• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۵ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5856 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۵ شهريور

يادداشت سخنگوي فراجا درباره ضرورت توجه به افراد در معرض خودكشي

آيا رويكرد «فراجا» به آسيب‌پذيري شهروندان ايراني تغيير كرده است؟

گروه اجتماعي| هفته قبل، سردار سعيد منتظرالمهدي؛ سخنگوي فراجا به مناسبت روز جهاني پيشگيري از خودكشي يادداشتي نوشت و در اين يادداشت ضمن ابراز نگراني بابت آمار بالاي قربانيان خودكشي و تعداد بسيار بيشتر افرادي كه اقدام به خودكشي مي‌كنند، بر ضرورت توجه به سلامت رواني جامعه تاكيد كرد. منتظر المهدي در اين يادداشت نوشت: «خودكشي رفتار مهلك و يكي از فاجعه‌بارترين رفتارهاي خاص بشر است كه در آن، آدمي از سر تعمد درپي ستاندن جان خويش و پايان بخشيدن به زندگي بر مي‌آيد. حاصل اين اقدام تباه‌كننده در كشور ما جانباختن سالانه بيش از 4 هزار نفر و آسيب ديدن شديد ۱۰ تا ۲۰ برابر اين تعداد است . پيامدهاي ناگوار چنين مرگ و آسيبي نه تنها متوجه قربانيان و خانواده آنان، بلكه معطوف جامعه نيز مي‌شود. آنگاه كه خبر مرگ كسي بر اثر عمل خودكشي نشر مي‌يابد، روح انبوهي از شهروندان جامعه آزرده مي‌شود و شمار زيادي از آنان در برابر چنين مرگ فاجعه‌آميزي در غم و اندوهي جانكاه فرو مي‌روند. از همين روي چاره‌اي بايد انديشيد و براي پيشگيري از وقوع آن تدبير عالمانه‌اي كرد. ناگفته پيداست كه براي پيشگيري از پديده خودكشي، ناگزيز بايد چند و چون و علل وقوع آن را باز شناخت. پرشمارند انديشمندان و عالماني كه پيرامون علل خودكشي، و رفتارهاي خودكشي‌گرا سخن گفته‌اند. اميل دوركيم، جامعه‌شناس در صدرِ عالِماني است كه به گونه‌اي روشمند و علمي از خودكشي سخن گفته است. او از سه نوع خودكشي نام برده است؛ هنجار گسستي (آنوميك)، خودخواهانه و نوع دوستانه. به زعم او آنگاه كه پيوند فرد و جامعه، به سبب عواملي همچون از دست دادن شغل، ركود اقتصادي و زوال ارزش‌ها، دستخوش تلاطم مي‌شود، يا پيوند فرد با همنوعانش كاهش مي‌يابد، احتمال دست يازيدن به خودكشي فزوني مي‌يابد. اما، آسيب‌شناسانِ رواني، خودكشي و اقدام به خودكشي را از منظر بيماري شناختي تبيين مي‌كنند. آنان شواهدي به دست داده‌اند كه نشان مي‌دهد فرو شدن در اختلالات رواني، به ويژه افسردگي اساسي، بيش از هر عامل ديگري احتمال خودكشي را افزايش مي‌دهد؛ چه اينكه افراد افسرده درمان نشده نه تنها از زندگي و مواهب آن لذت نمي‌برند، بلكه روز به روز در غم و اندوه و استيصال فرو مي‌روند. به گونه‌اي كه چاره را در ستاندن جان خويش مي‌بينند. ليكن، اين همه ماجرا نيست. چون در ميان افرادي كه مبادرت به خودكشي كرده‌اند افرادي را نيز مي‌توان نشان كرد كه بدون آنكه دوره‌هاي مزمن افسردگي را تجربه كرده باشند مبادرت به خودكشي كرده‌اند. آنچه اين افراد را به سوي خودكشي سوق داده است «فقدان تاب‌آوري در برابر ناكامي» بوده است. گويي به اينان ياد نداده‌ايم كه در شرايط پرتلاطم حاصل از شكست شغلي يا عشقي، تحصيلي و... هيجان خود را مديريت كنند و ارزشمندترين سرمايه خويش، يعني جان‌شان را به مهلكه نيندازند. آنچه از همه مهم‌تر است ارتباط با منبع لايزال الهي و تقويت و استمرار آن است كه يقينا اميد به زندگي افزون مي‌شود؛ حُسن ظن به يزدانِ مهربان، صبر، استقامت و كنترل خشم از راهكارهاي پيشگيرانه اين رفتارِ خودتخريبي است. براي پيشگيري از خودكشي افزون بر شناخت «عوامل سبب ساز» بايد «عوامل انگيزشي» آن را نيز بازشناخت. مطالعات نشان داده‌اند كه عوامل انگيزشي خودكشي پرشمارند ليكن از آن ميان دو عامل برجسته‌ترند؛ يكي از آن عوامل «پايان دادن» است و ديگري «انتقام». انگيزش اول در كساني ديده مي‌شود كه مدت زمان زيادي دستخوش رنج و اندوه فراوان بوده و نتوانسته‌اند چاره‌اي براي آن رنج و غم و شرايطِ استيصال‌آميز خود بيابند و اينك خودكشي را چاره ناچارِ آن يافته‌اند. اما، انگيزش دوم مخصوص كساني است كه مي‌خواهند با مرگ خود از ديگران به خاطر ستمي كه به آنان روا داشته‌اند «انتقام» بگيرند؛ انتقام از راه تحميل احساس گناه و شرمساري و رنج پايان ناپذير بر ديگران. علت هر چه هست بايد مانع از وقوع خودكشي شد. براي اين منظور چند اقدام ضروري به نظر مي‌رسد؛ اول، بايد «خطوط تلفن اضطراري» را در سراسر كشور گسترش داد و به همه افراد جامعه ياد داد كه در «شرايط بحراني» (آنگاه كه ميل به خودكشي شكل مي‌گيرد) با آن تلفن تماس بگيرند يا با استفاده از برنامه‌هاي كاربردي موجود درد و رنج و قصد خود را باز گويند. دوم، مراكز سلامت روان را بايد بسط و گسترش داد. اين مراكز به افراد افسرده و مستاصل كمك مي‌كنند تا چگونه غم و اندوه و سوگ و داغ خويش را از ميان برانند و انديشه خودكشي را فرو نهند. علاوه بر آن، چنين مراكزي مي‌توانند انگيزش «خوب زيستن» را در افراد مستعد خودكشي احيا كنند. سوم، هر نوع انديشه و سخني را كه بيانگر تمايل به خودكشي است (به ويژه در نوجوانان و جوانان) بايد جدي گرفت. چه، آن‌گونه كه مطالعات نشان داده‌اند ۸۰ درصد افرادي كه مبادرت به خودكشي مي‌كنند پيش‌تر اينجا و آنجا از آن سخن گفته‌اند. چهارم، مدارس، دانشگاه‌ها و رسانه‌ها بايد تقويت «مهارت هوش هيجاني» در  فراگيران و مخاطبان را جدي بگيرند. از انبوه شواهد چنين پيداست كه با افزايش اين مهارت (به ويژه مهارت حل مسائل عاطفي) نرخ خودكشي  رو به كاهش مي‌رود. سرانجام، از غربالگري روان‌شناختي افراد جامعه نبايد غافل بود. خودكشي، روان جامعه را آزرده مي‌سازد و غم و اندوه عمومي را افزايش مي‌دهد. از همين رو، بايد پيشگيري در آن را به يك «وظيفه ملي» تبديل کرد. بنابراين، ضروري است روز جهاني پيشگيري از خودكشي را به سرآغازي براي پيشگيري از اين عمل اندوهبار و فاجعه‌آميز  تبديل  كنيم.» 
نكته قابل تامل و مرتبط با يادداشت سخنگوي فراجا اين است كه چند ماه قبل، روزنامه«اعتماد» بعد از انتشار گزارشي درباره كارگراني كه به دليل اخراج و مشكلات معيشتي دست به خودكشي زده و جان عزيزشان را از دست داده‌اند، به دادستاني احضار شد تا توضيح بدهد و ثابت كند كه بر مبناي كدام سند و كدام خبر چنين گزارشي نوشته است. اگر امروز سخنگوي فراجا در ضرورت توجه به سلامت رواني جامعه مي‌نويسد تا با چنين توجهي، جان انساني كه در معرض دست شستن از زندگي قرار گرفته نجات يابد، آيا بايد خوشبين بود و تصور كرد كه نهاد انتظامي كشور رويكرد حذفي و سلبي خود را تغيير داده و به مدارا معطوف شده است؟ 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون