عليكم بالمتون لا بالحواشي
سيد علي ميرفتاح
گفت: «قربان چشم باداميات»، گفت: «بادام ميخواهم». موضوع اصلا يك چيز ديگر است، حرف هم چيز ديگري است، اما به جاي لب كلام، كليد ميكنند روي بعضي كلمات و با اين كار اصل حرف را شهيد ميكنند. اين هم البته ترفندي است و به تجربه معلوم شده كه جواب ميدهد. همين قصه «من روستاييام» كه حالا به يك روش تقابل با آيتالله هاشمي بدل شده و حتي بچه شهريها هم ادا درميآورند و تفاخر به دهاتي بودن ميكنند، از مصاديق روشن اين ترفند است. آيتالله هاشمي حرفهاي ديگر هم البته زده، از جمله يك حرف درخشان زده كه در اين روزها دعوا و نزاع براي كشور سم مهلك است و به صراحت گفته كه بايد از حرفهاي تفرقهافكن و دعواساز پرهيز كنيم. اما اين حرف نه شنيده ميشود و نه كسي به آن اعتنا ميكند. البته كه سياستمداران بايد حسابشدهتر و دقيقتر حرف بزنند و از قبل بايد پيشبيني كنند كه فرم و محتواي حرفشان چه تاثيراتي روي دوست و دشمن ميگذارد. اما از اين طرف هم افراط در مچگيري و گافگيري بد و زشت و غيراخلاقي است. حالا كه بحثش پيش آمد، دلم ميخواهد اين را بگويم كه بعضي از ما روزنامهنگاران هم اين عادت بد را داريم كه از اشتباه و خطاي سهوي مسوولان ذوقزده ميشويم و مضمون تازه برايشان كوك ميكنيم. بخصوص بعضي رفقاي طنزپرداز – دقت كردهام – كه ميگردند توي حرفها و يك چيز كوچك را پيدا ميكنند و انگار كه مثل پاپاراتزيها شكار لحظه كرده باشند، ذوقزده ميشوند و بزرگش ميكنند و به جان ملت ميافتند. تا يك حدش اين كار البته خوب است و مديران را به صرافت مياندازد كه قدري فكرشدهتر حرف بزنند. آدم وقتي ببيند كه چشم و گوشهاي بينا و شنوا رصدش ميكنند طبيعي است كه حسابشدهتر و فكرشدهتر رفتار كند و حرف بزند اما از آن طرف هم قشنگي آدمها به همين نحوه حرف زدن و خطا و صوابشان است. بالاخره آقاي هاشمي مختص به خودش حرف ميزند و دايره واژهگانش هم منحصربهفرد است. ما بيش از 36 سال است كه او را ميشناسيم و بيش از هر مدير عاليرتبه ديگري با ادبيات او آشناييم. الان وارد موضوع نميخواهم بشوم. در اين باب جد و هزل، گفتنيها را گفتهاند و نوشتهاند. اما نكتهاي كه ميخواهم بگويم اين است كه تاكيد بيش از حد روي بعضي تعابير ما را از اصل ماجرا بازميدارد. عليكم بالمتون لا بالحواشي. بهخصوص تاكيد دارم روي اين نياز جامعه به صلح و صفا و همدلي و پرهيز از دعوا و نزاع. قدري جديتر و دقيقتر به اتفاقاتي كه در شرف وقوع است نگاه كنيم. سياسيون متاسفانه گرفتار رقابت و حفظ منافع جناحي خود هستند و از منافع ملي و موضوعات جدي غافلند. شايد ما روزنامهنگاران بتوانيم به جاي مضمون كوك كردن بيحاصل و تكراري، رقابت سياسي را در مسير صحيحش قرار دهيم و كاري كنيم كه اين همه انرژي و وقت ملت سر حواشي به هدر نرود و توجهها به سمت «متن» معطوف شود.