نگاهي به جايگاه زنان بازيگر در سينماي كمدي ايران و جهان
زن و سينماي كمدي
سعيد هنرمند
از مولفههاي پيشنياز به منظور صعود به جايگاه مصدري در دنياي بازيگري افزون بر گرايش دروني، بايستي استطاعت هنري، سطح دانش، جايگاه اجتماعي به جهت بهرهگيري از روابط در راستاي اخذ نقشهاي اثرگذار در فيلمها، ويژگيهاي شخصيتي مناسب در مقام جايگاه يك هنرمند، اندكي خوشاقبالي و فيزيك و رخ گيرا را برشمرد. تجمع اين عناصر در اقبال كمتر كسي از مردم هنرجو بروز مينمايد. و با توجه به جو مردانه سينما، افراد داراي اين شرايط اگر مرد باشند ظاهرا يك فرصت بيشتر نسبت زنان براي موفقيت در سينما دارند.
در سينماي جهان فيلمهايي تراز اول و پر تعداد را با زيرژانرهاي مختلف جنايي، تاريخي، ترسناك، معمايي ميتوان برشمرد كه كاراكتر اصلي آن يك زن است. و از سالهاي ابتدايي ابداع سينما تا به امروز اين روند ادامه داشته. كه اين تنوع در ايفاي نقش كاراكترهاي ماندگار در تاريخ نشان از هنرمندي زنان سينما و همترازي و عدم تفاوت قابليتهاي هنري بين ايشان و بازيگران مرد است.
در سينماي كمدي اما ماجرا كمي متفاوت است و مردان حرف اول را در ژانر پولساز سينما ميزنند. در طول تاريخ سينماي جهان به سختي ميتوان كمدين زني را همتراز ستارههاي مرد فيلمهاي كمدي يافت. زني كه مانند چاپلين، جري لوييس و جيم كري حتي نامشان لبخند بر لبان مخاطب بنشاند. حضور زنان در آثار كمدي مهم غالبا به عنوان نقش مكمل بوده است. البته در سريالهايي كه توسط كمپانيهاي مختلف در دنيا توليد ميشود آثار بسياري وجود دارد كه نقش اصلي آن بر عهده يك زن است، اما به سه دليل سريال با فيلم قابل قياس نيست، اول به دليل حضور كاراكترهاي اصلي بيشتر درسريال كه اقتضاي تايم طولاني آن ايجاب ميكند كه از حضور بازيگران زيادتري نسبت به سينما بهره بگيرند (بديهي است سريالهاي كم كاراكتر و استوديويي مانند فرندز در اين دستهبندي نميگنجند)، دوم اينكه اصولا بسياري از مخاطبان حرفهاي سينما، دنبالكننده سريالهاي تلويزيوني و پلتفرمي نيستند. و سوم كيفيت پايينتر عيار هنري سريال نسبت به فيلم سينمايي. بنابراين فضاي كلي و مخاطبان سينما بسيار متفاوت از فضاي سريالسازي است. كمدي مترادف با اغراق است. مبالغه در حماقت مانند رفتارهاي روزانه اما خارج از تعادل لورل و هاردي، غلو راه رفتن تمسخرآميز مانند چاپلين، زيادهروي در سادگي و پاكي مانند بسياري از نقشهايي كه وودي آلن ايفا كرد، اغراق در خوش شانسي مثل باستر كيتون. كمپانيهاي فيلمسازي سراسر جهان با توجه به انتخابها و سلايق مخاطبان آثار سينمايي را توليد ميكنند. (البته خود كمپانيهاي مهم در شكلدهي به سلايق تماشاگران سينما نقش بيبديلي را ايفا ميكنند) اگر مخاطبان از فيلمهاي كمدي كه جبرا حتي در والاترين شكل آن نيز نشانههايي از لودگي را در خود دارد با بازي زنان استقبال ميكردند اكنون سينماي جهان پر بود از بازيگران زن كمديني كه به تنهايي بار طنز يك فيلم سينمايي پر فروش را به دوش ميكشند. اما به غير از موارد استثناء در عمل چنين نيست.
زن از ابتداي آفرينش هستي در مناسبات انساني الهي هماره داراي جايگاه والا و قابل ستايشي بوده كه حفظ حرمت، ابراز محبت، اظهار ارادت و اشعار خلت از بديهيات روال رفتاري با ايشان توسط مردان جوامع مختلف است. جايگاه برجسته مادرانگي در افسانههاي اساطيري و رهنمودهاي اديان مختلف بشري، ظرافت و شكوه زيبايي انساني و خلقيات ژنتيكي مهرورزانه نسبت به مسائل گوناگون پيراموني در قياس با مردان، از اصليترين دلايلي است كه انسان را مجاب به نگاه توامان با احترام به رتبه بالاي زن در جامعه ميكند. يقينا دلايل مذكور در عدم استقبال و پذيرش زن كمدين توسط مخاطبان سينما بيتاثير نيست.
در سينماي كمدي ايران نيز همانند سينماي جهان، مردان سلاطين اصلي جريان سينماي كمدي هستند.مردان در سينماي كمدي ايران لباسهايي با رنگهاي جيغ بر تن ميكنند، ميخوانند، ميرقصند، شوخيهاي متعدد جنسي ميكنند، مست و نشئه رفتار ميكنند (صحنههاي ميگساري و استعمال موادمخدر اجازه پخش ندارند و معمولا صحنههاي پس از آن به نمايش در ميآيد) و شمار ديگري از اين دست رفتارها كه مسلما زنان بهدليل محدوديتهاي قوانين فيلمسازي جاري كشور اجازه بازي در آن شرايط را هرگز پيدا نميكنند. زنان در جامعه ايران پيوسته در حال مراقبت و حمايت از سوي مردان هستند. رفتاري غريزي كه هر مرد نرمال ايراني در محبت نسبت به زنان خانواده خود و حتي زنان غريبه سخاوت به خرج ميدهد. زنان كمدين ايراني نيز بيشتر با سريالهاي تلويزيوني شناخته ميشوند. در سينماي كمدي ايران هم نامهاي بسياري از زنان طناز را ميتوان برشمرد اما به سختي ميتوان بازيگر زني را يافت كه نام وي مخاطبان آثار كمدي را به سالنهاي سينما بكشاند. شايد اگر اندكي از اين محدوديتها برداشته ميشد تركيب بهتر و جذابتري براي مخاطب از حضور زنان و مردان بازيگر در سينماي كمدي شكل ميگرفت.