• ۱۴۰۳ شنبه ۱ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5911 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۹ آبان

پذيراي تفاوت بچه‌ها باشيم

غزل حضرتي

من سعي مي‌كنم مادر سختگيري نباشم. منظورم از سختگيري، تمركز كردن روي رفتارهاي شخصيتي و ذاتي بچه‌هايم است. در مباحث تربيتي و مراقبتي، پاي بچه‌ها كه در ميان باشد، با احدي تعارف ندارم. اما اهل اينكه به بچه‌ام سخت بگيرم كه چرا حرف نمي‌زني، چرا اینقدر درونگرايي يا چرا از گردن فك و فاميل آويزان نمي‌شوي و محبت‌شان را گرم و غليظ پاسخ نمي‌دهي، نيستم. معتقدم ويژگي‌هاي هر آدم تا جايي كه بشود اسمش را ويژگي شخصيتي فرد گذاشت، به او مربوط مي‌شود، قابل تغيير نيست و تلاش براي تغييرش هم بيهوده است. پسر بزرگم خيلي اهل ابراز احساساتش نيست، درونگراتر از برادرش است. هيچ ‌وقت جز آغوش من و پدرش، به آغوش كسي نرفته مگر با اصرار آنها. هيچ تلاشي در خصوص خوشحال شدن عجيب و غريب از گرفتن هدايا از خود نشان نمي‌دهد، وقت‌هايي كه حوصله ندارد پاي ويديوكال با خانواده و فاميل هم حاضر نمي‌شود. امكان ندارد بتوانيم او را مجبور به انجام كاري كه دوست ندارد، بكنيم. اين البته شامل عذرخواهي يا مودبانه رفتار كردن نيست. برخلاف او پسر كوچك‌تر، دايم در حال بوسيدن ما، ابراز احساساتش به ما، آويزان شدن از هيكل ماست. وقتي به خانه مي‌رسم آنقدر از سر و كولم بالا مي‌رود، آنقدر قربان‌صدقه‌ام مي‌رود كه همان طور با كيف و لباس بيرون، مي‌نشينم دم در و چند دقيقه‌اي نوازشش مي‌كنم تا ظرفش پر شود. اما هرگز به پسر بزرگم نگفتم كه تو چرا اين طور نيستي. او همان طوري است كه بايد باشد. همه او را همين‌طور كه هست مي‌خواهيم و دوست داريم و مي‌استاييم. اصلا چرا بايد همه بچه‌ها به آدم بچسبند. همه بچه‌ها بتوانند خودشان را لوس كنند و با زبان ريختن در دل بقيه جا باز كنند؟ چه كسي گفته برونگرايي بهتر از درونگرايي است؟
پسر درونگراي من، يك دوست صميمي در مدرسه دارد كه خيلي از روزها غايب است. او دوستش را خيلي دوست دارد. قاعدتا دوستش هم همين احساس را به او دارد. روزهايي كه دوستش مريض است و غايب و در خانه مانده، پسرم با بقيه بچه‌ها خيلي نمي‌جوشد. از او پرسيدم وقت‌هايي كه «ن» مريض است و به مدرسه نيامده، تو با كي بازي مي‌كني؟ گفت: «با هيچ ‌كس؛ مي‌روم بسكتبال تمرين مي‌كنم.» اول كمي غصه خوردم كه كاش پسرم دوستان بيشتري داشت، اما بعد كه با خودم فكر كردم، ديدم شايد اين طوري راحت‌تر است. شايد دلش نمي‌خواهد با بقيه صميمي شود. البته كه او با همه بچه‌هاي كلاس دوست است و با يكي دو نفر هم از مهدكودك دوست است كه اكنون همكلاس شده‌اند، اما آن صميميتي كه با «ن» دارد را با هيچ كدام از بقيه بچه‌ها ندارد. 
ياد خودم افتادم؛ من هم هميشه يك دوست صميمي داشتم. البته اين شامل حال خيلي از ماها مي‌شود، اما آنهايي كه كمي برونگراتر هستند هميشه تعداد دوستان بيشتري دارند، اما من فكر مي‌كنم برونگراها صميميتي كه ما با يگانه دوست‌مان تجربه مي‌كنيم، تجربه نمي‌كنند. مطمئنم پسر كوچكم چه الان و چه در مدرسه دوستان بيشتري خواهد داشت. خب او برونگراتر از برادر بزرگش است. من البته تلاش مي‌كنم فرزندانم را صفر و صدي نبينم؛ يعني يكي را مطلقا درونگرا و ديگري را مطلقا برونگرا. كافي است كه هر دو نزديك نقطه تعادل باشند تا بتوانند از زندگي‌شان لذت ببرند. 
من به واسطه اينكه فرزند اول خانه بودم، تجربه مشابه دارم. به خاطر همين تمام سعي‌ام را مي‌كنم كه پسر بزرگم فكر نكند اگر مثل برادرش شيرين‌زباني نكند، مقبول خانواده نيست. او فكر نكند كه اگر همه را سفت بغل نكند، بچه مهرباني نيست. او آنقدر حساس است و به جزييات توجه دارد كه حرف‌هايي كه به او در سه سالگي‌اش زدم را به خاطر مي‌آورد. او آنقدر به من اهميت مي‌دهد كه از كمتر كسي اين ميزان توجه را مي‌گيرم. 
به او مي‌گويم خيلي خوشحالم كه نقاشي را اينقدر دوست داري. اصلا نقاشي‌ات از سال پيش خيلي بهتر شده يا تازگي‌ها خيلي به فوتبال علاقه‌مند شدي، اگر دوست داشته باشي مي‌توانيم برويم كلاس فوتبال ثبت‌نام كنيم يا از اينكه يكسري چيزها را به برادرت توضيح مي‌دهي خوشم مي‌آيد، فكر مي‌كنم او اين چيزهاي جديد مفيد را از تو ياد گرفته است.
البته تلاشم را مي‌كنم بعد حمايتگرش را خيلي تقويت نكنم و از او يك پدر براي برادرش نسازم. همان كاري كه همه والدين با بچه اول مي‌كنند. اما اينكه او به من اهميت مي‌دهد را برايش پراهميت نشان مي‌دهم، اينكه او حواسش به آدم‌ها هست و غصه‌شان را مي‌خورد را با ارزش مي‌بينم، اينكه او رابطه خانوادگي‌مان برايش مهم است را ستايش مي‌كنم و در عين حال نگرانش مي‌شوم. او بچه باهوشي است و بچه‌هايي كه زياد از هوش‌شان استفاده مي‌كنند، همه ‌چيز را تحت نظر دارند. آنها دايم نگران كساني‌اند كه دوست‌شان دارند. سعي مي‌كنم به او بفهمانم كه اين ويژگي‌اش خيلي ارزشمند است، اما نه آنقدر كه ذهن كودكانه‌اش را تمام و كمال دربربگيرد. تفاوت‌هاي بچه‌ها با هم خيلي زياد است؛ تفاوت‌ها را ببينيم، درك كنيم و پذيرا باشيم. هيچ ويژگي ذاتي بچه‌ها قابل ستايش يا نكوهش نيست. آنها را همان طور كه هستند دوست داشته باشيم. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون