• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۷ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5879 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۲ مهر

اندر احوال كشتي شكستگان سينماي ايران - بخش دوم

عصر فراموشي

يكي از معضل‌هاي اساسي، به كارگيري معيارهاي دوگانه بوده كه بارها و بارها، در عرصه فرهنگ و هنر رقم خورده است

كاميار محسنين

 

كارخانه دستاوردسازي

در سه سال و نيم اخير، به كرات، از دستاوردهاي مديريت فرهنگي در عرصه سينما سخن به ميان آمده است. براي نمونه، مديران به رونق‌بخشي به فروش گيشه در دوران پساكرونا اشاره كرده‌اند. جالب است كه در دوران همه‌گيري كرونا و شبكه نمايش خانگي، برخي تحليلگران در سراسر دنيا و مديران فرهنگي در ايران از پايان سينما سخن به ميان آورده بودند. اين پيش‌بيني با توجه به بروز سه شوك متوالي به اقتصاد جهاني - ركود، رياست‌جمهوري ترامپ و پاندمي - صورت پذيرفته بود كه سبب شده بود بسياري از سالن‌هاي كوچك سينما در دنيا به ورشكستگي برسند. اما پس از بازگشايي سالن‌هاي سينما، اتفاقي غريب افتاد. براي نمونه، در سال 2023، سينماي امريكا با فروش فوق‌العاده فيلم‌هاي فراموش شدني همچون «باربي» و «اوپنهايمر»، يكي از سال‌هاي بزرگ اين صنعت را رقم زد. به همين دليل، نمي‌توان فروش يك‌سال سينما را با قاطعيت، نتيجه نوع مديريت دانست، چون اين اتفاق عجيب، در سال‌هاي پس از قرنطينه خانگي، شايد به دليل اشتياق مردمي كه به دنبال برگزاري دوباره آيين‌هايي جمعي بوده‌اند، در نقاط ديگر دنيا هم رقم خورده است. البته بايد اذعان داشت در پي قدرت‌گيري شبكه‌هاي نمايش خانگي، نقش اين شركت‌ها در سرمايه‌گذاري و توليد در حوزه سينما نيز افزون‌تر از پيش شده و اين اتفاق با آن شدت و حدتي كه بايد در سينماي ايران مورد توجه قرار نگرفته است.

از سوي ديگر، بنا به گزارش‌هاي مديران فرهنگي، تعداد پرده‌هاي نمايش به ‌شدت افزايش پيدا كرده است. شايان توجه است كه اين امر تناقضي آشكار را با گزارش‌هاي رسمي برجسته مي‌كند كه اعلام مي‌كنند ضريب اشغال صندلي‌هاي سينما تنها سيزده درصد بوده است. به عبارت ديگر، در زماني كه عمده محصولات رسمي سينماي ايران توانايي جذب مخاطبان به سالن‌هاي سينما را ندارد، عمده فيلم‌هاي موفق ايراني در مجامع بين‌المللي تمايل يا امكان نمايش در سالن‌هاي داخل كشور را ندارد و در نهايت، به واسطه تحريم، امكاني براي خريد فيلم‌هاي امريكايي پرفروش وجود ندارد، مشكلاتي عديده براي جذب مخاطب رخ مي‌نمايد. ترديدي نيست كه مورد سوم از حيطه اختيارات مسوولان سينمايي خارج است، اما دو معضل نخست، زاييده سياست‌هايي است كه اجراي آن در سه سال و نيم اخير، شتاب و قدرت بيشتري گرفته است. بديهي است سرمايه‌گذاري در پروژه گسترش فضاهاي نمايشي، چنانچه با شكستي فاحش روبه‌رو و منجر به تغيير كاربري سالن‌هاي سينما شود، مشكلاتي عديده را در آينده سينماي ايران موجب خواهد شد. به همين دليل، با عنايت به وضعيت موجود، اين حركات شتاب‌آلود، هر چند در ظاهر، اخباري خوش باشند، در طرح و عمل، خالي از انديشه توسعه به نظر مي‌رسند. در زمانه‌اي، با مقتضيات امروز، موضوع اصلي كه بايد حل شود، چرخيدن چرخ توليد و نمايش محصولات سينمايي است. تنها در اين صورت، ممكن است نيازي واقعي به گسترش فضاهاي نمايشي شكل بگيرد. وقتي اين موضوع به دست فراموشي سپرده مي‌شود و در عوض، با ضريب اشغال سيزده درصد صندلي‌هاي سالن‌هاي سينما، به ظرفيت نمايش افزوده مي‌شود، چگونه مي‌توان از انديشه مديريتي سخن به ميان آورد؟ همين مشكل توليد در جايي ديگر نيز هويدا مي‌شود: در زماني كه در باب افزايش كمك‌هاي معيشتي و بيمه‌اي به خانه سينما صحبت مي‌شود كه اگر صنعت سينما به روندي طبيعي پيش رفته بود و تعداد بيكاران در حوزه سينما با چنين افزايشي مواجه نشده بود، شايد نيازي به اين كمك‌هاي هنگفت هم احساس نمي‌شد. شايد به اين علت باشد كه در غياب نقاط قوت واقعي، سازمان سينمايي به كارخانه دستاوردسازي مبدل شده باشد.

 

معيارهاي دوگانه

شايد در اين عصر فراموشي، يكي از معضل‌هاي اساسي، به كارگيري معيارهاي دوگانه بوده كه بارها و بارها، در عرصه فرهنگ و هنر رقم خورده است.

در مجموعه‌اي تلويزيوني كه مراحل توليد و نمايش آن به پايان رسيده است، زنان از كلاه‌گيس استفاده كرده‌اند - در حالي كه با توجه به دسترسي تلويزيون به طيفي گسترده‌تر از مخاطبان، همواره رمزگان پخش اين رسانه پيچيده‌تر از شبكه نمايش خانگي و سينما بوده است. در مجموعه‌اي در شبكه نمايش خانگي، بازيگر زن كه به روي زمين نشسته بوده، رقصيده است - با علم به اينكه رمزگان پخش در اين حوزه هم پيچيده‌تر از سينما بوده است كه مخاطباني كمتر دارد. زنان در برخي محصولات فرمايشي با موي تراشيده در برابر دوربين حاضر شده‌اند. در فيلم‌ها و مجموعه‌هاي بسياري، پخش ترانه‌هاي غيرمجاز ديگر مشكل‌ساز نشده‌اند. پويانمايي بلندي در منطقه‌ جغرافيايي خاصي به نمايش در آمده و به همين واسطه، فتحي بزرگ ناميده شده است. با عنايت به موارد فوق مي‌توان گفت در اين موضوع، پيامي كه اثر منتقل مي‌كند، از اهميت چنداني برخوردار نبوده و تنها وابستگي و نزديكي به نهادهايي مشخص چنين مجوزي را به مقربين مي‌داده است. به عبارت ديگر، عدم انتقال هر گونه پيامي به مخاطب وجه بارز بسياري از محصولات سينمايي، تلويزيوني و شبكه نمايش خانگي بوده‌اند كه بدون هيچ حاشيه‌اي پخش شده‌اند. در نقطه مقابل، فيلمسازان مستقل و بازيگراني كه به واسطه حضور در آثار سينماي مستقل شهرت دارند، چنانچه تصميم گرفته باشند در داخل كشور بمانند و كار كنند، در صورتي كه خطر كرده باشند و هر يك از اين خط قرمزها را رعايت نكرده باشند، توبيخ شده‌اند، اجازه نمايش اثر خود در داخل كشور را پيدا نكرده‌اند و حتي در مواردي، با پيگرد قضايي روبه‌رو شده‌اند. چنين برخوردهايي اين شائبه را ايجاد مي‌كند كه شايد كليت سينماي مستقل در داخل ايران آماج حملاتي مداوم قرار گرفته باشد.

صدالبته، بروز چنين معيارهاي دوگانه‌اي، در وهله نخست، نشان از خلأ قانوني و عدم تدبير مديريتي دارد. گويي آنان كه توامان نقش سياستگذار و مجري سياست‌ها را بازي كرده‌اند و خود را مالك حوزه تحت مديريت دانسته‌اند، همه‌ چيز را فراموش كرده‌اند و از ياد برده‌اند كه به مقربين چه امتيازهايي داده شده و از ديگران چه حقوقي دريغ شده است. آنان، در همين راستا كه معيارهايي دوگانه را پديد آورده‌اند، به تشديد فضاي دوقطبي در جامعه فرهنگي و هنري كمك و فضايي قهرآلود را به اين حوزه تحميل كرده‌اند. وجود چنين فضايي، به گسترش بدبيني و بدگماني ميان اهالي سينما انجاميده و شرايط را روز به روز بغرنج‌تر كرده است. به اين ترتيب، همچون سال‌هاي آغاز دهه شصت تا نيمه دهه هفتاد، بار ديگر، توهم توطئه كل سينما را فرا گرفته است.

 

سينما در غربت

دوري از اين فضاي غبارآلود، به آن دسته از سينماگران ايراني كه خودخواسته يا به جبر، از ايران خارج شده‌اند، اين امكان را داده است كه اين‌بار، با سازماندهي مناسب، به توليد و پخش فيلم‌هايي بپردازند كه به جهت طرح اخبار داغ و موضوعات حساس، بدون عبور از هفت خان سازمان سينمايي، اغلب از امكانات مناسب‌تري براي حضور در مجامع بين‌المللي برخوردار بوده‌اند. در اين مدخل، بدون قصد ارزش‌گذاري در باب محصولاتي كه تحت عنوان سينماي مستقل، چه در داخل و چه در خارج، توليد مي‌شوند، از ظرفيت‌هايي سخن به ميان مي‌آيد كه اين دست آثار مي‌توانند در جذب بخشي تاثيرگذار از مخاطبان سينما داشته باشند و در برخي موارد، در كشورهاي مختلف، در روند متعارف اكران، به روي پرده روند و براي نمونه يا به پرمخاطب‌ترين فيلم هنري يا به فيلم برگزيده براي معرفي به اسكار در كشوري صاحب سينما مبدل شوند. اتفاقي كه در سال ميلادي جاري در كشور آلمان افتاد، نشان مي‌دهد سينماگران ايراني توانايي لازم براي ساخت فيلم‌هايي را دارند كه بتوانند به راحتي، پس از عرضه فرهنگي موفق، در عرضه تجاري نيز به موفقيت برسند و به چرخيدن چرخ‌هاي صنعت سينما، حتي در كشوري ديگر كمك كنند. مساله اصلي، رهايي از قيودي است كه فيلمساز در مقام هنرمند و نه صنعتگر، به آن نياز دارد تا توانايي‌هاي خود را در سطحي جهاني به اثبات برساند.

در اين راه، سينماگراني كه در وطن خويش غريب بوده‌اند و اينك امكان كار در غربتي ديگر را به دست آورده‌اند، به آينده خوشبين هستند، اما نگاهي به روند تاريخ سينما، همواره مي‌تواند نگراني‌هايي بسيار را در باب آينده سبب شود. در دوران جنگ اول و دوم جهاني، در زماني كه سينماگران اروپايي به ينگه دنيا كوچ كردند، كارگردانان قلمرو سابق پروس توانستند در زبان و فرهنگي ديگر، نقشي اساسي را در توسعه سينما ايفا كنند و فرانسوي‌ها و اسپانيايي‌هايي كه شايد كارگرداناني شناخته شده‌تر هم در ميان‌شان بود، در تطبيق خود با فضا و زبان جديد شكست خوردند. در دوران جنگ سرد كه سينماگران اروپاي مركزي و شرقي به غرب مهاجرت كردند، جز تعداد قابل توجهي از لهستاني‌ها و معدودي از چك‌ها، ديگران عمدتا به آن نقطه‌اي كه انتظار مي‌رفت، نرسيدند و در ادامه، نتوانستند نقشي را كه انتظار مي‌رفت، به خوبي اجرا كنند. پس تطبيق با زبان، فرهنگ و ساختارهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و البته مناسبات توليد سينمايي، نقشي مهم را در مانايي سينماگر در كشورهاي خارجي به عهده داشته است. حتي چهره‌هاي شاخص سينماي ايران كه به سبب وجه ديداري آثارشان مشهور بوده‌اند، در دوراني سپري شده، در زمان كار واقع‌گرايانه در زبان و جغرافيايي جديد، نتوانسته‌اند با آن قدرت قبلي راه خود را ادامه دهند - همچنان‌كه برخي فيلمسازان ايراني‌الاصل كه در خارج از كشور رشد و نمو كرده بودند، در زمان بازگشت به ايران، نتوانستند قابليت‌هاي خود را به نحو احسن نشان دهند. پس اگر روزي سرمايه‌هاي لازم براي ساخت فيلم فارسي زبان در خارج از كشور وجود نداشته باشد، ادامه اين حركت ممكن است با چالش‌هايي جدي روبه‌رو شود. حال سوال اصلي اين است كه براي مثال، اگر ايران از حضور مداوم در صدر اخبار رسانه‌هاي بين‌المللي دور شود، دورنمايي براي ادامه فعاليت اين دسته از سينماگران در حوزه سينماي غير فارسي زبان در خارج از كشور وجود خواهد داشت؟ شايد برخي فيلمسازان ايراني كه از توانايي تطبيق‌پذيري خارق‌العاده‌اي برخوردار باشند، بتوانند در شرايط جديد هم به موفقيت برسند، اما بي‌ترديد، گروهي خواهند بود كه نتوانند در اين حوزه، فعاليتي چشمگير داشته باشند.

نكته بعدي تداوم فيلمسازي درباره ايران در خارج از كشور است. بالطبع سينماي واقع‌گرايانه نيازمند برخورداري از نگاهي واقع‌گرايانه به سوژه ايراني و در نهايت، تبديل آن به سوژه‌اي سينمايي است. در صورت تداوم دوري، عدم لمس وقايع از نزديك و بيگانگي با فرهنگ و زبان زنده و جاري، ممكن است چنين سوژه‌هايي كنشمندي خود را از دست دهد و به جعلي قابل تشخيص بدل شود. به ويژه، در جامعه‌اي با افت و خيزهاي فراوان در هر بازه كوتاه زماني، شايد اين فقدان تماس دايم به معضلي براي سينماگر واقع‌گرا مبدل شود و تحليلي را كه از فرد و جامعه دارد، كم اثر كند. در اين صورت، سينماگر بايد قابليت خود در پيشبرد شكلي ديگر از سينما را بسنجد و ببيند تا چه حد مي‌تواند از واقعيت فاصله بگيرد و در دنياي متفاوت گونه‌هاي سينمايي تجربه كند. ترديدي نيست اين اتفاق براي سينماگران داخل ايران كه از جامعه جدا مي‌افتند و برج عاج‌نشيني پيشه مي‌كنند نيز همواره قابل پيش‌بيني بوده است.

علاوه بر اين، در فضاي غبارآلود امروز، به شكلي مداوم، در باب تلاش برخي افراد در جمع اهالي سينما در خارج از كشور براي ايجاد سدي در برابر عرضه بين‌المللي فيلم‌هايي كه در داخل كشور توليد شده‌اند، فرضيه‌هايي مطرح مي‌شود. روشن است برخورد مبتني بر حذف و در نهايت، گروگانگيري كليت سينما، همان رويكردي است كه در جبهه مقابل، مديران فرهنگي نيز در سه سال و نيم اخير، با قدرتي بيشتر پيگيري كرده‌اند. در صورت اتخاذ چنين رويكردي، شايد نتيجه كار سينماگران هماني نباشد كه در سر مي‌پرورده‌اند.

نكته آخر اينكه به دنبال بحران‌هاي داخلي، در مقطع كنوني، مشكلات تامين بودجه و شفاف‌سازي مالي براي پروژه‌هايي مستقل كه تهيه‌كننده خارجي ندارند و صرفا با حضور تهيه‌كننده داخلي توليد مي‌شوند، حاد شده است. فيلم‌هايي كه تهيه‌كنندگاني در خارج از كشور دارند، به شكلي طبيعي، از چنين مشكلاتي به دور مانده‌اند و به سادگي مي‌توانند از كمك صندوق‌هاي حمايتي بين‌المللي برخوردار شوند. پس فيلم‌هاي خارج از كشور، علاوه بر آزادي بيشتر در طرح اخبار داغ و موضوعات حساس، از مشكلات كمتري براي تامين بودجه برخوردارند و در كل، نيازي به پرونده‌سازي براي فيلمسازان داخلي در جريان رقابتي سينمايي ندارند .

بديهي است در حوزه مديريت سينما، برخي مديران فرهنگي بكوشند در شماي كلي كه ترسيم مي‌كنند، سينماگران ايراني فعال در خارج از كشور و همچنين فيلمسازان مستقل در داخل كشور را در مقام نيروهايي زنده و تعيين‌كننده در نظر نگيرند، اما در صورتي كه برنامه‌اي بر اساس تصويري ناقص از سينماي ايران ارايه دهند، بار ديگر، با فاجعه‌اي كه در سه سال و نيم اخير روي داد، مواجه مي‌شوند و پايان سينما در داخل كشور را رقم مي‌زنند. با اين اوصاف، به نظر مي‌رسد خروج از اين بن‌بست، تنها در يك صورت معنا خواهد داشت: تمامي اهالي سينما كه در وطن خويش غريب مانده‌اند، در كنار هم، در باب نوزايي ساختار سينما انديشه كنند و ضرورت‌هايي را كه سينماي آينده دارد، فراموش نكنند.


  در سال 2023، سينماي امريكا با فروش فوق‌العاده فيلم‌هايي فراموش شدني همچون «باربي» و «اوپنهايمر»، يكي از سال‌هاي بزرگ اين صنعت را رقم زد، به همين دليل نمي‌توان فروش يك سال سينما را با قاطعيت، نتيجه نوع مديريت دانست، چون اين اتفاق عجيب، در سال‌هاي پس از قرنطينه خانگي، شايد به دليل اشتياق مردمي كه به دنبال برگزاري دوباره آيين‌هايي جمعي بوده‌اند، در نقاط ديگر دنيا هم رقم خورده است.
  در مجموعه‌اي تلويزيوني كه مراحل توليد و نمايش آن به پايان رسيده است، زنان از كلاه‌گيس استفاده كرده‌اند -درحالي كه باتوجه به دسترسي تلويزيون به طيفي گسترده‌تر از مخاطبان، همواره رمزگان پخش اين رسانه پيچيده‌تر از شبكه نمايش خانگي و سينما بوده است. در مجموعه‌اي در شبكه نمايش خانگي، بازيگر زن كه به روي زمين نشسته بوده، رقصيده است - با علم به اينكه رمزگان پخش در اين حوزه هم پيچيده‌تر از سينما بوده است كه مخاطباني كمتر دارد. زنان در برخي محصولات فرمايشي با موي تراشيده در برابر دوربين حاضر شده‌اند. در فيلم‌ها و مجموعه‌هاي بسياري، پخش ترانه‌هاي غيرمجاز ديگر مشكل‌ساز نشده‌اند. 
  پويانمايي بلندي در منطقه‌ جغرافيايي خاصي به نمايش درآمده و به همين واسطه، فتحي بزرگ ناميده شده است. با عنايت به موارد فوق، مي‌توان گفت در اين موضوع، پيامي كه اثر منتقل مي‌كند، از اهميت چنداني برخوردار نبوده و تنها وابستگي و نزديكي به نهادهايي مشخص چنين مجوزي را به مقربين مي‌داده است.
 در نقطه مقابل، فيلمسازان مستقل و بازيگراني كه به واسطه حضور در آثار سينماي مستقل شهرت دارند، چنانچه تصميم گرفته باشند در داخل كشور بمانند و كار كنند، در صورتي كه خطر كرده باشند و هر يك از اين خط قرمزها را رعايت نكرده باشند، توبيخ شده‌اند، اجازه نمايش اثر خود در داخل كشور را پيدا نكرده‌اند و حتي در مواردي، با پيگرد قضايي روبه‌رو شده‌اند. چنين برخوردهايي اين شائبه را ايجاد مي‌كند كه شايد كليت سينماي مستقل در داخل ايران آماج حملاتي مداوم قرار گرفته باشد.
  نگاهي به روند تاريخ سينما، همواره مي‌تواند نگراني‌هاي بسياري را در باب آينده سبب شود. در دوران جنگ اول و دوم جهاني، در زماني كه سينماگران اروپايي به ينگه دنيا كوچ كردند، كارگردانان قلمرو سابق پروس توانستند در زبان و فرهنگي ديگر، نقشي اساسي را در توسعه سينما ايفا كنند و فرانسوي‌ها و اسپانيايي‌هايي كه شايد كارگرداناني شناخته‌شده‌تر هم در ميان‌شان بود، در تطبيق خود با فضا و زبان جديد شكست خوردند. در دوران جنگ سرد كه سينماگران اروپاي مركزي و شرقي به غرب مهاجرت كردند، به جز تعداد قابل‌توجهي از لهستاني‌ها و معدودي از چك‌ها، ديگران عمدتا به آن نقطه‌اي كه انتظار مي‌رفت، نرسيدند و در ادامه، نتوانستند نقشي را كه انتظار مي‌رفت، به خوبي اجرا كنند. پس تطبيق با زبان، فرهنگ و ساختارهاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و البته، مناسبات توليد سينمايي، نقشي مهم را در مانايي سينماگر در كشورهاي خارجي به عهده داشته است.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون