فرزين حذف ميشد، قطعا سريال بينندهاي نداشت؛ اين سريال اگر بينندهاي داشته كه بهطور مستمر پيگير آن بوده به دليل ريتم تند داستان و ديگري مساله انتقام بوده است.