برای بسیاری از مخاطبان جدی ادبیات نمایشنامهخوانی چندان معمول و مورد توجه نیست. بیشتر خوانندگان تصور میکنند نمایشنامه تنها به درد کسانی میخورد که در حوزه تئاتر کار میکنند یا کسانی که میخواهند نمایشنامه بنویسند. این دسته از افراد ترجیح میدهند با این هنر شاید از نظر خودشان تکمیل نشده روی صحنه نمایش و در قالب یک نمایش مواجه شوند. این تصور اشتباهی است. نمایشنامهها آثاری کامل و قائم به ذات هستند که اتفاقا با توجه به فرمی که دارند، میتوانند تجربه جدیدی در اختیار کتابخوانها قرار دهند. همین نمایشنامههای معرفی شده در ادامه میتوانند نقطه شروع خوبی برای کسانی باشد که میخواهند با شکل جدیدی از روایتها آشنا شوند.
خوابنامه
جدیدترین اثر محمد چرمشیر، نمایشنامهنویس سرشناس ایرانی متنی است بین نمایش و رمان. بین واقعیت و خیال. بین امروز و گذشته.
خوابنامه که در عنوانش خورده «نمایشنامه» قرابت چندانی از لحاظ فرمی با نمایشنامههای معمولی که میخوانیم، ندارد. بیشتر شبیه یک جریان سیال ذهن است که روایتهایی تو در تو و پیچیده را در بستری از وقایع تاریخی با جزيیاتی متفاوت بازخوانی میکند.
محمد چرمشیر در خوابنامه طی نامههایی به برادران لومیر که با عنوان «اخوین ارجمند لومیر» آمدهاند در سفر به تهران قدیم، به زمان ناصرالدین شاه رفته و وقایع مختلفی که سند تاریخی دارند را آمیخته با روایتهایی ذهنی از زبان شخصیتهایی که بیشتر از یک کاراکتر مشخص، چهرههایی وهمآلود هستند، بيان ميكند. درست مثل خود متن. از جمله وقایع قطعی که در متن اثر آمده میتوان به حادثه ترور ناصرالدین شاه، همهگیری وبا و ماجراهای عشقی پادشاه با معشوقههایش اشاره کرد.
بازه زمانی خوابنامه اواخر قرن نوزدهم و سال 1897 تا سال 1949 میلادی را در برمیگیرد. فاصلهای 52 ساله که در آن هم سینماتوگراف پیشرفت کرده، هم شرایط ایران تغییر کرده و از همه مهمتر راز سربهمهری که نیمقرن مسکوت مانده بوده برملا شده. البته در این میان یکی از اخوین لومیر هم عمرش را به خدا داده که اسماعیلخان جواهرچی در نامه سوم به آن اشاره میکند.
طنز ملایم چرمشیر در این متن کاملا به چشم میآید. چه آنجا که از ظرفیت زبان استفاده میکند و آن را در تقابل با زبان امروزی ما قرار میدهد چه آنجا که تلاش دارد در دیالوگها مخصوصا بین ابراهیم خان جواهرچی و اسماعیل خان جواهرچی با استفاده از تکنیک تکرار خوشمزهبازی در بیاورد.
اینکه متن خوابنامه چه پیشنهادهایی برای اجرا روی صحنه به کارگردانها میدهد جای بحث دارد، اما نکته قابل توجه این است که اثر جدید چرمشیر به تنهایی یک اثر مستقل است. یعنی اگر عنوان نمایشنامه از روی کتاب برداشته شود، اتفاق خاصی نمیافتد یا حتی اگر روی جلد کتاب بنویسند داستان یا رمان.
پنلوپه
«پنلوپه» دومین نمایشنامه کمدی ترجمه شده از سامرست موآم نویسنده انگلیسی زبان است که اکثرا او را با رمان معروف «لبه تیغ» میشناسند. این نمایشنامه توسط نشر نی با ترجمه نیما حضرتی منتشر شده است. پنلوپه سرگذشت دختری است که یک روز متوجه میشود همسرش در حال خیانت به او است و میخواهد با کمک گرفتن از اعضای خانواده مشکل را برطرف و همسرش را دوباره مال خود کند. در این بین او با پیشنهادات عجیب پدرش که پروفسور ریاضی است و اصرار دارد دو به اضافه دو پنج نمیشود رفتار متفاوتی را با همسرش در پیش میگیرد.
پنلوپه یک مضحکه به تمام معنا در مورد ازدواج و روابط زناشویی است. سامرست موآم با نگاهی بدبینانه و البته شوخ مساله عشق و روابط زن و مرد را در نمایشنامه پنلوپه به تصویر میکشد و البته تصویری از فضای حاکم بر جامعه آن روز انگلیس را نیز به خواننده ارائه میدهد.
مساله عشق و ازدواج از علاقهمندیهای موآم است و او در کمدی دیگرش یعنی حلقه نیز همین موضوع را دستمایه خود قرار داده بود. آنچه پنلوپه را احتمالا برای مخاطب ایرانی جذابتر میکند، جنس شوخیهاست. برخلاف حلقه که طنزش بیشتر برای مخاطب انگلیسیزبان ملموس بود، پنلوپه پتانسیل تبدیل شدن به یک نمایش واقعا خندهدار برای مخاطب ایرانی را هم دارد. هر چند در این متن هم بخش قابل توجهی از بار طنز نمایشنامه مربوط به آداب و رسوم مردمان آن زمان انگلستان است و نقدی که موآم بر این آداب دارد.
این کمدی سه پردهای یک اتفاق تلخ را هم به همراه دارد که البته ربطی به خود نویسنده یا متن ندارد. مساله به جایی برمیگردد که خواننده در مقدمه متوجه میشود مترجم اثر یعنی نیما حضرتی که حلقه را نیز به فارسی برگردانده و قرار بود نمایشنامههای دیگری برای نشر «نی» ترجمه کند، دار فانی را وداع گفته است.