• ۱۴۰۳ شنبه ۷ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5866 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۷ مهر

نگاهي اجمالي به فيلم «بي بدن»

محصولي ضد اجتماعي

كاميار محسنين

«بي بدن» نمونه‌اي از همان محصولات مجعول و سفارشي به حساب مي‌آيد. يكي از همان محصولات ارگاني كه در رقابت با فيلم‌هاي ايراني كه با سرمايه خارجي ساخته مي‌شود و مي‌كوشد دغدغه‌هاي روز بخشي از مردم را، هر چند به شكلي شعاري، اما خارج از لفافه، بيان كند، قادر نيست سهمي در بازار بين‌المللي به دست آورد. در دوراني كه گويي قرار است در داخل كشور، تلاقي فيلم‌هاي سينمايي و مقولات اجتماعي و طرح هرگونه نقد جدي جرم‌انگاري شود، توليد فيلم‌هايي تاثيرگذار با دغدغه‌هايي اجتماعي كه زماني از بيشترين سهم در عرضه تجاري و فرهنگي در مجامع بين‌المللي برخوردار بودند، به امري بس دشوار مبدل مي‌شود و در عوض، سازمان‌هاي مختلف، با اتكا به بودجه‌هاي دولتي، اراده مي‌كنند محصولاتي عوام‌فريب -و نه راهگشا- را روانه پرده سينما كنند. مشكل از همين رويكرد آغاز مي‌شود: در زمان پرهيز از غور در مقولات اجتماعي، نخستين چيزي كه قرباني مي‌شود، تصويري راستين از جامعه است.
 در «بي بدن»، توده‌اي بي‌شكل در مقام مردم، به موهن‌ترين طريق ممكن، به تصوير كشيده مي‌شود. آنچه در افتتاحيه و اختتاميه فيلم رخ مي‌دهد، همين است. همان توده‌اي كه در آغاز، جز با اعدام متهم راضي نمي‌شود و تصويري به‌شدت قرون وسطايي را به ياد مي‌آورد، در پايان، بدون توجه به واقعيت، تحت القائات فضاي مجازي، براي قاتل طلب بخشش مي‌كند، به شكل گروهي بي‌بهره از تعقل، اراده و اختيار تجسد مي‌يابد. گويي اين توهم توطئه كه در توجيه هر امري، در سال‌هاي اخير، به دستاويز و مستمسكي مبتذل مبدل شده و همواره درصدد تقليل نقش مردم بر آمده است، مي‌بايست در طرح فيلمنامه‌هاي مصوب هم مدنظر قرار گيرد؛ حتي اگر، در اين مورد خاص، اين القائات توسط نيروهاي خارجي انجام نشود و شخصي حقيقي، با انگيزه‌هايي شخصي، فضاي مجازي را تسخير كند! در نقطه مقابل، مسوولان قرار مي‌گيرند كه فارغ از داوري‌هاي شخصي، با ايمان به ضرورت انجام كار ثواب، نهايت تلاش خود را مي‌كنند تا اولياي‌دم را به بخشش راضي كنند و جان انساني، هر چند گناهكار، را نجات دهند. در شرايطي كه هرازگاه، اخباري تكان‌دهنده در باب اختلاس‌هايي نجومي منتشر مي‌شود، اين تمهيد فرمايشي در پيرنگ داستاني به شكلي آزارنده خودنمايي مي‌كند. اگر ردي كم‌عمق از هوشمندي وجود داشت و دست‌كم يكي از مسوولان با سفيدي مطلق ترسيم نمي‌شد، شايد اين فيلم تبليغاتي چنين خام‌دستانه به نظر نمي‌آمد!
ساير آدم‌هاي داستان كه باز تيپ‌ها و سنخ نماياني بدون عمق محسوب مي‌شوند، نمايندگاني از مردم به حساب مي‌آيند كه البته به كلي از جامعه منتزع شده‌اند و جدا افتاده‌اند. آدم‌هايي كه به دو دسته تقسيم مي‌شوند: يا بدكارند يا آنچنان نابالغ كه نياز به قيم دارند. پس فارغ از آنكه اين فيلم به پرونده‌اي واقعي ارتباط دارد يا ندارد، بيننده با الگويي روبه‌رو مي‌شود كه جامعه را با تفسيري خاص از «اكثرهم لايعقلون» خوار مي‌شمارد و فاقد قوه خرد مي‌داند. در چنين شرايطي، تمركز بر مقولات و دغدغه‌هاي اجتماعي به كلي تهي و بي‌معني مي‌شود، چون آنكه از تعقل بي‌بهره است، مجالي براي انديشه و طرح دغدغه ندارد. پس به جاي آنكه نقدي به سيستمي وارد كند كه گاه با ساز و كارهايي غريب، به تكرار فجايعي اجتماعي كمك كرده است، به بازخواني خاطره‌هايي سطحي مي‌پردازد، از هر بحثي درخصوص معضلات اجتماعي دوري مي‌كند و درنهايت، به محصولي به غايت ضد اجتماعي تبديل مي‌شود.
در خلأ نگاهي جامعه‌شناختي، «بي بدن» قادر نيست به ژانري مشخص نزديك شود: به دليل دوري از ساخت و پرداخت شخصيت‌هايي با لايه‌ها و واكنش‌هايي متفاوت و انگيزه‌هايي پيچيده، از درام روانكاوانه دور مي‌شود؛ به دليل عدم تاكيد بر روند پيگيري پرونده و نقش راه برنده بازرس در اين روند به ملودرامي جنايي شباهت پيدا نمي‌كند و به دليل عدم پيگيري روند دادرسي، به درام دادگاهي نيز منتهي نمي‌شود. پس محصولي كه از خط توليدي معيوب بيرون آمده است، به ملغمه‌اي مي‌ماند كه مي‌خواهد با احساساتي‌گرايي رقيق، طيفي از بينندگان را تحت تاثير قرار دهد. به همين سبب، به سراغ گروهي از بازيگران نامور مي‌رود كه محبوبيتي در بين اين طيف دارند و در آن مقطع، ممنوعيتي براي ادامه فعاليت ندارند. در نتيجه، در گزينش بازيگر، در بسياري از موارد، به نتيجه مطلوب فكر نمي‌كند و بالطبع، در گام بعدي، فاجعه‌اي بزرگ در عرصه بازيگرداني هم رقم مي‌زند؛ فاجعه‌اي كه در ساير حوزه‌ها، براي نمونه، چهره‌پردازي براي پيري زودرس شخصيت پيش برنده زن نيز قابل مشاهده است. از بخت بد، به نظر مي‌رسد تمهيدات فيلمنامه‌اي و تبديل آنها به فيلم با تمام اين نقاط ضعف در همسازي كامل باشد: صحنه‌اي كه دو نابازيگر پليس در مقابل هم روايت خرابي دوربين‌ها در محل احتمالي جنايت را روايت مي‌كنند؛ صحنه‌اي كه مادر مقتول و زن مزاحم يا بازرس و پدر قاتل، مانند بي‌كيفيت‌ترين نمونه‌هاي فيلمفارسي، با يكديگر درگير مي‌شوند؛ صحنه‌اي كه عروس نزد مادر مقتول پرده از رازي بزرگ بر مي‌دارد؛ صحنه‌اي كه مسوولان خيرخواه دو خانواده را براي صلح روبه‌روي هم مي‌نشانند؛ صحنه‌اي كه قاتل را به سمت سكوي اعدام مي‌برند و صحنه‌هايي كه در پي آن مي‌آيد... همه و همه، خلأ كامل ايده‌هاي سينمايي را يادآور مي‌شوند.
اين فاجعه تبليغاتي با شعارهايي كه در نظر دارد هم‌همخواني كامل دارد: در ميان قصاص و بخشش، در ميان قسم به جبار و قسم به رحمان، قصاص و جبار را برگزيدن؛ نابرابري‌هاي اجتماعي را به زير سرپوش ناموس پنهان كردن؛ و در عمل، به سمت و سوي گفتار و كردار و پندار قرون وسطايي سوق يافتن...

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون