• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5897 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۳ آبان

پيشينه تاريخي مالكيت بر جزاير سه‌گانه خليج‌فارس

تاريخ بلند ايران و جزايرش

عليرضا روشنايي

 

 

موضوع جزاير سه‌گانه تنب بزرگ، تنب كوچك و ابوموسي در خليج‌فارس يكي از مسائل حساس و پيچيده در روابط ايران و امارات متحده عربي است. اين جزاير از نظر تاريخي و جغرافيايي به ايران تعلق داشته‌اند، اما امارات متحده عربي نيز ادعاهايي درباره مالكيت آنها مطرح كرده است.

 

خليج‌فارس پيش از ورود اسلام

پيشينه تاريخي مالكيت آنها نيز نشان‌دهنده ارتباط طولاني‌مدت اين مناطق با قلمروهاي مختلف ايراني است. از دوره‌هاي باستاني تا دوره قاجار، اين جزاير تحت حاكميت دولت‌هاي مختلف ايراني بوده‌اند. در دوره عيلامي، اين مناطق تحت كنترل دولت عيلام قرار داشتند. در دوره ماد، جزاير خليج‌فارس بخشي از ايالت‌هاي جنوب غربي و تحت عنوان «درنگيانه» بودند. در دوره هخامنشي، جزاير به عنوان بخشي از استان پارس شناخته مي‌شدند. در دوره اشكانيان و ساسانيان، جزاير خليج‌فارس همچنان تحت حاكميت اين امپراتوري‌ها بودند.

 

خليج‌فارس پس از ورود اسلام

پس از ورود اسلام و با ظهور سلسله‌هاي ايراني مانند صفاريان و آل‌بويه، اين مناطق همچنان تحت كنترل ايرانيان باقي ماندند. آل‌بويه حتي توانستند بخش‌هاي جداشده از سرزمين ايران را مجددا تصرف كنند و خليج‌فارس و جزاير آن را تحت كنترل خود درآورند. در دوره سلجوقيان، جزاير خليج‌فارس تحت حكومت سلجوقيان كرمان بودند و سپس به ملوك هرمز واگذار شدند. در دوره تيموريان و ايلخانان مغول، هرچند تمام ايران تحت حاكميت آنان قرار داشت، اما حكومت بر جزاير خليج‌فارس به واسطه حكمرانان محلي ايراني اعمال مي‌شد. با ظهور صفويان، تلاش‌هايي براي بازپس‌گيري كنترل بر جزاير از دست قدرت‌هاي استعماري مانند پرتغالي‌ها صورت گرفت. شاه‌عباس صفوي با همكاري نيروي دريايي انگليس توانست پرتغالي‌ها را از خليج‌فارس اخراج كند و كنترل بر جزاير را مجددا به دست آورد.

 

خليج‌فارس در عصر صفوي

در اواخر دوره صفوي، تحولات مهمي در خليج‌فارس رخ داد كه تاثيرات بلندمدتي بر منطقه گذاشت. يكي از اين تحولات، كاهش نفوذ هلندي‌ها و افزايش قدرت انگليسي‌ها بود. امپراتوري بريتانيا به دليل منافع استراتژيك و اقتصادي خود در منطقه خليج‌فارس، به كنترل و نفوذ در اين مناطق علاقه‌مند بود. با استفاده از بهانه سركوب دزدان دريايي، برخي از جزاير و مناطق ساحلي تحت تاثير سياست‌هاي استعماري قرار گرفتند. اين دزدان دريايي كه عمدتا عرب بودند، از اواخر دوره صفويه فعاليت خود را آغاز كردند و تا سال‌ها بعد نيز به فعاليت‌هاي خود ادامه دادند. حضور و فعاليت اين دزدان دريايي تاثيرات زيادي بر معادلات سياسي و اقتصادي منطقه داشت. از‌جمله اين تاثيرات مي‌توان به تغيير در توازن قدرت ميان كشورهاي استعماري و همچنين تاثير بر تجارت و امنيت دريايي اشاره كرد.

 

خليج‌فارس در عصر ناصري

با ظهور نادرشاه، تغييرات مهمي در وضعيت سياسي و نظامي منطقه رخ داد. نادرشاه با تشكيل نيروي دريايي قدرتمند، توانست كنترل بخش‌هاي مهمي از خليج‌فارس را به دست گيرد و جزايري مانند بحرين و عمان را تصرف كند. اين اقدامات نادرشاه به تقويت حاكميت ايران در منطقه و كنترل بهتر بر تنگه هرمز كمك كرد. همچنين، نام‌گذاري «راس‌الخيمه» به خيمه‌هاي لشكريان نادرشاه نسبت داده مي‌شود كه براي نظارت بر تردد كشتي‌ها در اين منطقه برپا شده بودند. در مجموع، نادرشاه چهار حمله نظامي براي تصرف كرانه‌هاي جنوبي و جزاير خليج‌فارس انجام داد كه نشان‌دهنده اهميت استراتژيك اين منطقه در سياست‌هاي او بود.

 

خليج‌فارس در دوره زنديه

پس از مرگ نادرشاه، كريم‌خان زند توانست بر بخش‌هاي وسيعي از ايران و مناطق اطراف آن، ازجمله خليج‌فارس و جزاير آن، اعمال حاكميت كند. او در برخورد با طوايف عرب خودمختار در سواحل شمالي خليج‌فارس سياست مدارا و ملايمت را در پيش گرفت. اين سياست باعث شد كه قبيله‌هاي عرب، به‌ويژه قاسمي‌ها، در هر دو سوي خليج‌فارس قدرت بگيرند. كريم‌خان زند مقام رياست بندر لنگه را به شيخ صالح، رييس طايفه قاسمي، واگذار كرد. اين مقام در سال‌هاي بعد به فرزندان و نوادگان شيخ صالح نيز رسيد، اما چون اين افراد تحت تابعيت ايران بودند، حكومت آنان ناقض حاكميت دولت ايران بر اين منطقه تلقي نمي‌شد. در اين دوره، جزاير كيش، تنب، ابوموسي، سيري و بيست‌وشش جزيره ديگر بخشي از حكمراني لنگه بودند.

با كشف منابع نفتي و اهميت استراتژيك خليج‌فارس در قرن بيستم، اهميت اين جزاير افزايش يافت. در دهه‌هاي اخير، اين موضوع به يكي از مسائل مهم در روابط بين‌المللي و منطقه‌اي تبديل شده است.

خليج‌فارس در عصر قاجار

طايفه جواسم يا قواسم، گروهي از اعراب بودند كه در مناطق شارجه و راس‌الخيمه سكونت داشتند و به تدريج به ايران مهاجرت كردند و در بندر لنگه اقامت گزيدند. اين طايفه در اواخر دوره زنديه به تابعيت دولت ايران درآمدند و نفوذ و قدرت‌شان در منطقه افزايش يافت. شيخ سعيد‌ابن‌قضيب، رييس جواسم، توانست حكومت بندر لنگه را از حاكم فارس اجاره كند. اين اجاره‌نامه به مبلغ دويست تومان بود و نشان‌دهنده نفوذ جواسم در منطقه بود. در قرون هجدهم و نوزدهم ميلادي، به دليل هزينه‌هاي بالاي نظامي و رايج بودن سنت اجاره سرزمين‌ها، اجاره بندر لنگه و جزاير نزديك به آن به جواسم، امري معمول بود. اين اقدام به نمايندگي از دولت ايران و تحت تابعيت ايران انجام مي‌شد و به عنوان تداوم اعمال حاكميت دولت ايران محسوب مي‌گرديد. در آن زمان، نيروهاي دولتي ايران در منطقه بسيار محدود بودند و شامل يك ميرزابنويس و يك داروغه با سي چهل نفر مامور جزو مي‌شدند. بنابراين، اجاره مناطق به طوايف محلي مانند جواسم، راهي براي حفظ امنيت سواحل در برابر هجوم دزدان دريايي بود. از اوايل قرن نوزدهم، نفوذ سياسي و نظامي انگلستان در خليج‌فارس به‌طور چشمگيري افزايش يافت. در سال 1821، نيروهاي انگليسي به بنادر لنگه و چارك حمله كردند و به غارت و چپاول اموال مردم پرداختند. ساكنان اين مناطق، از جمله جزاير ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك، در برابر اين تجاوزات مقاومت كردند و بر تعلق اين مناطق به ايران تاكيد نمودند. در اين دوره، دولت بريتانيا به بهانه مبارزه با دزدان دريايي و راهزنان عرب، قصد داشت به بنادر و جزاير تحت حاكميت ايران دست‌اندازي كند. اما دولت ايران، با دفاع از قواسم لنگه و با اين استدلال كه اين گروه اتباع ايران هستند، با اقدامات بريتانيا مخالفت كرد. در سال 1840، صدرالعظم وقت ايران، حاج ميرزا آغاسي، با مشاهده عمليات نظامي گسترده بريتانيا در سواحل و جزاير ايران، اعلام كرد كه تمام خليج‌فارس و جزاير آن متعلق به ايران است. اين اعلاميه نشان‌دهنده آگاهي صدرالعظم از حاكميت تاريخي ايران بر اين مناطق بود، حتي اگر اين حاكميت در برخي مناطق به شكل غيرمستقيم اعمال مي‌شد.

 

مالكيت جزاير سه‌گانه در گزارش‌هاي بريتانيايي

در همين رابطه گزارش‌هاي زير از منابع مختلفي از جمله مقامات بريتانيايي و ديگر ناظران خارجي در قرون 19 و 20 ميلادي به دست آمده‌اند؛

1) گزارش هيات نمايندگي سرجان ملكم به دربار فتحعلي شاه: اين گزارش كه در سال 1813 منتشر شده، جزاير ابوموسي و تنب‌ها را به عنوان بخشي از قلمرو ايران معرفي كرده است.

2) لرد كرزن (نايب السلطنه حكومت انگليسي هند): در سفر خود به خليج‌فارس در سال 1903، اشاره كرده كه حكومت لنگه و جزاير اطراف آن، از جمله تنب و ابوموسي، تحت حاكميت ايران بوده‌اند.

3) ادوارد سي راس (مامور سياسي بريتانيا در خليج‌فارس): در گزارش خود در سال 1873، جزيره تنب را تابع فارس و متعلق به لنگه دانسته است.

4) كاپيتان استيف ركنستابل: در گزارش سال 1854، تحت عنوان Persian Gulf Pilot از سوي وزارت درياداري بريتانيا به چاپ رسيد، به حكومت لنگه بر جزاير سري، بني فارور، تنب، بني‌تنب و بوموسي اشاره كرده است.

5) آرلوند بوراوز كمبال: در نقشه‌اي كه در سال 1844 تهيه كرده، تنها از جزيره حمرا به عنوان متعلق به قواسم نام برده است. عنوان گزارش ‌«سرزمين تحت تملك سلطان بني صقر، رييس قواسم».

6) كلنل رابرت تيلور (نماينده سياسي بريتانيا در منطقه عربستان): در گزارش سال 1836، جزاير بوموسي، سري و فارور را به عنوان جزاير آشنا براي دريانوردان بريتانيايي در ارتباط با بنادر ايران ذكر كرده است.

7) كاپيتان جورج بارنس بروكس (نماينده ويژه كمپاني هند خاوري): در گزارش سال 1825، جزاير تنب و بوموسي را به عنوان جزاير متعلق به ايران معرفي كرده است.

8) كاپيتان هين (تهيه‌كننده سرشناس نقشه‌هاي دريايي كمپاني هند خاوري و درياداري هند): در گزارش سال 1829، جزاير تنب و بوموسي را به عنوان جزاير وابسته به بندر لنگه فهرست كرده است. اين گزارش‌ها نشان‌دهنده تاييد تاريخي حاكميت ايران بر اين جزاير از سوي منابع مختلف و معتبر هستند.

حاكميت ايران بر جزاير سه گانه ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك، پيشينه‌اي بسيار بالاتر از تاريخ تاسيس برخي كشورهاي نوظهور در حوزه خليج‌فارس را دارد. اين تاريخ به خودي خود نشانه گزاف بودن برخي ادعاهايي است كه گاه شنيده مي‌شود. ادعاهايي كه هرچند بي‌اساس است اما مالكيت سرزميني و تماميت ارضي ما چيزي نيست كه كوچك‌ترين سهل انگاري در مورد آن تحمل شود. چنان‌كه در مقاله ديگري در همين روزنامه توضيح داده‌ام، علاقه به ميهن و اهتمام به امر آن را وظيفه شرعي و از فرائض ديني و ايماني خود مي‌دانيم. 


   در دوره عيلامي، اين مناطق تحت كنترل دولت عيلام قرار داشتند. در دوره ماد، جزاير خليج‌فارس بخشي از ايالت‌هاي جنوب غربي و تحت عنوان «درنگيانه» بودند. در دوره هخامنشي، جزاير به عنوان بخشي از استان پارس شناخته مي‌شدند. در دوره اشكانيان و ساسانيان، جزاير خليج‌فارس همچنان تحت حاكميت اين امپراتوري‌ها بودند. 
    پس از ورود اسلام و با ظهور سلسله‌هاي ايراني مانند صفاريان و آل‌بويه، اين مناطق همچنان تحت كنترل ايرانيان باقي ماندند. آل‌بويه حتي توانستند بخش‌هاي جدا شده از سرزمين ايران را مجددا تصرف كنند و خليج‌فارس و جزاير آن را تحت كنترل خود درآورند. 
    در دوره سلجوقيان، جزاير خليج‌فارس تحت حكومت سلجوقيان كرمان بودند و سپس به ملوك هرمز واگذار شدند. در دوره تيموريان و ايلخانان مغول، هر چند تمام ايران تحت حاكميت آنان قرار داشت، اما حكومت بر جزاير خليج‌فارس به واسطه حكمرانان محلي ايراني اعمال مي‌شد. 
    با ظهور صفويان، تلاش‌هايي براي بازپس‌گيري كنترل بر جزاير از دست قدرت‌هاي استعماري مانند پرتغالي‌ها صورت گرفت. شاه‌عباس صفوي با همكاري نيروي دريايي انگليس توانست پرتغالي‌ها را از خليج‌فارس اخراج كند و كنترل بر جزاير را مجددا به دست آورد.
    در اواخر دوره صفوي، تحولات مهمي در خليج‌فارس رخ داد كه تاثيرات بلندمدتي بر منطقه گذاشت. يكي از اين تحولات، كاهش نفوذ هلندي‌ها و افزايش قدرت انگليسي‌ها بود. امپراتوري بريتانيا به دليل منافع استراتژيك و اقتصادي خود در منطقه خليج‌فارس، به كنترل و نفوذ در اين مناطق علاقه‌مند بود.
    با ظهور نادرشاه، تغييرات مهمي در وضعيت سياسي و نظامي منطقه رخ داد. نادرشاه با تشكيل نيروي دريايي قدرتمند توانست كنترل بخش‌هاي مهمي از خليج‌فارس را به دست گيرد و جزايري مانند بحرين و عمان را تصرف كند. اين اقدامات نادرشاه به تقويت حاكميت ايران در منطقه و كنترل بهتر بر تنگه هرمز كمك كرد.
    در مجموع نادرشاه چهار حمله نظامي براي تصرف كرانه‌هاي جنوبي و جزاير خليج‌فارس انجام داد كه نشان‌دهنده اهميت استراتژيك اين منطقه در سياست‌هاي او بود.
    گزارش هيات نمايندگي سرجان ملكم به دربار فتحعلي شاه: اين گزارش كه در سال 1813 منتشر شده، جزاير ابوموسي و تنب‌ها را به عنوان بخشي از قلمرو ايران معرفي كرده است.
    لرد كرزن (نايب‌السلطنه حكومت انگليسي هند): در سفر خود به خليج‌فارس در سال 1903، اشاره كرده كه حكومت لنگه و جزاير اطراف آن، از جمله تنب و ابوموسي، تحت حاكميت ايران بوده‌اند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون