شكست نظريه بازدارندگي اسراييل
گسترش جنگ در منطقه به يك جنگ منطقهاي، دوگانهاي است كه در صورت شعلهور شدن قدرتهاي بزرگ را نيز وارد درگيري خواهد كرد، جنگ روسيه و اوكراين روابط بين قدرتهاي بزرگ را در سطح بينالمللي به پايينترين سطوح كشانده است، چنين امري حل و فصل مناقشات را در سطح غرب آسيا نيز نه فقط با گذشت زمان مشكلتر ميكند، بلكه به افزايش بيشتر تنشها ميان قدرتها ميانجامد. تجربه مذاكرات يك سال گذشته براي حل بحران غزه نشان داد امريكا به تنهايي و حتي همراه با متحدان اروپايي و منطقهاي خود قادر به حل و فصل مسائل منطقه نيست. حمايت يكجانبه امريكا و اردوگاه غرب از اسراييل تحت عنوان حق دفاع از خود، نه فقط امنيت نيروهاي امريكايي در منطقه را به خطر انداخته، بلكه اعتراضات كشورهاي مختلف و افكار عمومي جهان را نيز برانگيخته و حتي در ميان نخبگان امريكا نيز فشارها افزايش يافته است. چين و روسيه اگر چه در پس پرده حوادث منطقه حضور جدي دارند، اما اين امر به معناي آن نيست كه درصدد حل بحران باشند، شايد هر دو كشور از درگير بودن غرب در مسائل خاورميانه سود ميبرند. روسيه از بر هم زدن تمركز غرب در حمايت از اوكراين و چين از بر هم زدن كريدور هند - اسراييل منافع دارند. افزون بر آن نه تنها جنگ در خاورميانه ميلياردها دلار به امريكا و اسراييل هزينه تحميل كرده، بلكه بر حمل و نقل بينالمللي نيز تاثير گذاشته است. همچنين آثار تورمي اين جنگ همه كشورها را متاثر و سرمايهگذاريهاي خارجي و درآمدهاي گردشگري و ديگر بخشهاي اقتصادي منطقه را دچار آسيب كرده است. در ميانمدت رژيم اسراييل براي ايجاد يك سازش استراتژيك و راهاندازي پيمان ابراهيم دچار تنگناست. اسراييل گزينههاي لازم براي حفظ و تضمين امنيت كريدور هند به اسراييل را در اختيار ندارد، همچنين قادر به تسليمسازي محور مقاومت نيست. اكثريت آراي كنيسه و نخبگان رژيم با طرح دو دولت موافق نيستند. اسراييل اساسا ديگر راهحل مناسبي براي تشويق عربستان و ديگر كشورها براي پيوستن به پيمان ابراهيم در اختيار ندارد. در حال حاضر اگرچه تفكيك محور مقاومت از يكديگر در دستور كار كنوني اسراييل است، اما بهرغم شدت ويرانگريها نخواهد توانست توازن خشونت را به توازن صلح بازگرداند. منطقه خاورميانه اكنون با دو سناريوي كاملا متفاوت روبهرو است. سناريوي آتشبس ديرهنگام كه در آن با افزايش سطح تنش و احيانا تبادل آتش دوربرد ميان ايران و اسراييل و نيز تداوم حملات حزبالله، انصارالله، حشدالشعبي و ديگر گروههاي حماس و جهاد ممكن است سرانجام اسراييل را با تحمل خسارتهاي زياد ناگزير از كاهش تنش و پذيرش توافق براي آتشبس كند يا آنكه منطقه وارد يك جنگ تمام عيار و گسترده با حضور امريكا و همپيمانان غربي آن شود كه در آن پايگاههاي امريكا در منطقه مورد هجوم محور مقاومت قرار گرفته و احتمالا كشورهاي عربي، روسيه و چين را نيز به صحنه جنگ بكشاند. امريكا بهرغم حمايت مطلق و نامحدود از اسراييل و چشمپوشي از جنايات جنگي و نسلكشي اين رژيم و با وجود نمايش قدرت خود در افزايش ناوگانهاي دريايي و ناوهاي هواپيمابر در منطقه خواهان درگير شدن در جنگ تمامعيار نيست، زيرا چنين جنگي ميتواند توان بازدارندگي امريكا را در مقابل ايران، روسيه و چين به چالش بكشد و همچنين امريكا را بيش از پيش متزلزل كند. به نظر ميرسد در صورت خويشتنداري و عدم تمايل طرفهاي درگير از ورود به سطوح بالاتر از تنش تحقق اين سناريو از احتمال بالايي برخوردار نخواهد بود. اما آنچه در ميانمدت قابل تصور است، تداوم جنگ فرسايشي است كه از يكسو جبهه مقاومت و از سوي ديگر رژيم اسراييل تا حصول به يك توافق آتشبس ديرهنگام به عمليات محدود در زمان و مكانهاي مشخص ادامه خواهند داد، با اين تفاوت كه جبهه مقاومت خواهان آتشبس زود هنگام بوده، اما اسراييل در خلأ ايجاد شده ناشي از انتخابات امريكا و بيعملي جامعه جهاني خواهان حداكثر خونريزي و نابودي و حرث نسل است. اسراييل در فاصله ميان توافق آتشبس و يك جنگ تمام عيار، هر آنچه در توان دارد براي تفكيك جبهه مقاومت به كار خواهد برد در مقابل نيز به نظر ميرسد جبهه مقاومت همچنان از كارآمدي لازم برخوردار بوده و شگفتيسازهايي را در آستين خود پنهان كرده است. آنچه بديهي به نظر ميرسد، آن است كه نظريه بازدارندگي در منطقه خاورميانه به ويژه در مورد اسراييل شكست خورده است و زمان زيادي طول خواهد كشيد تا نظريهاي جايگزين پيدا شود.
رييس مركز پژوهشهاي علمي و مطالعات استراتژيك خاورميانه